عیسا قلندر
یکی از هنرهای بسیار پرطرفدار در سطح جهان هنر بالا بردن است. مثلا فرض کنید همین صد سال پیش اکثریت قریب به تمام مردم افغانستان وقتی تشناب میرفتند با خود کلوخ میبردند. بعد آهسته آهسته در سطح جهان مسألهی ترحم بر خود پیدا شد و تعدادی از هموطنان ما هم این مسأله را شنیدند و کوشش کردند بهجای کلوخ از تکه استفاده کنند. کمی بعدتر، ذهنیتها انکشاف یافت و جای تکه را آب گرفت. البته این تغییرات با مقاومت شماری از مخالفان بدعت مواجه بود. مخالفان بدعت از ترس اینکه مرتکب گناه نشوند، تا پایان عمر از روش قدیمی کار میگرفتند. بعدها، تشنابها عصریتر شد. امروز بیشتر مردم وقتی تهداب تشنابشان را میگذارند، به کشیدن لولهی آب نیز فکر میکنند. اگر بخواهیم دامن بحث را جمع کنیم، میبینیم که فرهنگ رفتن به تشناب بهمرور زمان بالا رفته. همینطور شما میتوانید در موارد دیگر نظیر آشپزی، لباس پوشیدن، کیفیت مضامین درسی، ساختوساز، صنعت، قوانین و… نیز ببینید که معیارها بالا رفته است.
در کشور عزیز ما هرچند خیلی از موارد بالا نرفته، اما بزرگواران جامعه و دولت طی چند سال گذشته روی بالا بردن دو مورد بسیار تلاش کردهاند.
مورد اول، رهبران جهادی، مقامات دولتی، وکلای پارلمان و متنفذین محلی را شامل میشود که تمام اینها در بالابردن جایگاه و مقام خود و عزیزانشان تلاش کردهاند. بهطور مثال، طی سالهای گذشته، اکثریت ارجمندان مقامات قومی و دولتی تا از دانشگاهها فارغ شدهاند یک بست نسبتا خوب را در حکومت افغانستان اشغال کردهاند. خودشان فکر میکنند که با اشغالکردن آن بست، مصدر خدمت به مردم خود میشود. یکسال بعد، همین رهبرزاده یا مقامزاده و زورمندزاده، به بست بالاتر رسید و درحالیکه فقیرزادهها فارغ از اینکه چقدر باسواد و حرفهایاند، همچنان دنبال کار سرگردان میگشتند، رهبرزادگان و زورمندزادگان همچنان پلههای ترقی را میپیمودند و در تمام این مدت بر مردم هم منت میگذاشتند که مصدر خدمت به وطن و وطنداران خویشاند.
مورد دوم قیمت است. تاجران ملی ما با هوش خدادادی خویش متوجه شدند که در این مملکت حساب نیست و سر هر خری در آخور خودش است، به شکار فرصتها پرداختند. هر وقتی نرخ تبادلهی دالر یک درصد بالا رفت، آنها شش درصد قیمت کالاها، مخصوصا کالاهای ضروری را بالا بردند. اگر طالبان کنترل قسمتی از شاهراه را گرفت، آنها قیمت را بالا بردند. اگر مشکلات مرزی پیش آمد، آنها قیمت را افزایش دادند. اگر روابط با پاکستان تنشآلود شد، آنها قیمت را افزایش دادند. اگر نتیجهی انتخابات دیر اعلان شد، آنها قیمت را بالا بردند. اگر پایهی برق را مماتی سالنگ یا برفکوچ یا طالبان منهدم کردند، آنها قیمتها را بالا بردند. اگر رانندگان اعتصاب کردند، آنها قیمتها را بالا بردند. اگر کوه لغزید، اگر سیل آمد، اگر باد وزید، اگر هوا سرد شد، اگر سوختاندن زغالسنگ ممنوع شد، اگر هر اتفاقی در این مملکت بیفتد، تاجران ملی ما قیمتها را افزایش میدهند. مردم مجبور به خرید است و دولت سرش جای دیگر گرم است.
در این دو مورد از بس مثال زیاد است، آدم هنگ میکند اول کدامش را بیان کند. مثلا من یکی از وزیرزادههای دوره حکومت آقای کرزی را میشناسم که در دانشگاه هم بهدلیل پدرش کامیاب میشد و تا از دانشگاه فارغ شد، بورس ماستری گرفت. چون در کشورهای دیگر مهم نیست شما فرزند کی هستید یا پدرتان چقدر آدم مهم است و اگر درس نخوانید حتما ناکام میمانید، ایشان هم بنا بر نداشتن لیاقت، ناکام ماند و به وطن برگشت. تا چشم باز کردیم، ایشان آمر یک بخش در یک وزارت مقرر شد. سال بعدش، معاون یکی از رؤسا شد و هنوز سال به آخر نرسیده بود که نفر رییس مقرر شد. یک سال دیگر هم دندان روی جگر گذاشت تا به معینیت رسید. از آن پس همواره مشاور مقرر میشود.
قیمت گاز هم عین ماجرا را دارد. مافیای گاز هم از هر فرصتی بهره برده و قیمتها را افزایش داده. تنها گاز نیست، بیشتر کالاها ذیل همین قاعده تبادله میشود. این روزها که قیمت گاز به آسمان رسیده و فغان مردم برآمده، حکومت تصمیم گرفته پلانهای عملی برای کاهش قیمت گاز روی دست بگیرند. یکی از مسئولان حکومت دیروز به رسانهها گفت: «خواهش ما از تجار این است که ازین بیشتر مردم را جور ندهند، بالای مردم رحم کنند و قیمت گاز را پایین بیاورند.» اما اتحادیهی گازفروشان افغانستان در پاسخ گفته است: «ما قیمتها را بهزودی کاهش میدهیم، اما پیش از آن، ما هم خدا داریم، ما هم بالای خدای خود روزی داریم.»