پس از حدود یازده ماه مذاکرات فشرده میان دیپلماتهای ایالات متحده و نمایندگان طالبان در قطر، در آستانهی امضای توافقنامهی نهایی میان دو طرف، به ناگهان دونالد ترمپ با یک رشته تویتها، دستور توقف مذاکرات صلح را اعلام کرد. پیش از آنکه دستور توقف مذاکرات صادر شود، طالبان، مردم و بخش وسیعی از جناحهای سیاسی افغانستان و کشورهای منطقه، منتظر رخدادن یکی از اتفاقات درشت و تعیینکننده در تاریخ سیاسی معاصر افغانستان بودند.
با متوقفشدن مذاکرات، کارزارهای انتخابات ریاستجمهوری افغانستان که تا آن زمان بیرمق بود، ناگهان جان گرفت. در یک مهلت تنگ، نامزدان انتخابات ریاستجمهوری به جز رییسجمهور غنی که تمرکز اصلیشان را بر مذاکرات صلح و تعیین نسبت با اتفافات سیاسی ناشی از آن گذاشته بودند، با شتاب و فشردگی کارزارهای انتخاباتیشان را کلید زدند. انتخابات ریاستجمهوری افغانستان که برگزاری آن در هالهی ابهام قرار داشت، در 6 میزان برگزار شد.
پس از متوقفشدن مذاکرات صلح افغانستان، طرفهای درگیر جنگ در افغانستان متفقا از ایالات متحده خواستار آغاز مجدد پروسه شدند. عمران خان، نخستوزیر پاکستان اعلام کرد که تلاش میکند مذاکرات میان ایالات متحده و طالبان از سر گرفته شود. طالبان نیز در واکنش به متوقفشدن مذاکرات توسط ترمپ اعلام کرد که به راهحل سیاسی برای پایان جنگ معتقدند و از ایالات متحده خواست که به میز مذاکرات برگردد. بخش وسیعی از جناحهای سیاسی تأثیرگذار افغانستان از جمله تیم انتخاباتی صلح و اعتدال به رهبری محمدحنیف اتمر و سیاستمداران نزدیک به حامد کرزی بهصورت مستقیم و تیم انتخاباتی ثبات و همگرایی به رهبری داکتر عبدالله عبدالله بهصورت تلویحی خواستار آغاز مجدد مذاکرات صلح افغانستان شدند.
با وصف متوقفشدن مذاکرات صلح و برگزاری انتخابات ریاستجمهوری افغانستان، احتمال آغاز مجدد مذاکرات صلح بر این پروسه کماکان سایه افکنده است. سفرهای هیأت سیاسی طالبان به ایران، چین، روسیه و در آخرین مورد به پاکستان که همزمان با سفر زلمی خلیلزاد به این کشور بود، انتخابات ریاستجمهوری افغانستان و نتیجهی آن را بیش از گذشته تحتالشعاع پروسهی صلح قرار داد.
دکتر جعفر مهدوی، دبیر کل حزب ملت افغانستان، معتقد است که همهی طرفهای جنگ در افغانستان به این نتیجه رسیدهاند که جنگ در این کشور با یک بنبست مواجه است و راه حل نظامی ندارد. به باور آقای مهدوی، «صلح افغانستان بیش از آنکه تابع تحولات سیاسی نظیر برگزاری یا عدم برگزاری انتخابات باشد، یک ضرورت اساسی برای مردم افغانستان است» و همهی مردم بهشمول کسانی که در حوزهی حاکمیت جمهوری اسلامی زندگی میکنند و رهبران و جنگجویان طالبان معتقدند که با جنگ نمیتوان بر حریف غلبهی سیاسی و نظامی کرد.
آقای مهدوی معتقد است که ایالات متحده پس از دو دهه نبرد در افغانستان به این جمعبندی رسیده که چارهای برای پایان طولانیترین جنگ تاریخ کشورش جز تعامل سیاسی با طالبان ندارند. بهزعم آقای مهدوی، دستور توقف مذاکرات صلح برخلاف آنچه در ظاهر عنوان شد، بهدلیل مخالفت برخی اعضای بانفوذ کابینه و همحزبیهای ترمپ مانند مایک پنس، معاون و جان بولتون، مشاور امنیت ملی رییسجمهور با متن توافقنامه بود. این مخالفت، میتوانست موقعیت و نفوذ ترمپ در انتخابات ریاستجمهوری 2020 را در درون جمهوریخواهان و در رقابت با دموکراتها به خطر اندازد.
آقای مهدوی میگوید با برکنارشدن جان بولتون، رد استعفای زلمی خلیلزاد توسط ترمپ و ابقای او و اعلام حمایت کنگره از دوام مأموریت آقای خلیلزاد در پشت پردهی احضار او در کنگره و سفر هماهنگشده و برنامهریزیشدهی آقای خلیلزاد به پاکستان همزمان با سفر هیأت سیاسی طالبان به این کشور نشان میدهد که ایالات متحده در پی آغاز مجدد پروسه است: «ایالات متحده به دنبال بهانه و متمسکی است که انقطاع بهوجودآمده پس از توقف مذاکرات توجیهشده و با تمسک به رخدادی جدید در پروسه، آن را مجددا اغاز کند. بر مبنای اطلاعات من، پس از متوقفشدن پروسه، آقای خلیلزاد مرتبا با دفتر سیاسی طالبان در دوحه در تماس بوده و از رهبران طالبان خواسته است که از اظهارات و واکنشهای تند بپرهیزند تا وخامت وضعیت از آنچه اکنون بهوجود آمده است، شدیدتر نشود.»
عباس فراسو، پژوهشگر مسایل افغانستان و منطقه در دانشگاه دیکین استرالیا نیز میگوید احتمال آغاز مجدد مذاکرات صلح افغانستان زیاد است: «تمام طرفهای درگیر ظاهرا به این نتیجه رسیدهاند که تنها راه حل پایان منازعهی افغانستان، مذاکره و راهکار سیاسی است. بنابراین، غیر از توسل به مذاکره و راهحلهای دیپلماتیک، تقریبا هیچ راه دیگری وجود ندارد.»
در منازعهی افغانستان و دوام شورش طالبان، از دیرهنگام به اینسو، اسم پاکستان در صدر کشورهای حامی افزایش و دوام جنگ و خشونت در افغانستان بوده است. با توجه به نقش این کشور در مصالحه و منازعهی افغانستان، بررسی ابعاد و زوایای جنگ و صلح و آغاز مجدد مذاکرات صلح افغانستان بدون نقش و رویکرد پاکستان ممکن نیست.
به باور عباس فراسو، پاکستان نقش تعیینکننده در جنگ و صلح افغانستان دارد و تحلیل نقش و رویکرد جدید این کشور در خصوص آغاز مجدد مذاکرات صلح افغانستان بستگی به این دارد که «حکومت افغانستان چه تعاملی با پاکستان انجام میدهد.» آقای فراسو میگوید پاکستان بهعنوان حامی اصلی طالبان و در واقع برندهی اصلی جنگ افغانستان، نقش تعیینکننده در مذاکرات صلح افغانستان دارد، اما باید در نظر داشت که کشاندن طالبان به میز مذاکرات، یک سیاست ارزان و بیقیمت برای افغانستان نیست.
آقای مهدوی اما معتقد است که پاکستان به آغاز مجدد مذاکرات صلح افغانستان مایل است و از آن صریحا حمایت میکند. بهزعم آقای مهدوی، پس از متوقفشدن مذاکرات صلح، عمران خان، نخستوزیر پاکستان در حاشیهی اجلاس سالانهی مجمع عمومی سازمان ملل، از ترمپ مجدانه خواسته است که مذاکرات صلح افغانستان را مجددا آغاز کند.
به باور آقای مهدوی، آغاز مجدد مذاکرات صلح افغانستان و دستیابی به یک توافق سیاسی برای پاکستان یک پیروزی است: «پاکستان بهعنوان حامی اصلی طالبان موفق شده منافعاش در افغانستان را به واسطهی دوام شورش و مقاومت طالبان در برابر ایالات متحده و حکومت تحت حمایتاش تا کنون حفظ کند. برای پاکستان، کشاندن بزرگترین قدرت نظامی و اقتصادی جهان به میز مذاکرات یک برد استراتژیک بود و این کشور از این پس در پی آن است که برخلاف استراتژی هندوستان در افغانستان، طالبان در ساختار سیاسی آیندهی افغانستان مشارکت داشته باشند.»
آقای مهدوی معتقد است که پاکستان با آغاز مجدد مذاکرات و دستیابی دو طرف به یک توافق سیاسی به سه پیروزی استراتژیک دست مییابد. نخست اینکه جهان و ایالات متحده از نقش پاکستان در کشاندن طالبان به میز مذاکرات ستایش کرده و از حجم فشار سیاسی بر این کشور کاسته میشود و در مقابل امتیازات سیاسی قابل توجهی بهدست میآورد.
به اعتقاد آقای مهدوی، دومین پیروزی پاکستان در به نتیجهرسیدن مذاکرات صلح افغانستان، شاملشدن طالبان در ساختار قدرت سیاسی آیندهی افغانستان است: «مشارکت طالبان در ساختار سیاسی آیندهی افغانستان، پاکستان را در رقابت با هندوستان در خصوص اعمال نفوذ سیاسی در کابل جلو میاندازد.» به باور آقای مهدوی، در صورت آغاز مجدد مذاکرات، دوام و به نتیجهرسیدن آن، زمینهی گسترش روابط دیپلماتیک طالبان با قدرتهای منطقه فراهم شده و به این ترتیب اتهام دیرسال و سنگین حمایتهای استخباراتی و سیاسی پاکستان از طالبان اگر نه پوچ که دستکم ضعیف میشود. بهزعم آقای مهدوی آغاز مجدد مذاکرات صلح و نقش تعیینکنندهی پاکستان در ثمربخشی آن، به بهبود وجههی سیاسی پاکستان در سطح بینالملل از یک کشور حامی تروریزم به کشور حامی صلحجویی میانجامد.
پس از متوقفشدن مذاکرات صلح افغانستان میان ایالات متحده و طالبان، هیأت سیاسی طالبان سفرهای سیاسیاش به چین، روسیه، ایران و در آخرین مورد به پاکستان را روی دست گرفت؛ اتفاقی که از نظر آقای مهدوی «رقابت قدرتهای منطقه» برای ایجاد روابط با طالبان و تضمین منافعشان در افغانستان پس از توافق صلح است.
آقای فراسو معتقد است که سفرهای منطقهای هیأت سیاسی طالبان پس از توقف مذاکرات، بخشی از روند مشروعیتبخشی به این گروه است و قدرتهای منطقهای بهدلیل ناامیدی از پیروزی بر این گروه، سعی میکنند با حفظ روابطشان به هر یک از دو طرف منازعهی افغانستان، منافعشان را تضمین کنند: «طالبان در چارچوب دیپلماسی منطقهای فعال شدهاند تا با کشورهای منطقه رابطه ایجاد کنند و به آنها اطمینان دهند که برای ثبات و امنیت هیچ یک از کشورهای منطقه تهدید نیستند. استقبال کشورهای منطقه از هیأت سیاسی طالبان در واقع آمادگی این کشورها برای شرایط یک افغانستان پسا-امریکا است تا منافع خود را در یک شرایط متفاوت تأمین کرده باشند.»
دکتر جعفر مهدوی میگوید طالبان با سفرهای منطقهای هیأت سیاسیاش میخواهد این پیام را به جهان مخابره کند که این گروه دیگر صرفا یک گروه تروریستی و تنها نیست، بلکه با مشروعیت سیاسی رو به بهبود میتوانند روابط سیاسی و دیپلماتیک هماهنگ و فعال با قدرتهای منطقه ایجاد کنند.
برخلاف هماهنگی و انسجام در رویکردهای دیگر طرفهای جنگ افغانستان نسبت به مصالحه و آغاز مجدد مذاکرات صلح، در بعد داخلی، افغانستان با یک تشتت و پراکندگی برجسته در مورد مصالحه با طالبان روبهروست. اگرچه هیچ یک از طرفها مخالفتاش با پروسهی صلح را اعلام نکرده و متفقا گفتهاند که اولویت افغانستان صلح با طالبان است، اما در عمل اختلافنظرها میان جامعهی سیاسی افغانستان برجسته است. تفاوت در رویکرد جامعهی سیاسی افغانستان بهصورت کل و ارگ ریاستجمهوری و قصر سپیدار بهصورت خاص، پراکندگی در مواجههی منسجم نسبت به پروسهی صلح را تقویت کرده است.
به باور آقای فراسو، هریک از دو نامزد پیشتاز در انتخابات ریاستجمهوری 6 میزان میخواهند بخشی از پروسهی صلح و ساختار سیاسی پس از مصالحه باشد، اما در نوع نگاه به چگونگی مذاکرات و میکانیزم اجراییشدن توافق سیاسی با هم اختلاف نظر دارند. آقای فراسو میگوید که در صورت آغاز مجدد مذاکرات و به خاصه مذاکرات بینالافغانی، این اختلافنظرها میتواند پیچیدهتر شده و چالشهای جدی در برابر پروسه خلق کند.
دکتر جعفر مهدوی میگوید که بازیگردانان و بازیگران دخیل در پروسهی صلح افغانستان در کلیت امر، به دو جبهه تقسیم شدهاند: جبههی رییسجمهور غنی به حمایت مستقیم و قاطع هندوستان و حمایت متزلزل و تلویحی عربستان و امارات بهدلیل رقابت با قطر، با فورمولی موافق است که در آن، طالبان شبیه به میکانیزم توافق صلح دولت افغانستان با حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار، بدون ایجاد ادارهی موقت و دستیابی به حداکثر امتیازات و مشارکت سیاسی در ساختار قدرت، مصالحه را بپذیرد.
از نظر آقای مهدوی، جبههی دوم که قدرتمندتر است و احتمالا در پروسهی مصالحهی افغانستان غالب خواهد شد، ایالات متحده، طالبان، پاکستان و جناح سیاسی داکتر عبدالله عبدالله است. این جبهه، حاضر به دادن امتیازهای بیشتر به طالبان در بدل پیوستن این گروه به پروسهی صلح و حل سیاسی منازعهی افغانستان و مشارکت در ساختار سیاسی آینده است.
به باور آقای مهدوی، اختلافنظر میان رییسجمهور غنی و طالبان در خصوص چگونگی توافق سیاسی و میکانیزم اجرایی آن از رقابت درونقومی میان دو طرف بر سر زعامت سیاسی قوم پشتون در ساختار سیاسی پسامصالحه ناشی میشود. آقای مهدوی معتقد است که در ماجرای دستیابی به زعامت قومی در توزیع قدرت مبتنی بر مشارکت قومی در افغانستان، غنی و طالبان بهصورت متقابل برای همدیگر تهدید است: «طالبان تصور میکنند که رییسجمهور غنی دوام و گسترش نفوذ و جایگاه سیاسی این گروه را تهدید میکند. برعکس این تهدید از طرف طالبان برای رییسجمهور غنی وجود دارد. رییسجمهور غنی، در صورت محققشدن توافق سیاسی با طالبان، داکتر عبدالله اما رقیب این گروه نیست، بلکه شریک سیاسی در چگونگی توزیع قدرت خواهد بود.»
بهنظر میرسد آغاز مجدد مذاکرات صلح افغانستان حتمی است و همهی طرفها به جز دو جناح سیاسی داخلی رقیب و پیشتاز در انتخابات ریاستجمهوری 6 میزان، هماهنگی و بسیج نزدیک و همسو در خصوص روند مذاکرات دارند. به اعتقاد آقای مهدوی، اگرچه اختلاف نظرهای داخلی میان ارگ ریاستجمهوری و قصر سپیدار از یک طرف و طالبان و رییسجمهور غنی از سوی دیگر یک چالش است، اما نمیتواند مانعی در برابر آغاز مجدد پروسهی صلح باشد.