بشیر بختیار، بیبیسی
تلاش غیرمعمول یک مهاجر افغان برای رسیدن به بریتانیا با قایق دستساختهی خودش، اخیرا خبرساز شد. آصف از ولسوالی موسهی لوگر است و چهارده سال پیش افغانستان را با رویای رسیدن به لندن ترک کرد. او پس از پیمودن شهرهای بیشماری در ایران، ترکیه، یونان، صربستان، کروواسی و سویس سرانجام به شهر بندی کاله در شمال فرانسه رسید.
آصف ۳۳ ساله پس از تلاشهای ناکام زیاد، سرانجام تصمیم گرفت تا با ابتکار خودش به بریتانیا بیاید. او با تکههای چوب و پلاستیک، توپهای پلاستیکی و یک روجایی که از کوچههای شهر بندری کاله یافته بود، قایق کوچکی ساخت و آن را به امید رسیدن به لندن، به آب انداخت. اما بخت با او یاری نکرد و پولیس مرزی فرانسه پس از چهار ساعت او را از دل آب نجات داد، در حالی که باد، کشتی او را نه سوی شهر آرزوهایش یعنی لندن، بلکه به سوی فرانسه میبرد.
برای دیدار با آصف، از لندن به کاله رفتم. آصف را در یک روز آفتابی در بین دهها افغان دیگر در بین خیمههای کوچک یافتم. این دهها خیمهی آبیرنگ، نمزده که بهصورت نامنظم در کنار هم قرار گرفتهاند، یکی از اردوگاههای شهر کاله را میسازند.
نزدیک به ۲۰۰ مرد افغان در شرایط غیرقابل تحمل در این اردوگاه بهسر میبرند. مردانی که سالها مشقت راه و اکنون شرایط سخت بیآبی، بیغذایی، بیماری و سردی اردوگاه را به جان خریدهاند تا روزی به آرزوی دیرینهیشان، یعنی لندن برسند. آصف درجریان مصاحبه بسیار با حسرت از لندن یاد میکرد. او میگفت، لندن در بین شهرهای اروپایی، شهر ستاره است. آصف در حالی که زیاد مصمم به نظر میآمد، گفت، بازهم قایق دیگری خواهد ساخت و برای رسیدن به بریتانیا، آن را به آب خواهد انداخت.
کاله نزدیکترین شهر بندری فرانسه به بریتانیا است. از این راه بدون مبالغه هزاران مهاجر افغان تابهحال به بریتانیا آمدهاند. این روند هرچند در اثر تشدید محدودیتهای بیشتر مرزی پولیس بریتانیا و فرانسه کاهش یافته، اما هیچگاه قطع نشده است. اردوگاه مهاجران که در آن جوانانی از کشورهای دیگر هم هستند، فقط در چندصد متری بندرگاه در کنار آب بنا شده که از آن میتوان شب و روز دهها کشتی بزرگ را با چراغهای روشنشان دید که هزاران مسافر را به بریتانیا میبرند، ولی مهاجران را نه.
دیدن این کشتیهای بزرگ چندین طبقهی سفیدرنگ، به روشنی مهاجران را برای تلاش بیشتر برای رسیدن به لندن وسوسه میکند. در جریان اقامت شباروزی در اردوگاه کاله، دیدم که چگونه شبانه جوانان مهاجر افغان برای آنچه که خود «انداخت» مینامند، آماده میشوند. آنها لباسهای گرم بهتن کرده و در تاریکی شب از اردوگاهشان بیرون شده و خود را به لاریهای تجاری میرسانند که راهی بریتانیا هستند.
آنها سپس سوار این لاریها شده و خود را در لابلای بار، پنهان میکنند. این کار خطرهای زیاد را در پی دارد. تابهحال دهها نفر به دلیل کمبود اکسیجن، پرت شدن از کامیون و ریختن بار بر سر آنها، جان خود را از دست دادهاند.
کارمندان امداد که افغانها را در اردوگاه کاله کمک میکنند، گفتند که یک جوان چهارده سالهی آفریقاییتبار از کشور اریتره چندهفته پیش در تلاشش برای رفتن به بریتانیا از این راه، کشته شد. او خود را از کامیونی پرت کرده بود تا سوار کامیون دیگری شود، اما کامیون بعدی از روی او رد شده بود. ساکنان اردوگاه کاله میگویند، در یک روز تنها یکبار غذا میخورند که آنهم ناکافی است. در این اردوگاه از دارو، پزشک و حتا حمام و دستشویی خبری نیست.
شفیقالله از پروان که در آن شب با دوستانش آمادهی سفر پرخطر لندن میشد، از امید و دلهرهاش میگفت. شفیق در حالی که کولهپشتی کوچکی داشت، با اطمینان میگفت، استفاده از لاریهای تجاری یگانه راه مطمئن برای رسیدن به لندن است. او گفت، پنچ تا شش نفر دیگر یکجا با او برای رسیدن به مقصد تلاش خواهند کرد. شفیقالله گفت، پیش از این بارها برای رسیدن به لندن تلاش کرده، اما موفق نشده است. او اما تأکید میکرد که این پایان ماجرا برای او نیست و تلاشهایش را هیچگاه پایان نخواهد داد، تا اینکه به شهر آرزوهایش برسد.
جوان ۲۳ سالهی دیگری که نخواست نامش را بگوید، اسناد اقامت ایتالیا را در دست داشت و میگفت، تنها به دلایل اقتصادی به بریتانیا میرود. این جوان قندوزی که خانوادهاش در ایران است، شامل دستهی دوم جوانانی بود که آن شب برای رفتن به بریتانیا اردوگاه را ترک کردند. او در حالی که به چراغهای روشن کشتیهای عازم بریتانیا و امواج آرام دریا خیره شده بود، گفت، مجبور است به بریتانیا برود و کار سیاه کند. او مدعی بود که در ایتالیا کار نیست و او و افراد دیگری همانند او، چارهای ندارند، مگر اینکه به لندن بروند.
در اردوگاه کاله، کمی دورتر از افغانها، مهاجران آفریقاییتبار خیمههای خود را برپا کردهاند. آنها مانند افغانها به دلایل گوناگون مشتاق لندن هستند. یک جوان سودانی به من گفت، ناامنی در کشورش او را به فرانسه کشانده و و چون در فرانسه فرصتهای کاری بسیار محدود است، او میخواهد به بریتانیا برود تا صاحب لقمه نانی شود.
ساکنان اصلی شهر کاله، از وجود افراد غیرقانونی ناخوانده در شهرشان به تنگ آمدهاند. در یک فروشگاه کوچک که در نزدیکی اردوگاه آفریقاییان بود، یکی از زنان فروشنده گفت، از اینکه بامداد تنهایی به مغازه بیاید، میترسد. اما زن مسنتر همکار او گفت که راه چارهای برای این معضل وجود ندارد. این روندی است که پایانی برای آن به چشم نمیخورد.
فعالیتهای بیپایان غیرقانونی این مهاجران روی رفتار پولیس در دو شهر مرزی کاله و دوور بریتانیا تأثیر گذاشته است. هنگام بازگشت به لندن، پولیس چندین بار موترم را بهدقت بررسی کرد تا مبادا مهاجر غیرقانونی را از مرز عبور دهم.
از عرشهی کشتی بزرگی که در آن روز آفتابی مرا به بریتانیا میآورد، به خیمههای آبیرنگی خیره شدم که در آن مردان مهاجر افغان برای کاری که باربار انجام دادهاند، احتمالا یکبار دیگر نقشه میکشند.