عیسا قلندر
نغمه: حکمتیار صیب بسیار خوشحال یاست که شما را روی صحنه میبینم.
حکمتیار: من هم از دیدن شما روی صحنه خوشحال میشوم. اما بعضی ملاحظات است که ما ته چل نه راځی.
نغمه: حکمتیار صیب آیا ممکن است بار دیگر سر کابل راکت فیر کنی؟
حکمتیار: اگر فیرکردنی شدم، پیش از پیش تو را خبر میکنم.
نغمه: حکمتیار صیب خودت خبر داری که نغمه…
حکمتیار: خوده نغمهجان بگو خواهر.
نغمه: خبر داری که نغمه…جان… تمام عمرش را با موسیقی زندگی کرده. اگر در سنگر شما بیایم مرا میمانید موسیقی گوش کنم و یگان دهن آواز بخوانم؟
حکمتیار: تو یکدفعه به سنگر ما بیا، باز گپ میزنیم. اگر وقتی خبرنگاران میآید پُت شوی، باقی وقتها اجازه میتُمت.
نغمه: اگر به سنگرتان نیایم و فقط آدرس خانه مه به شما بگویم، آیا خانه مهره با راکت میزنی؟
حکمتیار: هرگز نی. ما هیچ وقت خانه بندگان غیرمحارب خداوند را نمیزنیم. اما اگر از خانه تو سر ما شلیک شود، یک راکت نه که سیوسه راکت میزنمش.
نغمه: حکمتیار صیب اگر مادر اولادا شوق کند که در کنسرتهای من بیاید، برایش اجازه میدهی؟
حکمتیار: او از این شوقها نمیکند.
نغمه: از کجا میفهمی؟
حکمتیار: من تو را پیش او همکار شیطان معرفی کردهام. از تو بدش میآید. آنشب که من و تو را در تلویزیون دیده بود، وقتی خانه رفتم مرا مجبور کرد حمام کنم.
نغمه: در مصاحبهات گفتی که حقوق زنان دوبرابر حقوق مردان است، بعدش گفتی زنان حق ندارند رییسجمهور شوند. کجای این حقوق دوبرابر است؟
حکمتیار: اول که گفتم حقوق زنان دوبرابر مردان است، چاپلوسی بود. دومش نظر واقعیام بود. من شخصا تا زندهام نمیتوانم ببینم یک زن فرمان میدهد. زنان باید چیزهای دیگر بدهند. مثلا نان بدهند، لباس اتوکده بدهند به ما، جوراب شسته و از این قبیل خدمات ارایه کنند.
نغمه: حکمتیار صیب تا حالا شده بهخاطر یک زن از خون یک نفر گذشته باشی؟
حکمتیار: منظورت عاشقیست؟ نی. من هیچ وقت فرصت نداشتم عاشق شوم. وقتیهم با دولت فعلی صلح کردیم، به ما معلوم شد که ریشسفید شدهام و عاشقی در این سن بسیار بسیار خطرناک میباشد. مخصوصا که ارجمندان هرکدام برای خودشان قومندان شدهاند.
نغمه: حکمتیار صیب اگر شما رییسجمهور شوید مرا سکرتر میگیرید؟
حکمتیار: نه. سکرتریت مرا جناب فاروق وردک قبل از قبل خریده. ها اگر میتوانی رضایت او را بگیری، من مشکلی نخواهم داشت. البته به شرطیکه چادری پوشیده بیایی چون لوملی میرمن نباید خبر شود که جنجال پیش میآید.
نغمه: سر زنان بهعنوان انسان مستقل چند فیصد باور داری؟
حکمتیار: زنانی که با محرم شرعی خود مستقل میشوند صدفیصد قابل باورند. اما زنانی که بدون محرم شرعی اعلام استقلال میکنند از نگاه اسلام باید هرچه عاجل استقلالش را به محرم شرعیاش بدهد.
نغمه: حکمتیار صیب یک خاطره خوش از گذشتهات را بگو.
حکمتیار: وقتی در پشاور بودم یک روز فوزیه اقبال را دیدم. به او گفتم که تو پیش نغمه ما هیچ آنتن نمیتی. زورش داده بود سه هفته بعد این خواندن را بیرون داد: نادان هلکه ماته ریشخند مکوه.
نغمه: حکمتیار صیب نظرت در مورد رقص چیست؟
حکمتیار: در این دنیا مطلق حرام است. باز در بهشت برین و لب حوض شراب که مخامخ شدم، کُفت این دنیا را میکشم. او دنیا دیگه جایی برای این چیزها است.
نغمه: حکمتیار صیب اگر کل زنان افغانستان از شما بخواهد که دست از باورهای ضد زن برداری، برمیداری؟
حکمتیار: به خیالم که جاسوس سیماسمر استی. او هم یکبار از من خواسته بود که علیه زنان موضع نگیرم.
نغمه: استغفرالله…
حکمتیار: اوهوی! وقتی استغفرالله میگویی اول حجابت را کامل کن. وگرنه مثل آن میماند که خوابیده باشی و با راکت طرف سقف خانه شلیک کنی.
نغمه: اگر من مجاهد شوم و به حزب اسلامی بپیوندم، مرا چه وظیفه میدهی؟
حکمتیار: به لحاظ خدا نغمه جان. در گرفتم، یگان سوال ساده پرسان کن. تو به حزب اسلامی بیایی دیگر کسی از من اطاعت میکند؟
نغمه: حکمتیار صیب ببخشی وقتت را گرفتم. تشکر که مصاحبه کردی.
حکمتیار: خدا ببخشد. امید که باز لب حوض شراب همدیگر را ببینیم.