راه هموار اندک‌سالاری | طنز

راه هموار اندک‌سالاری | طنز

عیسا قلندر

بزرگان و سروران سیاسی، جهادی، اقتصادی و قومی مملکت عزیز ما سال‌ها تلاش کردند که مردم‌سالاری را در کشور نهادینه کنند. همان‌طور که همه شاهدیم، عده‌‌ای این بزرگان رنج‌های فراوانی را متحمل شدند. ما دیدیم که آن‌ها چقدر آسان حاضر شدند برای تحقق مردم‌سالاری کمک‌های جامعه‌ی جهانی را با هم تقسیم کنند و سپس چقدر رنج‌ها را متحمل شده با آن پول‌ها رفتند بیرون از کشور برای خودشان جای‌پای فراهم کنند. قسم می‌خورم نیت آن‌ها فقط همین بود که جای‌پای فراهم کنند، اما از بس درگیر جان‌فشانی‌ها و مبارزات برای مردم‌سالاری بودند، یک وقت متوجه شدند که اوهوووو! آن جای‌پای تبدیل به قصر شده است. اما دوستان عزیز همه شاهد بودیم که مبارزات این بزرگان برای مردم‌سالاری با چالش‌های فراوانی مواجه شدند.

دوستان عزیز همان‌طور که همیشه از بزرگان مملکت شنیده‌ایم که دشمنان این خاک به آن‌ها اجازه نمی‌دهند به کشور و مردم خدمت کنند، این‌بار هم دشمنان افغانستان به‌خصوص این همسایگان بی‌ناموس زیاد مداخله کردند. این همسایه‌های نامرد تعدادی از بزرگان ما را فریب دادند و به آن‌ها نشان دادند که راه مردم‌سالاری خیلی صعب‌الرسید است، باید از خیلی چیزها از جمله بعضی از باورهای بی‌جای خویش بگذریم؛ به خیلی کسان از جمله اقلیت‌های بی‌ارزش، احترام قایل شویم؛ حتا باید به زنان حق بدهیم باورهای خود را داشته باشند و خواست‌ها و تلاش‌های خود را داشته باشند و به آن‌ها اجازه بدهیم که درس هم بخوانند و در بیرون از خانه کار کنند. درحالی‌که راه اندک‌سالاری هموار است و مجبوریت‌هایش کم.

دوستان عزیز اندک‌سالاری را می‌فهمید دیگر. اندک‌سالاری به این معناست که جامعه‌ی جهانی میلیاردها دالر به کشور و مردم افغانستان کمک کردند. از این کمک‌ها، سرک ساخته شد، معاش داده شد، پارک آباد شد، کارخانه‌ها آباد و به کار افتادند، صنایع تولیدی وارد شد، برق خریداری و به سراسر افغانستان توزیع شد، چاه‌های عمیق کنده شد و قبرهای دقیق آباد شد، مکاتب و دانشگاه‌های مدرن در سراسر افغانستان آباد و به بهره‌داری سپرده شد، شفاخانه‌های مجهز به تکنالوژی پیشرفته‌ی طبی آباد شد، … و خلاصه خیلی زیاد است که الحمدلله سطح آسایش مردم را نسبت به بیست سال قبل، بیست برابر بیش‌تر کرده است. البته تعدادی از جوانان و روشن‌فکران که در هژده سال گذشته همواره برای نفاق‌اندازی کار کرده‌اند می‌گویند که یک بخش از کمک‌های جامعه‌ی جهانی صرف رام‌کردن بزرگان و سروران آماده‌ی جنگ مصرف شده است. البته آن‌ها معتقدند که بزرگان ما این پول‌ها را دزدی کرده‌اند. اما ما به حرف آن‌ها باور نداریم. چرا که ما تمام آبادی‌ها را پیش چشم خود می‌بینیم. و گپ دیگر این‌که آیا رهبران و بزرگان ما وحشی بودند که با دادن پول و زندگی شاهی به آن‌ها، آن‌ها را رام کنیم؟ نخیر. می‌بینید کشورهای خارجی چقدر در بین ما نفوذ کرده و ما را علیه هم قرار داده‌اند؟

فکر کنم از بحث اصلی خارج شدم، بحث چه بود؟ آها یادم آمد. تعداد کمی از ما، بزرگان مملکت هستیم. شما اگر زندگی این بزرگان را با زندگی مردم عام مقایسه کنید، می‌بینید که چندین سال نوری فاصله وجود دارد. تجارت در چنگ همین بزرگان، قدرت در دستان مبارک همین بزرگان، آسایش و رفاه هم مال شخصی همین بزرگان، زندگی و تحصیل در خارج که از حقوق اولیه‌ی این بزرگان است، مقام و منصب و پروژه را هم که آن‌ها برداشته‌اند و خواهند برداشت، حتا این بزرگان یا همان طبقه‌ی اندک جامعه است که باید تصمیم بگیرند بقیه مردم به چه میزان بدبخت باشند یا فیصدی بدبختی ما چند درصد رشد داشته باشد قابل تحمل است و این یعنی اندک‌سالاری.  

تازه اندک‌سالاری فواید بی‌شمار دیگری هم دارد: هیچ‌کسی مجبور نیست از باورهای غلط خود دست بردارد. شما در سیستم اندک‌سالاری می‌توانید غیر از همان طبقه‌ی اندک که سالار ما و شماست، بقیه را اصلا آدم حساب نکنید. شما می‌توانید با کسب رضایت طبقه‌ی اندک‌سالاران، اقلیت‌ها را قورت کنید. شما زیر چتر اندک‌سالاری هرگز مجبور نخواهید شد به دختران خویش اجازه‌ی مکتب‌رفتن بدهید یا هرگز مجبور نخواهید شد به خانم‌ها حق انتخاب بدهید. می‌توانید آن‌ها را در خانه حبس کنید، بدون این‌که کسی بگوید چرا.

بلی! بزرگان و تصمیم‌گیرندگان کشور ما وقتی دیدند که راه مردم‌سالاری بسیار سخت‌الرسید است و اگر خداناخواسته به مردم‌سالاری برسند ممکن اختیار زن و دختر از دست‌شان بروند و نیز سهمی را که تا حال از کمک‌های جامعه‌ی جهانی و بیت‌المال به‌دست می‌آورند، از دست بدهند، با آغوش باز رنج و محنت اندک‌سالاری را به جان خریدند. برای همین از ما می‌خواهند پای صندوق‌ها رفته رای بدهیم، خودشان در آخر بر سر امتیاز و چوکی و قدرت باهم جنجال می‌کنند. فردا یا پس فردا که جنجال‌شان تمام شد، باهم مشترک تصمیم می‌گیرند که بقیه مردم به چه میزانی باید بدبخت باشند. حالا، سال‌هاست که بزرگان برای حفظ سیستم اندک‌سالاری ما را به جان هم می‌اندازند. به‌طور مثال، کافی‌ست آقای غنی سرفه کند و عبدالله بخندد، آن‌وقت ما اتومات به جان هم افتاده‌ایم. آن‌هم چه افتادنی!

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *