خالق ابراهیمی
منطقهی نوآباد- شهر غزنی: هوا نسبتا سرد است، اما روح آدمهای اینجا گرم و صمیمی است. چراغهای نصب شده در سقف خیمه نور افشانی میکنند. جایگاه ویژه برای داماد و همراهانش آماده شده است. داماد لباس سفید و واسکت چِرمه پوشیده است. چند جوان دیگر همرنگ داماد لباس پوشیدهاند. بلندگوهای نسبتا بزرگ در یک گوشهی خیمه گاهی قطغنی میخوانند و گاه آهنگهای بندری ایرانی. مُلا اذان نماز شام را میدهد و بلندگوهایی قطغنیخوان آرام میگیرند. موسفید مجلس میگوید که مسجد نزدیک است و همه باید به نماز جمع بشتابیم. در این وقت است که جوانان یکی یکی از در بیرون میشوند و از پیش آن موسفید فرار میکنند. چند دقیقهای نمیگذرد و باز هم محفل آغاز میشود؛ جمع میشوند، میخندند و میرقصند. در نهایت، نوبت به داماد میرسد و او نیز کم نمیآورد. چند خانم قاب حنا را گرفته، شمع روشن میکنند و همراه داماد به خانهی عروس میروند. بقیه باید منتظر باشند تا داماد از خانهی خُسر برگردد. داماد حق ندارد جوانان همراهش را با خود ببرد. او تنها مردی است که اجازهی ورود به خانهی پدر عروس را دارد. در آنجا حنا کف دست عروس میگذارد و لابُد زنان کف میزنند. عروس کف دست داماد را حنا میمالد و همه کف میزنند.
هرازگاهی شرکت کردن در جشن عروسی کاملا سنتی برای هر شهرنشین و ندیدبدیدی جالب تمام میشود. ما که جشن عروسی را در تالارهای بزرگ کابل، میفهمیم. باید برویم در غزنی و ببینیم که با کمترین هزینه، مردم جشن باشکوهتری میگیرند و بیشتر از ما خوشحال اند. اگر تمام مهمانان را حساب میکردم، شاید به صدنفر نمیرسید، اما همه میتوانستند نوبت بگیرند و برقصند. هرکدام از اینها از خانوادههای نزدیک به پدر داماد هستند. جای بیگانگی نیست. همه بیتعارف عمل میکنند. مثل کابل نیست که بعد از صرف غذا یک ساعت با مهمانان دیگر به معرفی نرسیم. داماد با دُهل و دَمبک از خانهی عروس برمیگردد و حنای کف دستش را به دیگران نشان میدهد. دوباره میدان است و جوانان رقصشان را تا نیمههای شب ادامه میدهند.
در غزنی از تالار عروسی خبری نیست و جشن عروسی معمولا با برپایی خیمه در داخل حویلیای برگزار میشود. خانوادهی عروس جدا جشن میگیرند و خانوادهی داماد جدا. به این دلیل، در شب حنا داماد بدون عروس میرقصد و عروس بدون حضور داماد. وقتی خسته شوند، چای سیاه دَم میکنند، دور هم جمع میشوند و مینوشند. آن موسفید مجلس که نامش را نمیدانم، به من گفت که مصارف عروسی را بسیار پایین آوردهایم. او افزود: «با این وضعیت، همه میتوانند بهراحتی عروسی کنند. جشن بگیرند و خوشحال باشند». به باور او، مصارف گزاف هم از لحاظ شرعی مشکل دارد و هم از لحاظ اقتصادی زیانهای زیادی دارد. در جوامع فقیر و کمدرآمد، مصارف باید کم باشد. او میگوید: «قبلا مصارف عروسی در شهر غزنی به یک میلیون افغانی میرسید که اکثر خانوادهها این توانایی را نداشتند تا برای پسر جوانشان زن بگیرند. الحمدالله فعلا این رقم بسیار کاهش یافته است».
شورای علمای شهر غزنی برای کاهش دادن مصارف عروسی و جلوگیری از مصارف جانبی، یک توافقنامه وضع کرده است که باید تمام مردم از آن پیروی کنند. روز شیرینیخوری (جشن نامزدی) مُلا امام مسجد حضور پیدا میکند. او در اینجا نقش یک هیئت از طرف شورای علما را بازی میکند. شورای علما باید مطمئن شود که قرار و مداراها بین دو خانواده باید طبق قرارداد شورای علما انجام شود. بعضی از خانوادهها اجازه میدهند که نکاح عروس و داماد خوانده شود، اما بعضیها سختگیر اند و این اجازه را نمیدهند. این عمل بستگی به این دارد که خانوادهی عروس از قدیم اهل شهر غزنی بوده یا بهتازگی از اطراف آمدهاند. اگر اطرافی باشند، برایشان مشکلی نیست، اما شهریها نسبتا سختگیر اند. در وقت بستن نکاح، مُلا امام مسجد دوباره سوال میکند و مطمئن میشود که طبق توافقنامه عمل کردهاند. در غیر آن، نکاح را جاری نمیکند. در اینجا بهترین شاهد، پدر داماد است؛ چون او نمیخواهد که مصارف را بالا ببرد.
علیزاده مالستانی، امام جمعهی منطقهی نوآباد که خود طراح و تطبیقگر این توافقنامه است، در مورد رسم و رواجهای ناپسند چنین میگوید: «علما در اساسگذاری سنتهای نیکو و از بین بردن شیوهها و رسومات غلط و زیانآور در میان مردم نقش اساسی دارند؛ آنها با نفوذ کلامی که میان مردم دارند، با استفاده از آموزهها و مضامین دینی، بهراحتی میتوانند رسم و رواجهای زشت را ازمیان مردم بردارند و رواجهای نیکو را جاگزین نمایند. این حقیر که قریب پنج سال است در منطقهی نوآباد و قلعهی شهادت به صفت مدرس و مبلغ دین فعالیت میکنم، با استمداد از ملا امامان مساجد و موسفیدان بانفوذ و نمایندگان مساجد، زیادیِ از دواجهای غلط و زیانآور را برداشتهایم و رواجهای نیکو را جاگزین کردهایم. مصارف هنگفت، بیهوده و کمرشکنی که در مراسم عروسی به بهانههای مختلف و نام و عنوانهای مختلف وجود داشتند را به پایینتر از نصف تقلیل دادهایم؛ مثلا در شیرینیخوری، فقط به چند کیلو کیک و کلچه بسنده میشود. مراسم نانخوری در عروسیها که سه وقته بود، به یک وقت غذاخوری تقلیل یافته است، آنهم با تعداد دعوت شدگان اندک، نه زیاد. در موضوع لباس و جهیزیهی عروس، آنچه اضافی است و صرف جنبهی تجملی دارد، حذف شده است. نُه-ده نفر زن که همراه با عروس به خانهی داماد بهرسم «قودغو» میرفتند، به یکی-دوتا تقلیل یافته است و نیز در فاتحه و ختم، مراسم فاتحهگیری بعدازظهرها صورت میگیرد، بدون صرف نان و مصارف کمرشکن. البته تخلفاتی هم وجود دارند، ولی اکثر مردم از این برنامه پشتیبانی میکنند. ملا امامان و نمایندگان ذیصلاح در هرماه یک بار برای رسیدگی و تطبیق قطعنامه تشکیل جلسه میدهند؛ افراد متخلف را اخطار میدهند و احیانا محکوم به پرداخت جریمه مینمایند».
بعد از طرح این توافقنامه و تطبیق آن توسط شورای علما، مردم نیز راضی به نظر میرسند. از شیربها گرفته تا برگزاری جشن عروسی و جهیزیهی عروس، همه به سه لک (300 هزار) افغانی تا سه و نیم لک میرسد. این رقم نسبت به کابل رقمِ بسیار اندک است. اگر شما قصد ازدواج دارید و پول هنگفت برای ازدواجتان ندارید، به غزنی بروید (البته یک پیشنهاد است) یا میتوانید که با استفاده از این طرح در مناطق خودتان، از مصارف بیجا جلوگیری کنید.
اما بسیاری از جوانان معقتدند که این طرح محدودیتهایی نیز وضع کرده است؛ از جمله نگذاشتن همراهان داماد به خانهی عروس، زنان در خیمهی جداگانه و مردان در خیمهی دیگر، همهی اینها کار را سختتر کردهاند. جواني میگوید که فضای غزنی بهشدت خشن است و محدودیتهای زیادی وجود دارند. برای جوانانی که قصد ازدواج دارند یا قصدِ آشنایی با یک دختر را داشته باشند، هیچ موقعی بهتر از جشنهای عروسی نیست که بتوانند همدیگر را ببینند. پارکهای تفریحی وجود ندارند. زنان بدون بُرقع از خانه نمیبرآیند، حتی دختران جوان با بُرقع به دانشگاه میروند. به گفتهی این جوان، «هیچ محیط دیگری برای آشنایی وجود ندارد. قبلا جوانان در محافل خوشی میتوانستند دختر مورد نظرشان را پیدا کنند و به خواستگاریاش بروند، اما حالا این زمینه نیز از بین رفته است». یکی دیگر از محدودیتهایی که توسط این توافقنامهی شورای علما وضع شده است، پخش کردن موسیقی و «دایره» زدن خانمها است. در روز عروسی پیرمردی که به او صوفی خطاب میکنند، در گوشهای با چندنفر از موسفیدان نشسته و میگوید: «یک دفعه شلوغها کمتر شود، از پدر داماد این را میپرسیم که چرا تا نصف شب موسیقی پخش میکردند».
در روز عروسی نیز مهمانان زیادی به چشم نمیخورند. در آنجا از نوشیدنی و میوه خبری نیست. همه روی فرش مینشینند؛ میز و چوکی اهمیت ندارد. فقط با خوردن یک بشقاب قابلی پَلو قناعت دارند. بعد از غذا خوردن، در حق عروس و داماد دعای خیر میکنند و میروند. فقط خانمها تا دیروقت میمانند. با داماد میروند به خانهی عروس و عروس را گرفته به زیارت میبرند. چندموتر به دنبال موتر عروس حرکت میکنند، میروند به زیارت و برمیگردند به خانهی داماد. قصه در اینجا ختم نمیشود؛ خانوادهی عروس فردای آن روز با دار و دستهیشان لباس داماد را گرفته و به خانهی داماد میآیند. داماد در روز عروسی باید از خودش لباس داشته باشد. در صورتی که در دیگر مناطق افغانستان رسم براین است که داماد را در روز عروسی لباس بپوشانند.