زدن تیشه بر ریشه؛ دموکراسی چیست؟

یکی از کارویژه‌های مهم دموکراسی، پرهیز از خشونت و جنگ است. این کارویژه مقبولیت نظام‌های دموکراتیک را بیش‌تر کرده است و به همین دلیل، بیش‌ترین حکومت‌های جهان، نظام دموکراتیک دارند. براساس همین کارویژه، اندیش‌مندان «دموکراسی» را به عنوان بهترین نظام حکومت‌داری توجیه کردند و جهان آن را استقبال کرد. دموکراسی با ماهیت خشونت‌پرهیزی، عرصه را برای رقبا تنگ کرد و اکنون نزدیک به 200 کشور جهان از نظام دموکراسی برخوردارند. افغانستان یکی از این کشورهاست. افغانستان در جمله‌ی کشورهایی به حساب می‌آید که هرچند دموکراسی در آن ضعیف است و معنای حداکثری و وسطی دموکراسی درآن تحقق نیافته؛ اما معنای حداقلی دموکراسی تا آن معیاری که بتوان نظام آن را دموکراتیک عنوان کرد، در افغانستان وجود دارد.

پذیریش نظام دموکراتیک به هر دلیلی که باشد، نشان داده است که بهترین مدل برای حکومت کردن در افغانستان است. در سایه‌ی دموکراسی حداقلی، موج‌ها و ایستگاه‌های خشونت‌پروری کاهش یافته و اکنون کمتر کسی در افغانستان تمایل به سیاست‌ورزی از منظر خشونت دار‌د. جهادی‌ها، چپی‌ها، راستی‌ها و همه‌ی اقوام و جریان‌های فکری، در کنار هم از نظام دموکراتیک حمایت می‌کنند. نظام دموکراتیک اگر نتوانسته رفاه افغانستان را تأمین کند، دست‌کم نزاع‌های قومی و فکری را کاهش داده است‌ و این نظام با همین کارویژه‌های عینی و ملموس، میان مردم جا افتاده و مردم افغانستان با اشتراک وسیع در انتخابات، از آن استقبال کرده‌اند.

اما دموکراسی حداقلی افغانستان، هنوز با آسیب‌هایی مواجه است. بزرگ‌ترین تهدید اگر ناامنی و بی‌سوادی باشد، یکی از آسیب‌های جدی، نفهمیدن دموکراسی توسط رهبران جهادی و رهبران قومی است. مخالفت و سنگ‌اندازی آنان برای گذار به دموکراسی، کار‌ساز و برانداز کننده است. تثبیت و تحکیم دموکراسی درافغانستان بدون هیچ شکی نیاز به حمایت و نقش‌آفرینی رهبران سیاسی و اجتماعی دارد. برای این‌که گذار به دموکراسی تحکیم شود و همین دموکراسی حداقل قوام یابد، حمایت رهبران قومی و سیاست‌مداران کنونی افغانستان حیاتی‌تر از تزریق هدف‌مندانه‌ی جامعه‌ی جهانی و نهادهای بین‌المللی است. اما مخالفت و یادفراموشی این رهبران می‌تواند، نه تنها پروسه‌ی تحکیم و تثبیت را از فرجام خوش‌آیند بازدارد، بل‌که این سنگ‌اندازی‌ها می‌تواند گذار ناتکمیل کنونی را به عقب برگرداند. هرچند که رفتارهای قوی مبنی بر عزم و نیت رهبران سیاسی و قومی برای نه گفتن به دموکراسی و برگشتن به گذشته در سال‌های گذشته محسوس و ملموس نبوده است؛ اما اکنون که در نبض تمرین دموکراسی حداقلی قرار داریم، نشانه‌ها و رفتارهایی از بی‌باوری و نفهمیدن دموکراسی میان رهبران قومی کشور دیده می‌شوند، که می‌توانند پروسه‌ی گذار را آسیب برسانند. در جدی‌ترین مورد از این رفتارها و نشانه‌ها، می‌توان به ادبیات کمپاین ستاد انتخاباتی «تحول و تداوم» اشاره کرد. در گردهم‌آیی دیروز این ستاد در شهر مزار شریف، رهبران این ستاد سخن‌هایی را به زبان آوردند که بیان‌گر نفهمی و بی‌باوری شماری از آنان به نظام دموکراتیک است.

جمعه خان همدرد در کمال ناباوری فریاد می‌زند که اگر می‌خواهید بی‌ثباتی و جنگ را مشاهده نکنید، به تیم ما رای بدهید‌ و هم‌چنان جنرال دوستم، معاون اول اشرف غنی احمدزی می‌گوید که حاضریم خون‌مان را ببینیم؛ اما ناکامی را نه. این ادبیات بیش از آن‌که تمرین دموکراسی و آزادی بیان باشد، حامل یک پیام منفی خشونت و جنگ در بطن نظام دموکراتیک است. چنین صحبت‌هایی درست در هنگام تمرین دموکراسی، نشان از بی‌باوری و نفهمیدن دموکراسی است. عده‌ای از مقام‌های ارشد این ستاد در حین این‌که به برکت دموکراسی برای گرفتن قدرت رقابت می‌کنند، غیرمسئولانه فریاد می‌زنند که اگر ما نبردیم، جنگ می‌شود. این‌گونه صحبت‌ها از سوی سران ستادهای انتخاباتی بیان‌گر ریا و تزویر ما در برخورد با دموکراسی و اصول آن است.

رهبران و سیاست‌مداران ما باید بدانند که برای حفظ ثبات و رفاه و برای تأمین نظم و امنیت، گریزی نیست که دموکراسی را به عنوان مدل بهتر حکومت‌داری بپذیریم و تقویت کنیم. سیاست‌مداران ما بیش از هر شهروند دیگر، مسئو‌لیت دارند که برای تحکیم دموکراسی تلاش کنند. از این‌رو، درک این نکته ضروری است که دموکراسی تنها راه التیام دردها و بخشش دشمنی‌ها و خون‌ریزی‌های گذشته است. اگر چنین نبود، امروز مردم شمال شاید به‌آسانی برای جمعه خان همدرد کف نمی‌زدند‌ و این همان رمز بزرگ دموکراسی است که تساهل و مدارا و گذشت، بخش‌ لاینفک آن است.