Asad Buda

خودکشی به‌خاطرِ معاونتِ دوم

هزاره‌ها به خاطرِ رسیدن به معاونتِ دوم، در نیمه‌راهِ ارگْ خودشان را می‌کشند. بلندایِ قامتِ هر مردمی، به اندازه‌‌یِ آرزوهایِ آن‌هاست. مردمی که آرزوهایِ‌شان تا این حد حقیر و کوچک است، شایستگی و لیاقتی بیش از این ندارند. بالاخره، آقای «محقق» یا «دانش» یکی به ارگ می‌رود و بر فرضِ‌ محال، اگر در طولِ یک دوره، یک‌بار اتفاق بیافتد که نه رییس جمهور باشد و نه معاونِ اول، محقق یا دانش، در صورتی که بتوانند اقتدارِ‌ خود را بر منشی‌هایِ‌ خود تثبیت کنند، نقشِ نفر اول را بازی خواهند کرد. البته‌ بعید است در کلِ دوره چنین اتفاقی رخ دهد. باختِ آب‌رومندانه، بهتر از بردِ مردار است. این داغِ ننگینِ عموتٌم‌بازی، این برده‌گی‌بازیِ زیاده از حد به خاطر معاون‌ دوم‌ شدن، در تاریخ ثبت خواهد شد. اسطوره‌سازیِ انتخابات، این همه بر سر و سینه‌ زدن و کارناوال راه‌ انداختن، این همه یخن‌کشی و به سر و کُنِ‌ هم‌دیگر چسپیدنْ چه معنایی دارد؟ تاریخِ سنگین و از خون رنگینِ این سرزمینْ به مبارزه‌یِ سیاسی طولانی‌مدت نیاز دارد و با انتخاباتْ تکان نمی‌خورد. به‌جای این هیجانِ بی‌جا، بهتر است نانِ خشک و چایِ تلخِ‌تان را آرام بخورید و بنوشید و چرس و چلیم و سیگارِ‌تان را دود کنید! دودِ چرس و تنباکو، هرچه باشد بهتر از فحش‌ دادن است. حد اکثر، خود‌تخریبیِ شخصی است و دودِ آن چشمِ جمع را کور نمی‌کند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *