حسین رضایی
پارسال دقیقا در همین روزها طرح تأسیس کتابخانه نجیبه بهار در ولایت دایکندی را ریختیم. دو هفته از آغاز سال نو نگذشته بود که کارزار جمعآوری کمک و کتاب برای تأسیس کتابخانه نجیبه بهار را در کابل آغاز کردیم. این کارزار برای چهار ماه عمدتا در شهر کابل ادامه یافت. کتابخانه با پشتیبانی شهروندان بهعنوان یکی از فعالیتهای بنیاد نجیبه، در شهر نیلی مرکز ولایت دایکندی، تأسیس شد. یکی از اهداف تأسیس کتابخانه این بود تا در کنار فراهمکردن زمینهی آموزش برای کودکان دایکندی، یادآوری از قربانیان نسل تحصیلکردهی افغانستان توسط گروه طالبان که نجیبه خود یکی از نمونهی بارز آن بود، صورت بگیرد. نجیبه در بامداد دوم اسد ۱۳۹۶ در نتیجهی یک حمله هراسافکنانهی انتحاری که طالبان مسئولیت آن را به عهده گرفت، با ۱۶ تن از کارمندان وزارت معدن و ۱۶ نفر دیگر از کسانی که در محل رویداد بودند کشته شد. چند ماه نگذشته بود که نجیبه ماستریاش را در رشته کمپیوتر ساینس از جاپان گرفته بود.
این رویداد، نمونهای از هزاران جنایتی است که طالبان از آغاز کارشان تا کنون در افغانستان انجام دادهاند. با استناد به اعلامیهی گروه عدالت انتقالی (۱۱ حمل ۱۳۹۹)، بر بنیاد گزارش نمایندگی سیاسی سازمان ملل متحد در افغانستان (یوناما)، تنها بیش از صدهزار غیرنظامی از سال ۲۰۰۹ به اینسو در افغانستان کشته و یا زخمی شدهاند. افزون بر این، کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان شمار قربانیان پیش از سال ۲۰۰۱ را فراتر از دو میلیون تن برآورد کرده است. بنابراین، جامعه ما با حجم وسیع قربانیان، یک جامعه پر از زخم و درد است که مسئولیت زیاد آن به طالبان برمیگردد. طالبان، از آغاز تا کنون، جنایتهای بیشماری را انجام دادهاند.
اکنون که بحث صلح با طالبان مطرح است، فکر میکنم در ذهن و عملکرد طالبان تغییر و دگرگونی چشمگیری نیامده است. طالبان هنوز هم از خشونت استفاده میکنند. خشونت طالبان در مقابل مردم افغانستان کاهش نیافته است. براساس صحبتهای اخیر بعضی از اعضای گروه طالبان، آنها هنوز هم در پی احیای «امارت اسلامی» در افغانستان میباشند. طالبان هنوز در جغرافیای زیر تسلط خود همان کارهایی را انجام میدهند که در پنج سال سلطهاش در افغانستان انجام میدادند. در این جغرافیا هنوز دختران اجازهی آموزش ندارند. افزون برآن، طالبان در گفتوگوها و نشستهای یکونیم سال اخیرشان هیچگونه انعطاف و اینکه احساس شود آنها از این همه جنایتی که در افغانستان مرتکب شده، اندکی پشیماناند مشاهده نشده است. برعکس، آنها با لحنی حرف میزنند که گویی مردم افغانستان بهخصوص خانوادههای قربانیان از آنها بدهکارند و باید معذرت بخواهند.
من بهعنوان کسی که از سوی گروه طالبان بهطور مستقیم آسیب دیدم از حکومت افغانستان میخواهم قبل از آغاز گفتوگوهایش با طالبان به چند خواست زیر توجه کند:
شمولیت خانوادههای قربانیان در پروسه صلح
حکومت افغانستان بهتازگی هیأت مذاکرهکننده با طالبان را تشکیل داده که در ساختار آن از اعضای خانوادهی قربانیان کسی دیده نمیشود. درست است که در ترکیب این هیأت باید چهرههای سیاسی و افراد مسلکی باشند؛ کسانی که با شیوههای گفتوگوی سودمند آشنا باشند و توانایی چانهزنی را با در نظرداشت منافع مردم داشته باشند. اما حضور چند تن از اعضای خانوادههای قربانیان جنگ بسیار ضروری است. مهم نیست که اعضای خانوادههای قربانیان، افراد باسواد و آشنا با مباحث مذاکره باشند. از نگاه من، چند کودکِ یتیم که طالبان روی دست خانوادهها گذاشته و یا مادری که فرزندانش را از دست داده، زنی که شوهر و نانآور خانوادهاش دیگر کنارش نیست و به تنهایی باید بار خانواده را به دوش بکشد، در مذاکرات با گروه طالبان شامل باشند. شمولیت خانوادههای قربانیان این فرصت را فراهم میکند تا آنها بهگونهی مستقیم درد و رنجشان را با طالبان در میان بگذارند. حتا اگر آنها در جریان گفتوگو سخنی هم نگویند؛ حضور نمادینشان برای گفتوگو بسنده و معنادار است. برعکس، نادیدهگرفتن قربانیان در پروسه صلح از یک طرف همهشمولبودن هیأت صلح را زیر سوال میبرد و از سویی هم مشروعیت مذاکرات صلح و نتایج ناشی از آن را تضعیف میکند.
استماع داستانها و دردهای خانوادههای قربانیان
حکومت افغانستان برنامه مصالحه ملی و یا حداقل برنامههای استماعیهای را با خانواده های قربانیان در سراسر کشور انجام دهند. چنانچه گفته شد؛ مردم افغانستان تا رسیدن به وضعیت کنونی قربانیان بیشماری داده و داستانهای پردرد روایت ناشدهای بسیار دارند. از اینرو، ایجاب میکند که حکومت به درد، رنج و خواستهای خانواده قربانیان قبل از آغاز گفتوگوهایش با طالبان، گوش دهند. داستانهای خانواده قربانیان را از زبان خودشان بشنوند. به خواستهایشان احترام بگذارند. شنیدن داستانهای دردناک خانوادههای قربانیان روی هیأت مذاکرهکننده و همچنان محتوای مذاکرات صلح تأثیرگذار خواهد بود. این موضوع به حکومت افغانستان بهخصوص به هیأت مذاکرهکنندهی صلح کمک میکند تا یک فهم واقعبینانه از نیازهای مردم بخصوص خانوادههای قربانیان و شناخت مستقیم از دردها و داستانهای خانوادههای قربانیان در سراسر کشور داشته باشند.
تأمین عدالت در پروسه صلح
صلح پایدار بدون رعایت عدالت تأمین نمیشود. حکومت افغانستان در خصوص زندانیان طالب، نباید کوتاه میآمد و عقیبنشینی میکرد. رهایی زندانیانی که دست هر کدامشان در خون شهروندان ملکی آلوده است، به معنی نادیدهگرفتن خون قربانیان است. حکومت وقتی از رهایی زندانیان طالب صحبت میکند، احساس میکنم که به درد و رنج من و صدها هزار خانواده که قربانی داده، احترام نمیگذارد. به جزء خانواده قربانیان، هیچ کس دیگری حق بخشیدن آنها را ندارند. و ثانیا، هیچ ضمانتی هم وجود ندارد که که این زندانیها در صورتی که آزاد شوند بار دیگر از مردم افغانستان قربانی نمیگیرند. بهنظر من، در صورتی طالبان و بهخصوص زندانیان طالب که دست هرکدامشان در خون مردم آغوشتهاند، محاکمه نشوند پیامد دیگر آن ترویج فرهنگ معافیت در جامعه و مشروعیتبخشیدن به جنگ طالبان در افغانستان خواهد بود. در نبود عدالت، حکومت و تمام جریانهای دخیل در پروسه صلح افغانستان، شاید به یک «توافق سیاسی» دست پیدا کنند، اما صلح دایمی تأمین نخواهد شد. صلح بدون عدالت، شباهت به خاکسترِ روی آتش دارد که هر آن احتمال شعلهورشدن جنگ از زیر خاکستر متصور است – جنگ برای انتقام.
سرانجام، در صورتی به موارد فوق توجه نشود، یعنی حکومت و تمام جریانهایی که در پروسه صلح برای آوردن طالبان به یک زندگی مدنی و فاقد خشونت کوشش میکنند به جزء از یک توافق سیاسی، به تأمین صلح در افغانستان موفق نخواهند شد. جامعه ما با این حجم وسیع قربانیها ظرفیت این را دارند که از طالبان انتقام بگیرند و بر علیه طالبان دست به خشونت بزنند. تجربههای ملتهای دیگر از پروسههای صلح نیز نشان میدهند که حذف قربانیان جنگ از روند مذاکرات، صلح را بسیار شکننده میکند و احتمال از سرگیری جنگ را بالا میبرد. از اینرو برای شکستاندن فضای انتقامخواهی، مطلوب است که حکومت و جریانهای دخیل در پروسه صلح، قربانیان را در گفتوگوهای صلح شامل کند؛ به درد و داستانهای آنها گوش دهند و در نهایت برای تأمین عدالت در پروسه صلح تلاش و توجه جدی کند.
+++
«کمپین همدلی: کرایه خانه قانونا نصف شود» در روزهای دشواری که همه درگیر ویروس کرونا یا COVID-19 هستیم، برای گسترش همدلی، همکاری و همدردی میان مردم و بهویژه میان مالک و مستأجر راهاندازی شده است. در این کمپین از مالکان خانههای مسکونی میخواهیم که با همدلی و همیاری، از ماه حمل تا پایان وضعیت کنونی، کرایه ماهوار را کم کنند. حامیان این کمپین درحالیکه میدانند شماری از مالکان پیش از این اقدامات انسانی و درخور ستایش انجام دادهاند، تأکید میکنند که کرایههای ماهوار خانهها حداقل نصف شود. برای امضای این دادخواست به این آدرس رفته پس از امضا آنرا با دوستان خود شریک سازید: