عیسا قلندر
چند وقتی با این سوال مواجه بودم «سارقین بعد از دستگیرشدن کجا میشوند؟» من یک عادت بسیار زشت دارم، هر وقتی با سوالی مواجه میشوم از دوستان و رفیقان میپرسم. خوش دارم جوابش را پیدا کنم. به همین اساس این سوال را از دوستان زیادی پرسیدم، هیچکدام نمیفهمیدند. برای همین پا پیش گذاشتم و به تفحص پرداختم.
تفحص به عملی گفته میشود که شما با قیافهی مادرمرده سراغ مردم میروید. از آنها طوری سوال میپرسید که اصلا شک نمیکنند شما از آن غلطهای 420 هستید. برای همین یا از روی دلسوزی یا از روی تمسخر جوابهای بسیار درست و دقیق به شما میدهد. من نیز با این قیافه سراغ آدمهای متفاوتی رفتم و جوابهای عجیب و غریب پیدا کردم. این جوابها را بهشرطی با شما شریک میکنم که قیافهیتان شبیه جوانی باشد که برای اولین بار قرار ملاقات با دوستدختر/دوستپسرش گذاشته و هنوز ساعت دیدار نرسیده. لبریز از شوق دیدار.
من: کاکا حسن! وقتی پولیسها سارقین را دستگیر میکنند و به حوزه میبرند، بعدش دزدها کجا میشوند؟
کاکا حسن: بهنظر من سه حالت دارد. حالت اول این است که پولیس وقتی دزد را دستگیر میکند، اصلا به حوزه نمیبرد. بلکه در راه حوزه از او پول میگیرد، شماره تماسش را به او میدهد و رخصتش میکند. شماره را به این خاطر میدهد که فردا هم لازم میشود و کل مردم میفهمند که این کار، کار یک روز و دو روز نیست. نه دزد بیشرف دوست دارد حوزه رفته بندی شود و نه پولیس دوست دارد نعمت خدا را با لگد بزند. حالت دوم این است که پولیس و دزد در مسیر راه حوزه باهم جور نمیآیند و پولیس دزد را به حوزه میبرد. آنجا کمی او را لتوکوب میکند. یعنی میترساند. اگر دزد خیلی خر نباشد، سرش خلاص میشود و کوشش میکند با حوزه جور بیاید. البته وقتی کار یک دزد به حوزه میرسد، قیمت جورآمد کمی بالا میرود. مثلا اگر در مسیر راه حوزه با پنجهزار افغانی میتوانست جانش را خلاص کند، در حوزه مجبور است تا 50 هزار افغانی هم تاوان بدهد. از نظر من ارزشش را دارد. چون اگر کارش به ولایت برسد، باز با پنجاه هزار افغانی هم خلاص نمیشود و مجبور است از چند لک افغانی تیر شود. یک حالت دیگر هم دارد و آن این است که دزد با پولیس جور نمیآید. با جرأت و غرش به حوزه میرود. وقتی به حوزه میرسد و یکی-دو ساعت بندی میشود، یکی از بزرگان جامعه از قبیل وکیل پارلمان، قوماندان جهادی، وزیر، معین، رییس… یا خلاصه کسی پیدا میشود که واسطه شده و او را از بند رها میکند. سارقین برمیگردند به کوچه و بازار، و داستان تکرار میشود.
من: آمر صاحب در یک ماه چند دزد را از مربوطات حوزه دستگیر میکنید و با سارقین چه کار میکنید؟
آمر حوزه: والا خودتان خبر دارید که ساحه حوزه بسیار وسیع است، نفوس زیاد است و پرسونل حوزه بسیار کم. ما هرچه تلاش میکنیم این دزدها را بگیریم، موفق نمیشویم. ما در یک کوچه کمین میزنیم که گزارش میدهند دو کوچه بالاتر دزدی شده. تا دو کوچه بالاتر میرویم، گزارش میدهند که شش کوچه آنطرفتر دزدی شده. یگان نفر را که دستگیر میکنیم، باز یک لشکر آدم میآیند شاهدی میدهند که این دزد نبود شما ناق دستگیرش کردید. ما کجای ساحه را بگیریم؟
من: آمر صاحب شما همین سه روز پیش در صفحه فیسبوک خود نوشتید که هشت سارق مسلح را دستگیر کردید، آنها کجا شدند؟
آمر حوزه: آنها سارق نبودند. تحقیقات ابتدایی ما نشان داد که آنها کارمندان جنایی یک حوزه دیگر بودند که رخصتی به خانه آمده بودند. مردم ناق از آنها ترسیده بودند. آنها سر چند نفر در چند جای شک کرده بودند و داشتند آنها را تلاشی میکردند، اما مردم فکر کرده بودند که آنها دزدند و آنها را دستگیر کرده بودند و شکر فضل خدا به خوشی آزاد شدند.
من: دادستان صاحب اگر متوجه باشید حوزههای پولیس و وزارت داخله هر روز خبر دستگیری سارقین مسلح از سطح شهر را نشر میکنند، شما روزانه یا هفتهوار چند پروندهی جرمی را در دادستانی دریافت میکنید؟
دادستان: من دقیق خبر ندارم که روزانه یا هفتهوار برای ما پرونده سارقین را بفرستند. معمولا سال 10 الی 20 پرونده میآید. بعد این سارقین خدازده چال ما را بلد شدهاند، اینطرف و آنطرف واسطه میکنند و قضیه را حقوقی میکنند. وقتی قضیه حقوقی شد، کسی که مالش دزدی شده به محکمه میرود و محکمه برایش میگوید که سارق توان مالی ندارد، اگر خرج و خوراک خانوادهاش را بسنجیم، ایشان ماه ده افغانی به شما پرداخت میتواند و شما باید هر ماه در محکمه حاضر شوید و دریافت ده افغانی را امضا کنید. اینگونه مردم اتومات از خیر و شر سارق میگذرد و بیخیال قضیه میشود و دزدها دوباره به کوچه و خیابان میروند.
من: پس نشر خبر دستگیری سارقین از سوی وزارت داخله یا حوزهها دروغ است؟
دادستان: یا دروغ است، یا مسئولین وزارت داخله در حوزه و قوماندانی امنیه تشخیص میدهند که به دادستانی نفرستند. از همانجا رخصتش میکنند.
هنوز مصاحبهی من با سارنوال تمام نشده بود که یک موتورسایکل سوار دوپشته، موبایل دادستان را زد. جای نمبرپلیت موترسایکل نوشته بود «پشتم نیا که میسوزی!»