تلگراف ـ استفانی گلینسکی
مترجم: جلیل پژواک
نوید* همسر یک زن، پدر دو فرزند، همجنسگرا است.
او از آغاز جوانی به مردان علاقهمند شده است اما در افغانستان، جایی که نوید به دنیا آمده و زندگی میکند، همجنسگرایی هنوز هم میتواند منجر به زندانیشدن یا حتا کشتهشدن یک آدم شود.
نوید ۳۹ ساله اکنون در کابل با دوستپسر خود که از طریق فیسبوک با هم آشنا شده، در آپارتمانی بزرگ و پرنور زندگی میکند. او میگوید: «اگر خانوادهام باخبر میشدند از شدت شرمندگی مرا میکشتند.»
همسر و فرزندان نوید چند سال پیش افغانستان را به مقصد اروپا، برای فرار از جنگی که به گفته سازمان ملل متحد طی یک دهه باعث مرگ و جراحت بیش از ۱۰۰ هزار نفر شده است، ترک کردهاند. ازدواج نوید با همسرش نه از روی تصمیم شخصی و علاقه، بلکه از جانب خانوادههایشان ترتیب داده شده بود.
نوید چند بار سعی کرد به اروپا رفته و به خانوادهاش ملحق شود. او مصمم بود که خواستههای خود را فدای خانوادهی خود کند اما هرگز نتوانست از ایران آنسوتر برود. و هر بار از ایران به افغانستان اخراج شد.
نوید میگوید که در طول زندگیاش چیزی جز جنگ ندیده است اما بزرگترین مبارزات وی، شخصی بودهاند. در ۲۹ فبروری سال جاری، ایالات متحده و طالبان توافقنامهای را امضا کردند که هرچند از هماکنون با موانع بسیاری روبرو شده، اما ممکن است راه را برای صلح در افغانستان هموار کند.
بر مبنای این توافقنامه امکان دارد تمام سربازان امریکایی طی ۱۴ ماه از افغانستان خارج شوند و طالبان وارد حکومت افغانستان شوند؛ سناریویی که نوید را به وحشت میاندازد.
او که در کافیشاپ لوکسی در کابل نشسته و در دستی سیگار و در دست دیگرش پیالهی چای زعفران دارد، به آرامی میگوید: «این گروه آشکارا همجنسگرایی را محکوم میکند. من و شریک زندگیام شانسی نخواهیم داشت. بسیاری دیگر نیز مانند ما خواهند بود.»
در کابل، شهری با جمعیت شش میلیون نفری، فقط تعداد معدودی از روابط نوید باخبرند. نوید کاسب است و در خیابان، بین خویشاوندان و نزد همکاران خود رابطهی خود را پنهان نگه داشته و تنها در خانه خودِ واقعیاش است.
صدها نفر در سراسر افغانستان زندگی مشابهی دارند. ازدواج اکثر همجنسگرایان افغان از سوی خانوادههایشان ترتیب داده شده، اما آنها در خفا شریک همجنس خود را دارند و همواره میترسند که مبادا رازشان پیش خانواده و جامعه افشا شود.
«پاتریشیا گسمن»، رییس سازمان «دیدبان حقوقبشر» در جنوب آسیا میگوید: «اینکه در افغانستان آشکار گِی، لزبین یا دوجنسگرا و یاهم تراجنسیتی باشی، در معرض سوءاستفاده یا حتا خطر مرگ قرار داری.»
او میگوید: «همجنسگرایی در افغانستان طبق قانونی که تمام رابطههای جنسی خارج از ازدواج را ممنوع قرار داده، مجازات ۵ تا ۱۵ سال زندان را به همراه دارد. قانون افغانستان تصریح میکند که ازدواج بین مرد و زن باشد.»
نوید میگوید: «راستش همسرم میداند. او از همان ابتدا این را حس کرد. او مرا درک و رازم را نگهداشت. در اروپا شریک جدیدی پیدا کرده است. ما هنوز با هم در تماسیم و او خوشحال است. من برای خوبی او و فرزندانم هرکاری میکردم.» نوید برای پسر و دخترش دلتنگ شده و امیدوار است که روزی بتواند در اروپا زندگی کند، به دور از جنگ، دور از زندگی در خفا.
حدود سه سال میشود که نوید با جمال* آشنا شده است. جمال کارمند دولت و شش سال از نوید کوچکتر است. او در حالی به صندلی خود تکیه داده، با لبخند و لحظهای مکث، میگوید: «اول فقط چت میکردیم اما دیری نگذشت که تصمیم گرفتیم همدیگر را ببینیم. بلافاصله جرقهای زده شد…»
آنها آخرهفتهها از گروه کوچکی از دوستان قابلاعتماد خود میزبانی میکنند یا به تنها کلب همجنسگرایان کابل میروند که هرچند غیررسمی فعالیت میکند، اما هنوز هم شلوغ است. آنها پشت دیوارهای بلند کلب، میرقصند، آواز میخوانند، سرگرم بازیهای تختهای میشوند و از لحظات آزادی لذت میبرند.
نوید توضیح میدهد: «قبلا جامعه دگرباشان جنسی فضای بیشتری داشتند اما این تنها در صورتی ممکن است که سیاستمداران یا افراد تأثیرگذار از ما حمایت کنند، البته بهصورت غیررسمی. آنها در عموم نمیخواهند کسی بداند که از ما حمایت میکنند.»
زندگی دوگانه، در بسیاری مواقع نوید و جمال را در تنگنا قرار میدهد. جمال در مصاحبهی تلفنی گفت: «من هر روز میترسم. من بین انتظارات فرهنگ از من و خواستههای خودم دو تکه شدهام.» او از شدت ترس حاضر به مصاحبه حضوری نشد.
رقم دقیق همجنسگرایان افغان معلوم نیست، زیرا اکثر آنها به داشتن رابطه با همجنس خود اعتراف نمیکنند. سازمانهای غیردولتی که با جامعه دگرباشان جنسی افغانستان و نیز کارگران جنسی این طبقه کار میکنند، نیز در این رابطه به دلیل ترس از پیامدهای آن، اظهار نظر نمیکنند.
نگینه* دانشجوی یکی از دانشگاههای افغانستان است و به همجنس خود گرایش جنسی دارد. این لزبینِ ساکن کابل رابطه با شریک جنسیاش را از طریق تلفن به ما شرح داد: «من حتا نمیتوانم در مورد چگونگی آشناشدنمان صحبت کنم. امکان دارد بلافاصله شناسایی شویم و این میتواند ما و دوستانمان را به خطر اندازد.»
نگینه و شریک زندگیاش یکجا زندگی نمیکنند. بنابراین در شهر شلوغی چون کابل، یافتن فضای خلوت، جایی که حریم خصوصی آنان حفظ شود، دشوار است. آنها از عهدهی این کار برمیآیند، هرچند همیشه نگرانند که مبادا کسی از راز آنها خبردار شود. او میگوید: «من و شریکم نویسنده هستیم و هر دو خواستهها و نگرانیهایمان را از طریق شعر شرح میدهیم.»
نگینهی ۲۴ ساله با یکی از خویشاوندان مرد که از سوی والدینش انتخاب شده بود، نامزد شده بود اما پس از اعتراض و التماس بسیار، توانست اردواج را به تعویق اندازد. او میگوید: «به پدر و مادرم گفتم که میخواهم روی درسهایم تمرکز کنم. ولی میدانم که روزی زمان آن فرا میرسد که نمیتوانم از خواستههای آنان فرار کنم.»
ترس اینروزهای نگینه، کابوس دیرینهی جمال است. جمال در ۳۳ سالگی موفق شد ازدواجش را به تعویق اندازد اما والدینش همچنان پیگیرند. جمال میگوید: «این آخرین فداکاری من برای خانوادهام خواهد بود.»
خانم گسمن میگوید: «اعضای جامعه دگرباشان جنسی افغانستان تنها در صورت انکار و سرکوب هویت جنسی خود، پذیرفتن تصمیم خانواده در رابطه به ازدواجشان، داشتن رابطهی جنسی با همسران خود، داشتن فرزند و خودداری از هرگونه رابطه جنسی خارج از قاعده، میتوانند از آزار و اذیت در امان بمانند.»
نگینه و نوید و جمال نمیدانند که آیا روابطشان تحت فشار خانواده و جامعه و آیندهای که ممکن است طی یک سال آینده شاهد ادغام طالبان با حکومت باشد، دوام خواهد آورد یا خیر. نگینه و نوید میگویند که شرکای زندگی خود را دوست دارند و به آنها عشق میورزند. با اینحال زندگی هر دو تحت تاثیر ترس از افشاشدن رازشان قرار گرفته است.
نوید میگوید: «آیا روابط ما از این همه مشکلات عبور خواهد کرد؟»
و سپس در پاسخ به خود به میگوید: «انشاالله. فقط میتوانم امیدوار باشم.»
* همهی نامهای مصاحبهشوندگان به دلایل امنیتی تغییر داده شده است. در متن فوق، اسامی مستعار هستند.