موانع فرهنگی فمینیسم در افغانستان

موانع فرهنگی فمینیسم در افغانستان

طاهره عزیزی

فمینیسم (Feminism) را می‌توان برابری بین زنان و مردان در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تعریف کرد. جنبش فمینیسم اولین بار در غرب شکل گرفت و کم‌کم‌ دامنه‌ی این جنبش در بیش‌تر کشورها گسترش یافت.

در اوایل با انتقادات سختی روبه‌رو بود. با این برچسب که این جنبش به حمایت از زنان و در مقابل مردان فعالیت می‌کند. تصور جامعه از آن آشوب‌گری و بی‌نظمی بود و به همین دلیل فعالان حقوق زنان دوست نداشتند «فمینیست» خطاب شوند. با گذشت زمان و به تدریج برخی از مردان در جوامع مختلف به این جنبش پیوستند و نظراتی اصلاحی‌شان را در متون این جنبش گنجانیدند و سرانجام انتقادات قبلی وارد بر این جنبش با حضور مردان کمرنگ شد.

فمینیسم حالا به یک مکتب قدرتمند فکری با داعیه‌ی مطالبه حق برابری زنان و مردان شکل گرفته است. ‏‎فمینیست‌ها در راستای برقراری فرصت‌های برابر برای زنان در اشتغال و برابری حقوق مادی با مردان تلاش می‌کنند. آنان باور دارند که جنسیت در زندگی انسان‌ها نباید عاملی تعیین‌کننده برای جایگاه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی باشد. به باور آنان زن و مرد باید از حقوق برابر در زمینه‌های مختلف برخوردار باشند.

فمینیسم به‌عنوان یک مکتب برابری‌طلبانه میان زن و مرد، در هر جامعه‌ای با چالش‌های زیادی مواجه است. نابرابری در جامعه افغانستان نیز ریشه‌ی تاریخی در مناسبات جمعی دارد. نابرابری میان زن و مرد یک امر نهادینه‌شده در فرهنگ افغانستان است. معمولا در هر جامعه‌ فرهنگ رایج در برابر امور نو مقاومت نشان می‌دهد. در افغانستان نیز، فرهنگ سنتی این کشور در برابر داعیه فمینیسم مقاومت هنجاری می‌کند. موانع فرهنگی فمینیسم زیاد است که به چند موردش اشاره می‌شود:

سنت‌گرایان: این گروه کسانی‌اند که حقوق زن را در حدود دین اسلام و فرهنگ افغانی خلاصه کرده و فراتر از آن بحث در مورد برابری زنان را خلاف دین و عرف می‌دانند. سنت‌گرایان در افغانستان از موانع جدی در برابر فمینیسم و برابری زن و مرد حساب می‌شوند.

حاکمیت مطلق تفکر مردسالارانه: در افغانستان ادبیات مردانه در اذهان عمومی نقش بسته و تعیین نسبت‌های اجتماعی نیز متأثر از چنین هنجارهای صورت‌بندی شده است. همیشه مردان در رأس بوده و به زنان فرصت تصمیم‌گیری و رهبری داده نشده است.

دسترسی‌نداشتن زنان و دختران به آموزش: به‌صورت کل تعداد زیادی زنان و دختران در سراسر کشور به مکاتب و مراکز آموزشی دسترسی ندارند و از حق تعلیم و تحصیل محرومند. این خود زمینه‌ساز عدم آگاهی زنان از حقوق خویشتن است. با این وصف، برای بیش‌تر زنان مطالبه‌ی حق حتا مسأله نیست.

تبعات و آثار جنگ: یکی از عمده‌ترین عوامل چنین نابرابری‌ها جنگ و خشونت‌های بازتولیدشده از جنگ است. جنگ و نگاه فرودست‌انگارانه به زن فرصت‌های مهمی را از زنان گرفته است.

متناسب با وضع موجود دو نوع، نوع نگاه نسبت به دیدگاه فمینیستی قابل پیش‌بینی است. یکی نگاه بدبینانه نسبت به فمینیسم است. در این نوع نگاه با این سوال روبه‌رو می‌شویم که آیا فمینیسم که می‌کوشد در تقابل با مردسالاری قرار گیرد، می‌تواند به مقصد برسد؟

‎‏‎معمولا کارکردهای فمینیست‌ها در دوران متمادی با هنجارهایی همراه بوده که گویی حقوق زنان همیشه توسط مردان مورد دست‌برد قرار گرفته است. ‎‏‎زنانی که همیشه قربانی نابرابری و خشونت بودند امنیت خود را در تقابل با جنس مقابل جست‌وجو می‌کنند، چون سال‌های زیاد با مردی مهربانی که در کنار او بتواند حقوق انسانی و برابری را تجربه کند، نبوده است. به‌طور مثال‎‏‎ مادرسالارهای مالیزی مثالی خوبی از باورهای غلط از برابری زنان و مردان است. آن‌ها دیدگاه مثبتی نسبت به مردان ندارند. مردان از منظر آن‌ها جنس ضعیف و ناکارا است. آنان می‌گفتند از وقتی زمین ناف دنیا به‌حساب می‌آمد و آسمان هم چتر زمین خوانده می‌شد، مرد غلام بود و زن ارباب! زن قبول کرد مرد مساوی‌اش باشد، اما زمین برای همیشه مال زن هست، همچنان ‎‏‎در جامعه‌ی سنتی و مردسالاری مثل افغانستان که زن را منحیث «جنس دوم» و «انسان فرومایه‌تر» از یک مرد می‌داند، فهم درستی از فمینیسم را هرگز نفهمیده و از طرف دیگر زنان افغانستان که مزه‌ی برابری را نچشیده‌اند، باعث شدند تا یک تعریف متضاد و منفی از فمینیسم را در جامعه ایجاد و به‌طور هولناکی این تعریفِ مضحک نهادینه و پذیرفته شود.

نگاه دوم، نگاه خوشبینانه به فمینیسم است. در چارچوب این نگاه می‌شود به این‌ صورت تحلیل کرد که تنها راه بیرون‌رفت از معضل پیش‌آمده این است که زنان و مردان دوشادوش برای از بین‌بردن سنت‌ها و رفتار ناشایست، ناعادلانه و دست‌وپاگیر جامعه کار کنند تا این مبارزات به آزادی و برابری واقعی ختم شود. چون اگر واژه‌ی فمینیسم محتوایی مردستیزی داشته باشد، امکان‌پذیر و تأثیرگذار نیست. اگر رفتار ما خشونت‌آمیز باشد و ستیزه‌جو، در حقیقیت ما تمام ارزش‌های بدوی را که بر سر زنان آوردند و با خشونت با آنان رفتان کردند، تقویت می‌کنیم. ما باید با بینش نوین برای مبارزه با این امر پیش برویم.

‎پس بهتر این خواهد بود که این تلاش را هر کدام از خانه‌های‌مان آغاز کنیم و برای فرزندان‌مان بیاموزیم که اگر زن را به‌نام دین از اموری چون تحصیل علم و دانش، حضور اجتماعی محروم بسازیم و به‌نام عفت او را خانه‌نشین کنیم، کار نادرستی انجام داده‌ایم و در حق انسانی زن ظلم کرده‌ایم.

هیچ دیدگاه بدون همکاری بین زن و مرد به کرسی حقانیت نمی‌نشیند. در طول تاریخ مردان زیادی بودند که علیه تبعیض جنسیتی در جوامع مختلف مبارزه کردند که مطمئنا افغانستان نیز از این امر مستثنا نیست. مردانی زیادی طرفدار برابری زن و مرد در پیشگاه قوانین، سیاست، اجتماع و فرهنگ بوده است، هرچند تعداد آن‌ها اندک بوده، اما نقش‌شان انکارناپذیر است.

‎بنابراین، امیدوارم مردان افغان در کنار زنان به‌منظور گسست زنجیرهای جهل و تفکر پدرسالارانه در جامعه‌ به‌صورت مشترک مبارزه کنند؛ زیرا در جامعه‌ی سنتی و قبیله‌ای مثل افغانستان تغییر در تفکر، اندیشه‌ها و انسانی‌شدن نوع نگاه جامعه نسبت به زن و مرد یک‌شبه اتفاق نمی‌افتد. به‌جای تقابل ایجاب می‌کند تا به‌منظور رسیدن به این امر زنان و مردان این سرزمین همواره و پیوسته تلاش کنند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *