شکایات بینی‌ها به دربار خدا | طنز

شکایات بینی‌ها به دربار خدا | طنز

عیسا قلندر

سال‌هاست هوای کابل با رسیدن فصل سرما، آلوده می‌شود. آن‌قدر آلوده که همه هنگ می‌کنند. کابلیان و دولت هیچ کاری در برابر آلودگی هوا انجام نداده‌اند، چون نمی‌توانند انجام بدهند. دیشب تعدادی از بینی‌ها شب‌هنگام یعنی زمانی که صاحبان‌شان به خواب ناز رفته بودند، دست شکایت به دربار خداوند عظیم‌الشأن بلند کردند. شکایات این بینی‌ها به شکل ذیل ثبت شده است.

بینی طارق‌شاه: ای خدای مهربان! بنده بینی طارق‌شاه‌ام. آمده‌ام از هوای آلوده‌ی کابل شکایت کنم. طارق‌شاه در غم من نیست. در یک ماه گذشته سه بار زکام شد. من آب‌ریزان بودم و از بس مرا میان دو انگشت‌اش فشرد و پاک کرد، بیخی پوست دادم. خیرنادیده مادرش به او یک دستمال کتانی را نرم گفته داده بود تا مرا هرچند ثانیه بعد پاک کند، خبر نه که کتان برای پوست کردن من مال است مال. هرچند طارق شاه در این اواخر ماسک می‌زند تا مرا از هجوم دود محافظت کند، اما خودت می‌دانی که دود کابل از آن دودهای نیست که با ماسک جلوگیری شود. خدایا از بندگانت در کابل کاری ساخته نیست. بیخی که نابغه هم باشند، کارشان از چند برنامه‌ی نمایشی فراتر نمی‌رود. خودت دست به‌کار شو و این فشار سوزناک هوای کابل را از سوراخ‌های ما بردار.

بینی نازگل: خدایا خداوندا من هم‌اکنون آب‌ریزان به دربارت آمده‌ام. نازگل خواب است و خبر ندارد. نازگل هر روز ساعت پنج‌ونیم از کورس رخصت می‌شود. از طالع بد من، اکثریت بخاری‌ها ساعت پنج شام روشن می‌شود و نیم ساعت کافی‌ست که دود بر تمام کوچه‌ها خیمه بزند و هر بینی‌ای را که از کوچه می‌گذرد آزار بدهد. خدایا خودت بر همه چیز آگاهی، چه می‌شود یگان چیز بفرستی که دود کم شود و من و نازگل اذیت نشویم؟ همه می‌دانیم که شما قادر متعال‌اید و ما بینی‌های ناپاک. از دست من کار چندانی ساخته نیست، من با آخرین توان تلاش می‌کنم هوا را تصفیه کرده به شش‌های نازگل بفرستم، اما باور بفرمایید 80 درصد عاجز می‌مانم. من در قصه‌ی خودم نیستم، حیف نیست نازگل با این همه مقبولی اذیت شود؟

بینی منگل خان: خدایا من از همه چیز کابل تیرم. فقط یگان نور هدایت بر قلب منگل خان بتابان تا از کابل بیرون شود. من سوراخ‌هایم کلان کلان است و تقریبا دو برابر بینی‌های دیگر تنفس می‌کنم. من چندین بار به‌عمد هوا و دود را هیچ فلتر نکردم و همان‌طور مستقیم به داخل فرستادم. منگل خان مریض شد، اما همچنان در کابل مانده و هیچ قصد بیرون‌شدن از کابل را ندارد. خدایا آخرین خواهش من این است که یا منگل خان را از کابل بیرون کن یا هوای کابل را پاک و تمیز. به امید مقامات و مردم کابل ننشین. این‌ها سرگرم کارهای دیگرند.

بینی باقر: به‌نام خدا! این‌جانب بینی باقر‌ هستم. باقر امسال از سرک بسیار دور خانه گرفته است. پارسال خوب بود نزدیک سرک بود، از موتر که پایین می‌شد ظرف چند دقیقه به خانه می‌رسید و من زیاد اذیت نمی‌شدم. امسال این خانه‌خراب جایی خانه گرفته که تقریبا نیم ساعت از ایستگاه موترها فاصله دارد. خدایا فقط تو، من، باقر و همسایه‌های باقر می‌دانیم که نیم ساعت پیاده‌روی میان دود آن‌هم دود زغال و تایر و کفش کهنه چقدر سخت است. پارسال یک خوبی دیگر که داشت هرازگاهی برف یا باران می‌بارید، امسال همه چیز چپ آمده. خدایا بارانت را از کابل دریغ نکن. ببار، حتا اگر بارانت من و باقر را به کام سیل برابر کند.

بینی سیر نعمتی: پروردگارا دیگر بینی‌ها دو سوراخ دارد اما این سیر لعنتی یک سوراخ مرا کور نموده. من یادم نمانده چه وقت، اما همین‌قدر می‌فهمم که سیر در کوچکی کدام کاری کرده و مرا شکستانده و ‌هم‌اکنون که بنده پیش شما شکایت می‌کنم، یک سوراخم کور است. کاش سوراخ دیگر من هم باز می‌بود، حداقل کم‌تر زجر می‌کشیدم. سیر با یک سوراخ بینی پرده‌اش نمی‌شود، با دهان هم تنفس می‌کند. برای همین اکثریت اوقات زکام است. باز وقتی که زکام می‌شود، کل آب و مایعات از همین یک سوراخ می‌آید. بیرونش از مالیدن شاریده و درونش از آب شور ریزش. من از سیر و تمام آدم‌های دیگر شکایت دارم. این‌ها موجودات عجیب‌اند، به خود هم رحم ندارند.

بینی اشرف غنی: قبل از همه تحفه‌ی پیشوای بشریت را به جناب متعال شما تقدیم می‌کنم. اشرف غنی منحیث رییس‌جمهور منتخب افغانستان وظیفه دارد که در برابر تمام مشکلات مردم افغانستان به‌خصوص مشکلات مردم کابل، اقدامات عملی و همه‌جانبه اتخاذ کند. اما چیزی که عیان است چه حاجت به بیان. من فقط این شانس را دارم که با اشرف غنی 24 ساعت یا داخل خانه‌ام یا داخل موترهای ایرکندیشن‌دار. من زیاد به تکلیف نیستم اما آمده‌ام که بگویم به امید این رییس‌جمهور منتخب ننشینید. بیش‌تر عرضی نیست، والسلام علیکم و رحمته‌الله و برکاتو.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *