آنا جارویس؛ پایه‌گذار روز مادر که از کرده‌ی خود پشیمان شد

آنا جارویس؛ پایه‌گذار روز مادر که از کرده‌ی خود پشیمان شد

بی‌بی‌سی – وایبیکه وِنِما
مترجم: جلیل پژواک

تماسی که چند روز پیش «الیزابت بور» درباره تاریخچه‌ی خانواده‌ی خود دریافت کرد، اول به نظرش کلاه‌برداری آمد: «فکر کردم “اوکی، هویتم به سرقت رفته است و دیگر هرگز روی پول خود را نخواهم دید”.»

اما در واقع این تماس از جانب یک تبارشناس بود که به دنبال اقوام زنده‌ی «آنا جارویس»، زنی که بیش از یک قرن پیش روز مادر را در ایالات متحده پایه‌گذاری کرد، می‌گشت.

آنا جارویس یکی از 13 کودک زن و شوهری بود که فقط 4 فرزند‌شان زنده مانده بودند. برادر بزرگ‌تر آنا تنها فرزند خانواده بود که خودش صاحب فرزند شده بود. بسیاری از خواهران و برادران آنا در کودکی و نوجوانی بر اثر سل مرده بودند. آخرین نفر از نسل پدر و مادر آنا در دهه 1980 درگذشته بود.

از این‌رو «الیزابت زیتلند» از وب‌سایت تبارشناسی «MyHeritage» تصمیم گرفته بود به دنبال اقوام آنا جارویس برآید و این جست‌وجو به الیزابت بور ختم شده بود.

وقتی الیزابت اطمینان یافت که پس‌اندازهایش در امان است، به وب‌سایت MyHeritage گفت که پدر و عمه‌هایش روز مادر را تجلیل نمی‌کردند. او گفت که این کار آن‌ها به خاطر ادای احترام به آنا و اعتقاد وی مبنی بر این‌که ایده‌ی او برای منافع تجاری دست‌برد زده شده و ارزش خود را از دست داده است، بوده است.

کارزار آنا جارویس برای نام‌گذاری یک روز خاص برای تجلیل از مادران، کاری بود که او از مادر خودش «آنا ریویس جارویس» به ارث برده بود.

مورخ «کاترین آنتولینی» می‌گوید که مادر آنا تمام عمر خود را صرف بسیج مادران برای مراقبت از فرزندان‌شان کرده بود و می‌خواست کار و زحمات مادران به رسمیت شناخته شود. از خانم جارویس نقل قول می‌شود که گفته بود: «امیدوارم و دعا می‌کنم که کسی، روز یادبود مادران را پایه‌گذاری کند و یاد مادران را به‌دلیل خدمات بی‌همتای‌شان برای بشریت و زحمات‌شان در هر بخش از زندگی، گرامی بدارد. مادران مستحق چنین روزی هستند.»

خانم جارویس عضو فعال «کلیسای اسقفی متدیست» بود. او از سال 1858 در این کلیسا باشگاه‌هایی به نام «فعالیت روز مادر» را برای مبارزه با میزان بالای مرگ‌ومیر نوزادان و کودکان که اکثرا به دلیل بیماری‌های شایع در جامعه‌ی وی در شهر «گرافتون» ویرجینیای غربی بود، به راه انداخته بود.

در این باشگاه‌ها مادران در مورد بهداشت و حفظ‌الصحه، از جمله اهمیت حیاتی جوشاندن آب آشامیدنی، می‌آموختند. سازمان‌دهندگان این باشگاه‌ها دارو و سایر اقلام صحی مورد نیاز را برای خانواده‌های بیمار تهیه می‌کردند و در صورت لزوم، کل خانوار را برای جلوگیری از گسترش بیماری‌های همه‌گیر قرنطینه می‌کردند.

آنتولینی، مورخ و استاد «دانشگاه وسلیان» در ویرجینای غربی می‌گوید که خانم جارویس 9 فرزند خود را بین سال‌های 1861 تا 1865 (احتمالا طی جنگ داخلی امریکا) از دست داد. آن‌ها به احتمال زیاد در اثر ابتلا به بیماری‌هایی که به خاطر جنگ گسترش یافته بود، جان دادند. آنتولینی می‌گوید وقتی که خانم جارویس در سال 1905 روی دست چهار فرزند زنده‌‌مانده‌ی خود درگذشت، آنای اندوهگین و مغموم قول داد تا رویای مادر خود را تحقق بخشد، هرچند رویکرد وی نسبت به روز یادبود از مادران کاملا متفاوت بود. در حالی‌که خانم جارویس می‌خواست از خدمات مادران برای بهبود زندگی دیگران تجلیل به عمل آید، دیدگاه آنا اما دیدگاه یک دختر فداکار بود. شعار آنا برای روز مادر «برای بهترین مادری که به دنیا آمده، مادر خودت!» بود. به همین دلیل این روز را روز مادر نام‌گذاری کردند نه روز مادران.

آنتولینی می‌گوید: «آنا این روز را به عنوان روز ماندن در خانه و روزی برای تکریم مادرتان، زنی که تمام زندگی خود را وقف شما می‌کند، تصور می‌کرد.»

این پیام چیزی بود که همه از آن استقبال می‌کردند و برای کلیساها نیز جذاب می‌نمود. آنتولینی می‌گوید این تصمیم آنا که روز مادر یک‌شنبه تجلیل شود، حرکت زیرکانه‌ای بود.

سه سال پس از مرگ خانم جارویس، اولین روز مادر در «کلیسای متدیست اندرس» در گرافتون تجلیل شد. آنا دومین یک‌شنبه ماه می را به عنوان روز مادر انتخاب کرد زیرا دومین یک‌شنبه، همیشه به تاریخ 9 ماه مِی، روز درگذشت مادرش، نزدیک بود. آنا در این روز صدها گل میخک سفید را که گل مورد علاقه‌ی مادرش بود، به مادرانی که در کلیسا حضور داشتند اهدا کرد.

از آن‌زمان محبوبیت روز مادر هر سال بیش‌تر و بیش‌تر شد. در سال 1910، روز مادر به تعطیل رسمی در ویرجینیای غربی تبدیل شد و در سال 1914 رییس‌جمهور «وودرو ویلسون» روز مادر را تعطیل ملی اعلام کرد.

عامل مهم در موفقیت این روز جذابیت تجاری آن بود. آنتولینی می‌گوید: «هرچند آنا هرگز نمی‌خواست این روز جنبه‌ی تجاری به خود بگیرد اما این اتفاق خیلی زود افتاد. بنابراین می‌توان گفت که صنعت گل، صنعت کارت تبریک و صنعت شیرینی در ترویج این روز تا حدی نقش دارند.»

اما این مطلقا چیزی نبود که آنا می‌خواست.

وقتی قیمت گل میخک سر به فلک کشید، آنا با صدور بیانیه‌ای این کار گل‌فروشی‌ها را محکوم کرد. در بیانیه‌ی وی آمده بود: «با شارلاتان‌ها، راهزن‌ها، دزدها، قلدرها، آدم‌رباها و کثافت‌های دیگر که با حرص و طعم خود یکی از بهترین، نجیب‌ترین و واقعی‌ترین جنبش‌ها و جشن‌ها را تضعیف می‌کنند، چه باید کرد؟» آنا بعدا سال‌های 1919-1920) از مردم خواست که اصلا گل نخرند.

آنتولینی می‌گوید که آنا از هر نهادی که روز مادر را برای کاری جز هدف اصلی آن استفاده می‌کردند، ناراحت می‌شد، حتی از خیریه‌هایی که در روز مادر کمک و اعانه جمع‌آوری می‌کردند و حتی اگر این کمک‌ها برای مادران فقیر می‌بود.

آنتولینی توضیح می‌دهد: «این روز برای تجلیل از مادران بود نه ترحم به آن‌ها به خاطر فقیربودن‌شان. به علاوه برخی از خیریه‌های همان‌طور که ادعا می‌شد، از پول کمک برای گرفتن دست مادران فقیر استفاده نمی‌کردند.»

روز مادر حتی به بحث پیرامون حق رأی زنان کشیده شد. کسانی که مخالف حق رأی زنان بودند، گفتند که جای واقعی زن در خانه است و زن این‌قدر گرفتار خانه‌داری و مادری است که وقت نمی‌کند سیاست کند. اما گروه‌هایی که برای دادن حق رأی به زنان دادخواهی می‌کردند، گفتند که «اگر زنی به اندازه‌ای خوب است که می‌تواند فرزندان‌ شما را مادری کند، پس می‌تواند به اندازه‌ای خوب باشد که رأی نیز بدهد.» آن‌ها تاکید کردند که لازم است زنان در تعیین آینده‌ی فرزندان‌شان سهم داشته باشند.

به نظر می‌رسد تنها کسی که از روز مادر سوءاستفاده نمی‌کرد، خود آنا بود. او پولی را که صنعت گل‌فروشی به وی پیشنهاد داده بود، نپذیرفت.

آنتولینی می‌گوید: «آنا به هیچ‌وجه از این روز سوءاستفاده نکرد در حالی‌که به راحتی می‌توانست این کار را انجام دهد. من او را به خاطر این کارش تحسین می‌کنم.»

آنا و خواهرش «لیلیان»، که دچار اختلال بینایی بود، با ارثی که از پدر و برادرشان «کلود»، که قبل از مرگ در اثر حمله‌ی قلبی در فیلادلفیا تاکسی‌رانی می‌کرد، رسیده بود زندگی خود را اداره می‌کردند.

اما آنا دارو ندار خود را صرف مبارزه با تجاری‌سازی روز مادر کرد.

او حتی قبل از این‌که روز مادر تعطیل ملی اعلام شود، خواهان حق «کاپی‌رایت» عبارت «دومین یک‌شنبه ماه می، روز مادر» شده بود و تهدید کرده بود که از هرکس که بدون اجازه با این عبارت معامله کند، شکایت می‌کند.

آنتولینی می‌گوید: «گاهی اوقات گروه‌‌ها یا صنایع عمدا از ترکیب جمع “روز مادران” برای دورزدن کاپی‌رایت آنا استفاده می‌کردند.» گزارش نیوزویک از سال 1994 نشان می‌دهد که آنا 33 مورد شکایت درج کرده بود.

در آن‌زمان او 80 ساله بود و بینایی و شنوایی خود را تقریبا از دست داده بود. وضعیت اقتصادی زندگی‌اش به هم ریخته بود و از وی در آسایشگاهی در فیلادلفیا مراقبت می‌شد. هرچند ادعاهایی وجود دارد مبنی براین‌که صنایع گل و کارت تبریک مخفیانه هزینه‌ی مراقبت از آنا جارویس را می‌پرداختند، اما آنتولینی هرگز نتوانسته است صحت و سقم این ادعاها را تایید کند. آنتولینی می‌گوید: «دوست دارم فکر کنم که آن‌ها واقعا این کار را انجام داده‌اند اما امکان دارد این فقط یک داستان خوب باشد و حقیقتی در کار نباشد.»

یکی از آخرین اقدامات آنا، وقتی او هنوز با خواهرش زندگی می‌کرد، رفتن خانه‌به‌خانه در فیلادلفیا و گرفتن امضای خانواده‌ها برای حمایت از کارزاری به منظور لغو روز مادر بود. وقتی آنا در آسایشگاه بستری شد، دیری نگذشت که لیلیان در اثر مسمومیت با مونواکسید کربن در تلاش برای گرم‌کردن خانه‌ی رنگ‌ورورفته و قدیمی خود، درگذشت. آنتولینی می‌گوید: «پولیس ادعا کرد که از شدت سرما، تکه‌های یخ از سقف خانه آویزان بود.»

خود آنا در نوامبر سال 1948 در اثر نارسایی قلبی درگذشت.

«جِن اونکفر» 86 ساله، عمه‌ی الیزابت بور و یکی‌دیگر از اقوام دور آنا فکر می‌کند که آنا جارویس بیش از حد درگیر کارزار ضدتجاری‌سازی روز مادر شده بود. او می‌گوید: «به نظرم آن‌ها خیلی پول‌دار نبودند اما آنا هرقدر پولی را که داشت در این راه مصرف کرد. نمی‌خواهم مردم فکر کنند که بازماندگان آنا به او توجه نکرده‌اند، اما پیکر او از جایی معادل گورستان گدایان سر در آورد. این شرم‌آور است.»

اقوام آنا شاید نتوانسته باشند در روزهای پایانی زندگی آنا به وی کمک کنند، اما یاد آنا را به روشی دیگر گرامی داشته‌اند؛ آن‌ها چند نسل می‌شود که روز مادر را تجلیل نمی‌کنند.

جِن اونکفر می‌گوید: «ما واقعا روز مادر را دوست نداشتیم. و دلیل این دوست‌نداشتن این بود که مادرم، در کودکی، چیزهای منفی زیادی را درباره روز مادر شنیده بود. ما این روز را به عنوان یک مناسبت با نیت خوب، به رسمیت می‌شناسیم اما با شام فانتزی یا دسته‌های گل تجلیل نمی‌کنیم.»

جِن وقتی مادری جوان بود، عادت داشت جلوی تابلوی روز مادر در فلادلفیا بیاستد و به آنا فکر کند. او می‌گوید: «این نوعی داستان تلخ است، زیرا عشق عظیمی در آن نهفته است. و به نظرم چیزی که امروز شاهد آن هستیم، چیز خوبی است. آدم‌ها مادران‌شان را به یاد می‌آورند، دقیقا همان‌طور که آنا می‌خواست.»

جِن اعتراف می‌کند که اکنون نظر خود راجع به تجلیل از روز مادر را تغییر داده است. او می‌گوید: «چند نسل گذشته و من تمام چیزهای منفی را که مادرم شنیده بود و به من می‌گفت، فراموش کرده‌ام و اگر فرزندانم سراغ مرا نگیرند، خیلی عصبانی می‌شوم. من می‌خواهم آن‌ها به من و روز من احترام بگذارند.»

«امیلی داولیر»، خواهر کوچک‌تر جِن، نیز متوجه شده است که نگرشش نسبت به روز مادر به مرور زمان تغییر کرده است. او می‌گوید: «من در مورد این روز چیزی نمی‌دانستم تا این‌که یک روز کودکم از مدرسه با هدیه‌ی مخصوص روز مادر به خانه آمد. مادر ما عادت داشت بگوید که “هر روز روز مادر است”.»

امیلی برای مدتی طولانی از این‌که هدف اصلی آنا از تجلیل روز مادر کنار گذاشته شده بود، ناراحت بود اما این‌روزها او کارت تبریک روز مادر را به عروس خود می‌فرستد، کسی که مادر نوه‌هایش است.

امسال بسیاری از خانواده‌ها به دلیل قرنطینه نتوانستند در روز مادر با دسته‌ی گل سراغ مادران‌شان بروند یا آن‌ها را بیرون ببرند. این رسم قدیمی، امسال جای خود را به تماس تصویری داد.

با این‌حال آنتولینی معتقد است که آنا و مادرش، اگر زنده می‌بودند، از تماس تصویری فرزندان با مادران‌شان به جای ریخت‌وپاش‌های غیرضروری، راضی می‌بودند. او تصور می‌کند که خانم جارویس، کسی که از اپیدمی‌های بسیاری جان سالم به در برده بود، باشگاه‌های روز مادر را برای کمک به دیگران احیا می‌کرد و آنا از این‌که مردم فرصت خرید و ریخت‌وپاش در روز مادر را ندارند، چیزی که از نظر او بر خلوص ایده‌ی وی سایه می‌افکند، خوشحال‌ می‌شد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *