رضا مِهسا
شانزدهم حمل سال 1393 در تاریخ افغانستان یک روز استثنایی محسوب میشود. در این روز مردم افغانستان، از همهی اکناف و اصناف کشور، علیرغم تهدیدهای امنیتی که فرارویشان توسط طالبان تعبیه شده بود، به پای صندوقهای رای حاضر شدند و حماسهی حضور و تجلی غرور افغانستانی را رقم زدند. در تاریخ افغانستان برای بار نخست انتقال قدرت از مجرای مسالمتآمیز صورت میگیرد، دولت از انتخابات پشتیبانی کرد، نامزدان دو ماه متوالی به رقابت روی برنامههایشان در پنج سال آینده با هم کلنجار رفتند و یکدیگر را به چالش کشیدند تا شعور اجتماعی و سیاسی مردم برای گزینش نامزد اصلح برای احراز پست ریاست جمهوری بالا رود. نیروهای امنیتی و قوای مسلح کشور از جان خویش مایه گذاشتند تا روند رایدهی در سطح کشور دچار اصطکاک امنیتی نگردد و این روند در سایهی امنیت کامل برگزار شود. جامعهی جهانی نیز حضور مردم افغانستان را در پای صندوقهای رای به فال نیک گرفتند و این حضور را ضمانتی برای بقا و سلامت آیندهی سیاسی کشور و حفظ دستآوردهای دوازده ساله در کشور خواندند. ولی باید پذیرفت که انتخابات شانزدهم حمل با وصف اینکه متمایز از انتخاباتهای دورههای پیشین بود، شوربختانه در این دور نیز کمی و کاستیهای جدی در پیوند با این روند بزرگنمایی کرد.
در قدم نخست، عدم کفاف برگههای رایدهی در اکثر سایتهای مناطق هزارهنشین، یکی از چالشهایی بود که کمیسیون مستقل انتخابات را در اوج منحنی بیکفایتی قرار داد. هزارهها مردم مدنیتپروری هستند و در روندهای ملتسازی زودتر از دیگران جذب میشوند و به مؤلفههای دولت و شهروند و شهرنشینی احترام قایل هستند. با وصف آنکه در چینش مهرههای انتخاباتی هزارهها در ضلع سوم مثلث قدرت جا دارند، با آنهم شور و شوق فراوان در راستای نهادینه ساختن ارزشهای دموکراتیک، بهویژه انتخابات که دروازهی ورود به شهر دموکراسی محسوب میشود، از خود نشان دادند و در صفوف طولانی در مساجد، تکایا، مکاتب و اماکن عمومی در سردترین موقع سال و بارانیترین روز سال جا گرفتند تا به نامزد مورد نظرشان رای بدهند، ولی متأسفانه باید نوشت که سناریوهایی از طیف عامدانه و غیر آن وضعیت را طوری مهندسی کردند که در اولین ساعات روز برگههای رایدهی در سایتهای مناطق هزارهنشین؛ مانند دشت برچی در کابل، بامیان، دایکندی، جاغوری و میدانوردک تمام شود و مردم در صفوف طولانی تا پاسی از روز منتظر بمانند و کمیسیون مستقل انتخابات نیز نتواند از پس خجالتشان برآید.
عدم کفایت برگههای رایدهی اگر موشکافانه به کنکاش گرفته شود، بار اخلاقی آن کمتر از عمل انتحاری که طالبان انجام میدهد، نیست. اگر طالبان انتحار فیزیکی میکنند، کمیسیون مستقل انتخابات انتحار مسئولیتی کرد و دست اکثر مردم را از دخالت در تعیین سرنوشتشان کوتاه ساخت و این از نظر ارزش در پلهی انتحار طالبی سبک و سنگین میگردد.
در قدم بعدی، آمارهای من درآوردی سایتهای متعلق به نامزدان پیشتاز است که جوی از بیباوری و تصادم را در دورنمای اعلان نتایج انتخابات ایجاد کرده است، درست در اولین ساعات ختم روند رایدهی سایتهای متعلق به نامزدان برتر دست به یک مانور رسانهای گسترده زدند که هریک در صدد بزرگنمایی از نامزد مورد حمایت خود آمار غیررسمی بیرون دادند که میتواند چالشهای جدی را در روز اعلان نتیجه به ارمغان آورد. اما نباید نادیده انگاشت که روند اطلاعرسانی از میزان پیشتازی یک نامزد که توسط ناظر رسمی و بیطرفی که در یک سایت حضور دارد، نقص شفافیت انتخابات را بیمه میسازد، اما آنچه را در این نوشتار ردیف میکنم، متوجه سایتهایی است که مغرضانه آمار بیرون میدهند.
تب بیموقع در پیوند با نشر آرای گرفته شده توسط نامزدان، آنهم از کانالهای غیررسمی میتواند بستر اصطکاک را در روز اعلان نتیجه فراهم سازد. با توجه به وضعیت شکنندهای که در کشور حکمفرما است، فکر کنم اینگونه پیشداوریها نفس داوری نهایی که قابل قبول برای همه باشد، به بنبست خواهد کشید. اگر این روند ادامه پیدا کند، سبوتاژ اعلان نتیجه را در پی خواهد داشت، زیرا بدیهی است که انتخابات ایدهال حتا در کشورهایی که از مرحلهی دموکراسی عبور موفقانه داشتهاند، تقریبا ناممکن است. شما شاید در برخی موارد شاهد تقلب نه چندان چشمگیر در انتخابات امریکا و فرانسه بودهاید. در کشورهای جهان سوم که دارند تازه مشق دموکراسی را تجربه میکنند و در حال گذار از سنت به سوی مدرنیته هستند و در جهل مرکب در پیوند با مدرنیسم و تجدد قرار دارند، قدر مسلم این است که خواهی نخواهی تقلب نبض انتخابات پنداشته میشود و برآیند انتخاباتها حکومتهایی اند که در سایهی تقلب فربه میشوند و جان میگیرند، چنانچه همه در انتخابات ایران و پاکستان و کشورهای خاور میانه شاهد هستیم.
در انتخابات سال 1393 در کشور گفته میشود که بیش از بیست ملیون کارت رایدهی در سطح کشور توزیع گردیده است، در حالیکه کمتر ازده ملیون نفر واجد شرایط رایدهی وجود دارد. درست است که پایگاههای ثابت رای یک نامزد، پتانسیل رساندن به ارگ را در خود دارد، ولی جدیتر این است که آرای متفرقه و آرایی که برای تقلب نشر شدهاند، برگ برنده را در دقیقهی نود به میدان خواهد زد؛ یعنی کسی به ارگ راه پیدا میکند که این ده ملیون رای سرگردان را در حوزهی نفوذ خویش داشته باشد. از اینرو، پیشداروی در مورد نامزد پیروز کاری است عجولانه و بیموقع که میتواند وضعیت عدم تمکین نامزدان برای همدیگر در پیوند با اعلان نتایج نهایی را در بر داشته باشد. لذا گفته میتوانیم که در این خط زمانی سه ماهه طرفدران نامزدان پیشتاز و سایتهایی که آمار بیرون میدهند، خونسردانه عمل نمایند تا بتوانیم شعور سیاسیمان را بر شعار سیاسیمان ترجیح دهیم و از بروز هرنوع اصطکاک که منجر به برهم زدن نتیجهی نهایی گردد، پرهیز نماییم. رویهمرفته میتوان ادعا کرد که این انتخابات یک روند برد برد است که باخت در آن راه ندارد. هر نامزدی که پنجاه به علاوهی یک را از آن خویش سازد، قطع نظر از هر طیفی که باشد یا وابسته به هر گرایشی که است، باید فیصلهی نهایی کمیسیون مستقل انتخابات را محترم شمرده و به نامزد پیروز دست بیعت دهد.