گاردین ـ سوزان راک
بازیکنان تیم ملی فوتبال زنان افغانستان اتهامات پرجزئیات و مفصلی را در مورد آزار و اذیت فزیکی و جنسی که به قول آنها از سوی کرامالدین کرام، رییس فدراسیون فوتبال افغانستان متحمل شدهاند، برای گاردین مطرح کردهاند.
این بازیکنان که به خاطر ترس از جان خود و یا خانوادهیشان میخواهند نامی از آنها گرفته نشود، ادعاهایی را از آزار و اذیت جنسی و فیزیکی گرفته تا سوء استفاده و تهدید علیه خود و اعضای خانوادهیشان، مطرح کردهاند.
یکی از آنها میگوید که کریم بعد از اینکه با مشت به صورتش زد و در یک اتاق خواب پنهانی ـ که از داخل دفترش قابل دسترس است ـ به وی تجاوز کرد، او را تهدید کرده است که اگر با رسانهها صحبت کند، او و خانوادهاش را به قتل میرساند.
یکی دیگر از این بازیکنان ادعا میکند که کریم او را ـ پس از اینکه این بازیکن را مورد تعرض جنسی قرار میدهد و در یک فرصت دیگر تلاش میکند او را برهنه کند ـ در مقابل همتیمیهایش در جریان تمرین تهدید کرده است که زبانش را قطع میکند. این بازیکن میگوید موقعی که کریم میخواست به وی تجاوز کند، توانسته فرار کند.
بازیکن سومی ادعا میکند که کریم سعی کرده است، گردن و لبان او را ببوسد و بعد از اینکه از اتاق رییس فدراسیون فوتبال فرار میکند، از تیم ملی حذف و به همجنسگرایی متهم میشود. یکی دیگر از بازیکنان ادعا میکند که کریم در مورد او نیز شایعه پخش کرده بود که او یک لزبین است.
پس از نشر گزارش گاردین در ماه نوامبر و شروع تحقیقات در این مورد، وظیفهی کریم و چهار عضو دیگر فدراسیون فوتبال افغانستان از سوی دفتر دادستانی کل افغانستان به حالت تعلیق درآمد. فیفا گفت که به این ادعاها رسیدگی میکند و دو هفته پیش عضویت کریم را به مدت 90 روز به حالت تعلیق درآورد که «ممکن است در جریان بررسیها تمدید شود.»
همهی این اتهامات و ادعاها از جانب گاردین در دسترس کریم قرار گرفته است، اما وی به درخواستها برای اظهار نظر پاسخی نداده است.
یکی از بازیکنان میگوید که پس از تمرین هنگام رفتن به دفتر کریم به منظور درخواست پول برای هزینهی رفت و آمد، مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. او میگوید: «من کمک میخواستم. او شروع کرد به تلاش برای نزدیک شدن به من. او گفت: ’میخواهم به تو نزدیکتر شوم، میخواهم بدنت را ببینم.‘»
این بازیکن ادامه میدهد: «سعی کردم او را نادیده بگیرم. برخوردم با وی خیلی مودبانه بود. گفتم: ’گوش بدهید، من به پول برای هزینهی رفت و آمدم ضرورت دارم. من پول ندارم. میشود به من کمک کنید؟ اگر نمیتوانید، لطفا بگذارید بروم.‘ او گفت که به من کمک میکند و گفت که منتظر باشم. من گفتم که میخواهم به خانه بروم. او گفت: ’نگران نباش، من به تو پول میدهم.‘»
وی علاوه میکند: «رییس به من گفت که او را تا اتاق بعدی دنبال کنم. بنابراین من با او رفتم. فکر کردم او قصد دارد به من کمک کند. من تا اتاق بعدی به دنبالش رفتم. او به یک اتاق دیگر رفت و آنسوتر اتاق دیگری قرار داشت که بسیار تاریک بود. اتاق یک دروازه داشت، اما نمیتوانستی دروازه را ببینی؛ به نظر میرسد که یک دیوار است. دشوار بود که بتوانی دروازه را تشخیص بدهی. دروازه باز بود. داخل اتاق مانند اتاق هتل بود؛ اتاق خواب با همهچیز در داخلاش و یک حمام. او به من گفت که وارد شوم. من وارد شدم و او پشت سر من بود و دروازه را قفل کرد.»
«او به من گفت که روی تخت بنشینم. من نگران بودم و به خود میلرزیدم. او گفت: ’امروز میخواهم ببینم چه چیزی زیر لباسهایت است.‘ من گفتم: ’دست از سرم بردار، میخواهم خانه بروم.‘ ایستادم و گفتم که میخواهم خانه بروم و او گفت: ’هرقدر که میخواهی چیغ بزن؛ کسی نیست که صدایت را بشنود. آنها نمیتوانند صدایت را بشنوند.»
«بعد او شروع کرد به هل دادن من به سمت تخت. من دوباره برخاستم و گفتم: ’دست از سرم بردار، من فقط به خاطر درخواست کمک آمدهام. دیگر کمک نمیخواهم، لطفا دست از سرم بردار و اجازه بده من بروم.‘»
«او میگفت… که امروز میبیند که آیا من یک لزبین هستم یا خیر. زیرا من بیشتر وقتم را با دختران میگذاراندم و کمی هم مانند پسران به نظر میرسیدم.»
«ایستادم و سعی کردم مقاومت کنم، اما او با مشت به صورتم زد. من روی تخت افتادم، سعی کردم بلند شوم و خودم را به دروازه برسانم، اما چون دروازه با اثر انگشت باز میشد، امکان نداشت که بدون اثر انگشت وی دروازه را باز کنم. بنابراین نمیتوانستم بیرون بروم. او با مشت به صورت و دهنم زد. خون از بینی و لبانم جاری بود. او شروع کرد به لت و کوب من. روی تخت افتادم و همهچیز پیش چشمم تاریک شد…»
«وقتی بیدار شدم، لباسی بر تنم نبود. همه جا را خون گرفته بود. به خود میلرزیدم، نمیدانستم چه اتفاقی برایم افتاده. تخت غرق خون بود و از دهن، بینی و واژنم خون میآمد. به حمام رفتم، صورتم را شستم و لباسهایم را بر تن کردم. به اتاق برگشتم و گفتم: ’با همین وضع بیرون میروم و به رسانهها خواهم گفت که چه اتفاقی برای من افتاده است.‘»
«او اسلحهاش را برداشت، آن را روی سرم قرار داد و گفت: ’میبینی در حقت چه کاری انجام دادهام؟ میتوانم به سرت با گلوله بزنم و آنوقت همهجا را مغز خواهد گرفت و میتوانم همین کار را در حق خانوادهات انجام دهم. اگر میخواهی خانوادهات زنده بماند، باید ساکت باشی.‘»
«بعد با پول به صورتم زد و گفت که آن را بردارم و [از اتاق] خارج شوم. گفت که نمیخواهد قیافهام را ببیند. دروازه را باز کرد و من خارج شدم.»
این بازیکن که نمیتوانست به خانوادهاش بگوید چه اتفاقی افتاده، بهانه کرد که در جریان تمرین آسیب دیده است. او میگوید: «خوب نبودم. از طریق دوستانم در تیم دریافتم که رییس [فدراسیون] شایعه پخش کرده است که من لزبین هستم و او مچ مرا با یک دختر دیگر گرفته است و به همین دلیل من از تیم بیرون انداخته شدهام. این برای من مایهی اضطراب و خیلی خطرناک بود.»
این که حالا این بازیکن تصمیم گرفته است صدایش را بلند کند، خالی از خطر نیست. او میگوید: «میدانم که خانوادهام در معرض خطر قرار دارد و میدانم که آنها وقتی جزئیات بیشتری برون داده شود، در معرض خطر خواهند بود، اما من میخواهم که به خاطر آیندهی دختران قدعلم کنم و لب به سخن بگشایم. من میخواهم که دختران یک محیط امن داشته باشند.»
او میگوید که رفتار کریم در داخل و خارج تیم به صورت گسترده به همه معلوم بود: «این امر، یعنی رفتار او در رابطه به فوتبال زنان، قابل پذیرش شده بود.»
این بازیکن در پاسخ به اینکه چرا این مسأله به مقامات گزارش داده نشد، میگوید: «او از قدرت عظیمی در درون نظام و درون دولت برخوردار است.» کریم پیش از احراز کرسی ریاست فدراسیون فوتبال، والی ولایت پنجشیر و رییس کارمندان وزارت دفاع بوده است.
«کسی نمیتواند در برابر او بیاستد، زیرا او خیلی قدرتمند است… امروز دختران نمیتوانند صدایشان را بلند کنند زیرا، آنها میترسند. امکان دارد که کشته شوند.»
بازیکن دومی میگوید که یکی از اعضای فدراسیون از او خواست تا به دفتر کریم برود. او میگوید: «من از شخصیت او آگاه نبودم.» این بازیکن ادعا میکند که کریم با من روی مبل نشست و «شروع به صحبتکردن و معاشقه با من کرد. او شروع کرد به لمس بدنم و بعد سعی کرد مرا ببوسد. من شروع کردم به گریهکردن. ترسیده و وحشتزده بودم. سعی میکردم او را از خودم دور کنم.»
این بازیکن میگوید که چیغ زده است، به او [کریم] حمله کرده است و توانسته از چنگاش فرار کند. او میگوید که بعد از آن برای یک ماه مخفی شده است: «احساس میکردم خیلی ضعیف هستم و نمیتوانستم این داستان را با دیگران در میان بگذارم. در عین حال، تماسهایی از فدراسیون و به خصوص رییس فدراسیون دریافت میکردم که مرا تحت فشار قرار میدادند که به تیم برگردم، زیرا [این مسأله] باعث تخریب وی میشد.»
این بازیکن میگوید که بعدا به تیم بازگشت، اما مخمصهیی که در آن گیر کرده بود را پایانی نبود: «هر وقت که به تمرین میرفتم، رییس به میدان میآمد و پیش روی همه میگفت که من بینزاکت هستم و زیاد حرف میزنم. او به طور مستقیم مرا تهدید میکرد و میگفت که برای خاموش ساختنم، زبانم را قطع میکند. او یکسره مرا مورد سوءاستفاده و آزار و اذیت قرار میداد.»
این بازیکن میگوید که یک روز، پیش از وقت برای تمرین به فدراسیون رفته بود: «روی نیمکت نشسته بودم و منتظر بودم بقیه همتیمیها برسند. او از طریق دوربینهای امنیتی دید که من آنجا هستم. او شروع کرد به زنگ زدن به من. من آن را نادیده گرفتم، بنابراین او خودش بیرون آمد و به من گفت که با او بروم. مجبور بودم که از او اطاعت کنم، نمیتوانستم کاری انجام دهم. باید از چهار دروازه عبور میکردیم؛ او جلوتر رفته بود و از طریق تلفن مرا هدایت میکرد که کجا بروم.»
«پس از عبور از چهار دروازه، خودم را داخل اتاق خواب یافتم، که مثل اتاق هتل پنج ستاره بود؛ با آینه، مبلمان مدرن، یک تخت خواب، لوازم زنانه، عطر و چیزهای دیگر که در کشوهای میز جابهجا شده بود. وقتی وارد اتاق شدم و وضعیت را دیدم، قصههایی را که شنیده بودم، به خاطر آوردم … ترسیده بودم و شروع کردم به گریه کردن. فکر کردم که پایان زندگی من است.»
«رییس برهنه بود و روی تخت انتظار مرا میکشید. وقتی به گریه افتادم، او بلند شد، به سمت من دوید، مرا محکم گرفت و تلاش کرد چادر و لباسم را از تنم دور کند. او حملهور شده بود و لباس مرا پاره میکرد. من گریه میکردم، چیغ میکشیدم و دست و پا میزدم. خیلی خوششانس بودم. به تلفن او زنگ آمد؛ شروع کردم به چیغ و فریاد، او مرا کنار زد و سعی کرد مرا ساکت کند، اما چارهیی نداشت و دروازه را باز کرد. وقتی دروازه باز شد، من فرار کردم.»
بازیکن سومی ادعا میکند او وقتی گرفتار این مخمصه شد که به دفتر کریم «برای گرفتن امضایش» رفت: «تلاش میکردم او را از خودم دور کنم و او سعی داشت گردن و لبم را ببوسد. من به او گفتم که درست رفتار کند، اینکه او هم سن پدر بزرگم است و چگونه میتواند این کار را انجام دهد؟ او به من گفت که نمیداند چرا رفتار من با او [حالا] عجیب و غریب است، در حالی که در خارج با او رفتار دوستانهیی داشتهام.»
«من گفتم که فکر میکردم او [برای من] فقط یک دوست است. او خیلی اجتماعی بود و به من گفت که «آخر دوستی ما داشتن رابطهی جنسی است.» من گفتم: ’من حتی از شنیدن این چیزها متنفرم. بگذار بروم.‘ سعی کردم او را از خودم دور کنم و از اتاق فرار کردم.»
«اولین کاری که او انجام داد این بود که نام مرا از فهرست تیم ملی برای یک اردوی آموزشی خارج از کشور، خط زد. بعد مرا پیش روی هرکسی توهین میکرد. او مرا به همجنسگرا [لزبین] بودن متهم و از فدراسیون اخراجم کرد.»
این بازیکن ادعا میکند که شاهد آزار و اذیت زبانی قربانی دوم از سوی رییس فدراسیون بوده است: «او گریه میکرد، همه شاهد بودند و او [کریم] او را توهین میکرد.»
آغاز تحقیقات و وعدهی حمایت از سوی مقامات متعدد از جمله اشرف غنی رییسجمهور افغانستان، مایهی امیدواری میباشد، اما همهی این سه بازیکن میگویند که سطح اعتماد پایین است. یکی از آنها میگوید: «من نمیتوانم به دولت اعتماد کنم.» یکی دیگر از آنها ادعا میکند که «کریم یک شخص بسیار قدرتمند در دولت است. او از نفوذ بالایی برخوردار است و پول دارد. او میتواند مردم را بخرد.» این بازیکن از فیفا و دولتهای خارجی فعال در افغانستان میخواهد که در این رابطه اقدام کنند.