ترنم خدابخشی، کارمند رادیو
روزهای معمولی و آرامی داشتم. قبل از قرنطینه حالم خوب بود. برای سال جدید برنامهریزی کرده بودم. ولی سال نو با خبرهای بدی گره خورد و فرصت خوشحالی را گرفت. همه چیز دستخوش تغییر شده بود؛ از ظاهر شهر و کشور گرفته تا اوضاع جهان.
خیلی زودتر از آنچه فکر میکردم روزهای قرنطینه شروع شد. اما با این احوال من به اقتضای وظیفهام در خانه نمیماندم. هر روز با برداشتن کلید خانه، ماسک سفیدم را برمیداشتم. در شهر خبری از آرامی و روزهای معمولی دیگر نبود. احساس میکردم لحظهها و روزها پر از پریشانی و افسردگی و دلهره شدند. این حس مشترک بین من و اطرافیانم بود. خیابانها و کوچهها برخلاف همیشه، پرهمهمه و مزدحم نبودند. به علت قیودات روزگردی تردد وسایل نقلیه بسیار کم شده بود. کمتر کسی دیده میشد که از خانه بیرون شود.
انگار وظیفه داشتم از پشت مایک با صدای رسا و شاد روزهای سخت قرنطینه را با چاشنی امید و شادی گره بزنم. بار سنگینی بود اینکه هر روز شادتر از روز گذشته به شنوندهها سلام کنم. اینکه با اقتدار از سخت مبارزهکردن و هراسنداشتن بگویم.
هر روز دو ساعت زودتر رخصت میشدیم. بعد از دفتر مقصد خانه بود؛ خانهای که این روزها به پایگاه و جایگاه امنتری بدل شده بود. همه چشم انتظار گرمشدن هوا بودند، چون شنیده بودند هوا که گرم شود، ویروس کم میشود. اما انگار زمستان دل به رفتن نداشت.
در این میان اما، هر کس به فراخور حال روحیاش در خانه برای سرگرمکردن خود و فامیلاش خلاقیت به خرج میداد تا کمتر تنهایی و انزوا را تجربه کنند. چه بسا ترس از تنهایی کم از ترس از مرگ ندارد.
ما دست به هر راهی میزنیم تا از ویروس کرونا مضطرب نباشیم و خود را با شرایط قرنطینه سازگار کنیم. من هم به جمع خیلیها که برای گذراندن اینروزها به خواندن کتاب پناه برده بودند، پیوستم. قرار نبود تمام زندگی مختل شود. شاید تنها راهی بود که میشد زمان را به نفع خود به دام انداخت و اجازه نداد با استرس و تشویش بگذرد.
روزهای در خانهماندن، ما را به یاد محبوسان میاندازد. مدتی از قرنطین گذشت. حالا اکثریت میدانستند چطور ماسک را استفاده کنند یا هر چند دقیقه یک بار دستها را با آب و صابون با چه شیوه بشورند تا آسیب نبینند.
وقتی این نکات را برای کاکا رحیم، کفاشِ محلهمان تعریف میکردم در جوابم لبخندی میزد و میگفت: «دختر جان همه گپهایت درست، اما مرگ به دست خداست.» کاکا رحیم با کفاشی ارتزاق میکند. برای او که سرپرست خانوادهای است، غم نان مقدم است بر غم جان! از خانهنشستن خوشش نمیآید، میگوید: «در خانه بنشینم خُلقام تنگ می شود.»
ماسک پارچهای دارد که به گفتهی خودش چند بار شسته و استفاده کرده است. طبق عادت دکانداری هر روز سامان و وسایل خود را جلوی دکهاش میچیند؛ اما کوچه خلوتتر از آن است که کسی تردد کند تا کفشی پاره یا خاک خورده شود و محتاج پینهدوزی و واکس او شود.
***
زندگی در دورهی کرونا؛ باهم این دوره را بنویسیم
در سال 1900 در کابل وبا آمد. مرض واگیر و مهلکی که هر چند سال یکبار میآمد و هر بار، طی سه-چهار ماهی که دوام میکرد، جان آدمهای بسیاری را در شهر میگرفت. دلیل اصلی شیوع مکرر مرض هم آب رودخانهی کابل بود که مردم از آن هم در شستوشو استفاده میکردند و هم در پختوپز.
ما این حادثه را میدانیم بهدلیل اینکه فرنک مارتین، کارمند انگلیسی دولت، تمام اینها را دید و بعد در کتاب خاطرات خود نوشت. ساکنان کابل اما هیچ سند مکتوبی از وحشت وبا در آن سالها از خود بر جای نگذاشتهاند. چه بسا فجایعی که در تاریخ ما اتفاق افتاده و امروز یا ما آنها را به یاد نداریم و یا وارونه به یاد داریم.
در این روزها که ویروس کرونا دنیا را درنوردیده و به یک بلای عالمگیر بدل شده است، برخی مورخان پیشنهاد کردهاند که مردم تجربیات شخصیشان را ثبت کنند تا سندی باشد برای آیندگان.
ما در حال زندگیکردن یک لحظهی مهم تاریخی هستیم و مشاهدات شخصی ما سند باارزشی برای فهم این لحظه در آینده خواهد بود.
ثبت مشاهدات شخصی بهخصوص در افغانستان مهم است؛ جایی که هم ملت نانویسا است و هم دولت. به همین دلیل، آیندگان ما دربارهی حوادث این روزها به معلوماتی که توسط شاهدان عینی ثبت شده باشد، دسترسی محدود خواهند داشت؛ درست همانطور که امروز ما به سختی میتوانیم معلومات قابل اعتمادی دربارهی حوادث بزرگ قرون گذشته پیدا کنیم.
بیگمان، روزنامهها به مثابه تاریخ مکتوب یکی از گزینههای اصلی و بیبدیل برای ثبت این تجربهها است. بنابراین از شما مخاطبان گرامی دعوت میکنیم از تجربههای شخصی خود، از تغییرات و تأثیراتی که این بیماری همهگیر در زندگی شخصی و کاری، خانوادگی و اجتماعیتان آورده، از بیمها و امیدها و از سختیها و نگرانیهای که با آن درگیرید و از آنچه در اطراف و محل زندگیتان میبینید، از طریق ما برای آیندگان روایت کنید.
روزنامه اطلاعات روز یادداشتها، تجربهها، چشمدیدها و روایتهای شما را منتشر میکند.
dailyetilaatroz@gmail.com
+++
«کمپین همدلی: کرایه خانه قانونا نصف شود» در روزهای دشواری که همه درگیر ویروس کرونا یا COVID-19 هستیم، برای گسترش همدلی، همکاری و همدردی میان مردم و بهویژه میان مالک و مستأجر راهاندازی شده است. در این کمپین از مالکان خانههای مسکونی میخواهیم که با همدلی و همیاری، از ماه حمل تا پایان وضعیت کنونی، کرایه ماهوار را کم کنند. حامیان این کمپین درحالیکه میدانند شماری از مالکان پیش از این اقدامات انسانی و درخور ستایش انجام دادهاند، تأکید میکنند که کرایههای ماهوار خانهها حداقل نصف شود. برای امضای این دادخواست به این آدرس رفته پس از امضا آنرا با دوستان خود شریک سازید: