دشمن اشتباهی – 18

امریکا در افغانستان 2001 – 2014

نویسنده: کارلوتا گال

برگردان: جواد زاولستانی

بخش هجدهم

-2

نوبت مردم

یک گروه از میان قدرت‌مندترین فرماندهان غرب قندهار در بهار سال 1994 جمع شدند و تصمیم گرفتند که برای از بین بردن بدترین تبه‌کاران، یک نیرو تشکیل دهند. آنان به توافق رسیدند که از یک قاضی سخت‌گیر به نام مولوی پَسَنی برای از بین بردن ایستگاه‌های بازرسی و آوردن نظم‌، حمایت کنند. مولوی پسنی رییس دادگاه اسلامی روستای زنگ‌آباد بود. طراح این برنامه سه فرمانده بودند: حاجی بشر که می‌خواست موانع را از سر راه شبکه‌های سودآور ترانسپورت و مواد مخدر خود بردارد؛ ‌حاجی برگیت که مسیرهای قاچاق را در اختیار داشت ‌و حفیظ‌الله خان که از زمین‌داران کلان بود و از بی‌قانونی می‌ترسید. حفیظ‌الله خان، بعدها کرزی را در ارزگان همراهی کرد. آنان به قاضی پسنی شش محافظ دادند تا تبه‌کاران را سرکوب کند و خود هم قاضی و هم اجرا کننده‌ی حکمش باشد.[1] هدف آن بود تا پانزده ایستگاه بازرسی بین میوند و شهر قندهار و پانزده ایستگاه دیگر در آن طرف قندهار، بین قندهار و مرز پاکستان، از راه برداشته شوند.

ملا عمر یکی از مردانی بود که برای کار با پسنی فرستاده شد. در آن زمان ملا عمر فقط یک جنگ‌جوی معمولی بود و با ده تن از افرادش در روستای سنگ‌سار زندگی می‌کرد. آن فرماندهان ملا عمر را به حیث یک مرد مذهبی و جنگ‌جو می‌شناختند که اعتبارش لکه‌دار نشده بود. او به حیث مهاجری از ولایت ارزگان، در عمل‌کردهایش وابستگی‌های قبیله‌ای قندهار را در نظر نمی‌گرفت. حفیظ‌الله خان که در نزدیک دادگاه قاضی پَسَنَی زندگی می‌کرد،‌ در سال 1994 با عمر همواره سروکار داشت. او با مرور آن دوران از خاطراتش گفت: «‌او در روستای ما پیش یک ملا درس می‌خواند. ‌کار می‌کرد،‌ در ساختن دیوار کمک می‌کرد و بعد‌ درس می‌خواند. او خیلی کندذهن و گیج بود، اما آدم‌ خوبی بود؛ چون خیلی متواضع بود.»

خیلی زود، عمر نایب قابل اعتماد قاضی پسنی شد. او نامه‌های قاضی را به دیگران می‌برد و نامه‌های دیگران را به قاضی می‌آورد. عمر برای پول، غذا و حمایت برای کار‌شان، به حفیظ‌الله خان مراجعه می‌کرد. وسایط نقلیه که توسط فرماندهان کلان به آن‌ها بخشش داده شد و فرمان‌های دادگاه پسنی،‌ به این گروه امکان دادند تا به اقدام علیه شبه‌نظامیان و تبه‌کاران غرب قندهار آغاز کنند. عدالت این گروه‌، ‌خشن بود. یکی از فرماندهان ایستگاه‌های بازرسی به نام  نادر جان، در مقابل دستور دست‌گیری، مقاومت ورزید. بنابراین، ملا عمر او را در همان‌جا با یک گلوله‌ی تفنگچه بر سرش‌ به قتل رساند.[2]

این طالبان با دست خالی به کار آغاز کرده بودند. قاضی پسنی ملا عمر را برای پول به بیرون می‌فرستاد و حفیظ‌الله خان مردم را جمع‌ می‌کرد تا برای گروه پول گردآوری کند. حفیظ‌الله خان تا هنوز به یاد دارد که از خانه و مزرعه‌ی خود به عمر ترکاری و ماست می‌داد. با این حال، در مدت چندماه، افراد پسنی اسلحه‌ی کافی به‌دست آورده بودند و آن‌قدر اعتبار کسب کرده بودند که مردم داوطلبانه به آن‌ها کمک می‌کردند و پول می‌دادند. قاضی پسنی فرمانده عملیات‌هایش را پس از آن برکنار کرد که ‌یک مقام پیشین کمونیستی را بدون اجازه اعدام کرد. پس از برکناری عبدالصمد، ملا عمر به بالاترین مقام دست یافت و قدرتش رو به فزونی نهاد. او از برداشتن ایستگاه‌های بازرسی و تحت فرمان درآوردن تمام شبه‌نظامیان، ‌از قندهار تا کابل، سخن زد.[3]

در ماه سپتامبر 1994، در یک حمله‌ی برق‌آسا، شاهراه اصلی از میوند تا قندهار را فقط در مدت دوازده‌ روز از ایستگاه‌های بازرسی پاک کرد. بعضی از ترس‌ناک‌ترین فرماندهان قندهار از تعیین او به عنوان فرمانده عملیات نیروهای پسنی، حمایت کردند. آنان او را می‌شناختند که یک مجاهد و مرد مذهبی خوب است و با پیش‌رفت او مخالفت نکردند. نیرومند‌ترین فرمانده ‌قندهار، ملا نقیب‌الله، تعهد کرد که در برابر پیش‌رفت عمر مقاومت نکند و حتا پایگاه‌های نظامی شهر را به او تسلیم کرد. در مدت شش هفته‌ی آینده، عمر به‌صورت منظم گروه‌های شبه‌نظامی گوناگون شهر قندهار و اطراف آن را خلع سلاح کرد. این کار او خیلی استادانه بود.‌ جنگ‌جویان کوچک را به شکل بی‌رحمانه‌ای از میان برداشت، حمایت مردم را به دست آورد، ‌اسلحه و افراد زیادی جمع کرد و پیش از تاختن بر قدرت‌مندترین فرماندهان،‌ روحیه‌ی قوی به دست آورده بود.

حالا دیگر جنبش طالبان شکل گرفته بود. اکنون کسی که مجاهدین را در پایگاه قدیمی‌اش، سنگ‌سار، به جلسه فرامی‌خواند، ملا عمر بود. ملا عبدالسلام ضعیف که از همان اول برای ملا عمر کار می‌کرد و بعدها، سفیر طالبان در پاکستان شد، چهل تا چهل ‌و پنج تن از فرماندهان مجاهدین را به‌یاد می‌آورد که در خزان همان سال در مسجد سفید سنگ‌سار جمع می‌شدند و هر‌یک برای مبارزه با فساد و تبه‌کاری سوگند وفاداری یاد می‌کردند.[4] این گروه به نام طالبان شناخته شد‌. طالبان جمع طالب است که به معنای شاگرد علوم اسلامی می‌باشد. آنان به این دلیل به این نام یاد شدند که اکثر‌شان آموزش‌های مذهبی دیده بودند.

ادامه دارد…


[1]  مصاحبه با حفیظ‌الله خان، کابل، 24 اکتوبر 2012

[2]  مصاحبه با حفیظ‌الله خان، 24 اکتوبر 2012. طالبان با یادآوری قساوت‌های شبه‌نظامیان و جنگ‌سالاران، برای خود مشروعیت کسب می‌کردند. به‌ویژه، آنان افسانه‌ای را تبلیغ می‌کردند که ملاعمر پس از آن بر یک ایستگاه بازرسی حمله کرد که آنان دو دختر از سنگ‌سار را ربوده و بر آن‌ها در داخل ایستگاه بازرسی تجاوز جنسی کرده بودند. براساس گفته‌های حفیظ‌الله خان که افرادش در حمله‌ها بر ایستگاه‌های بازرسی سهم داشتند، این داستان دروغ بود. او گفت که اکثر فرماندهان ایستگاه‌های بازرسی، دزد و باج‌گیر بودند، اما طالبان درباره‌ی جنایت و تبه‌کاری آنان غلو می‌کردند تا خیزش و قدرت گرفتن‌شان را توجیه کنند.

[3]  مصاحبه با استاد عالم، فرمانده مجاهدین و از هم‌دوران‌های ملا عمر، قندهار،‌11 فبروری 2013.

[4]  عبداسلام ضعیف، زندگی من با طالبان (‌نیویورک: انتشارات دانشگاه کلمبیا، 2010) ص 65. عنوان انگلیسی کتاب: Abdul Salam Zaeef, My Life with the Taliban (New York: Columbia University Press, 2010), p.65.