از کرالای هند تا پل‌چرخی کابل؛ قصه‌‌ بیوه‌ی جنگ‌جوی هندی داعش

از کرالای هند تا پل‌چرخی کابل؛ قصه‌‌ بیوه‌ی جنگ‌جوی هندی داعش

نشنال روچی کمار
مترجم: جلیل پژواک

مریم در سلول نیمه‌تاریک خود نشسته و داستان زندگی خود را بیان می‌کند؛ از بزرگ‌شدن به‌عنوان جوان کاتولیک در ایالت «کرالا» در جنوب هند تا سختی‌کشیدن در زندان حکومت افغانستان به‌عنوان عضو ولایت خراسان دولت اسلامی.

مریم و هفت زن هندی دیگر که مسیر مشابهی را پیموده‌اند، تحت بازداشت ریاست امنیت ملی افغانستان به‌سر می‌برند و در کنج زندانی در کابل نگهداری می‌شوند. آن‌ها در نوامبر 2019 در ولایت ننگرهار پس از آن بازداشت شدند که نیروهای افغان عملیاتی را برای بازپس‌گیری این ولایت از جنگ‌جویان ولایت خراسان دولت اسلامی راه‌اندازی کردند.

ننگرهار ولایتی است که داعش برای اولین‌بار در سال 2016 مرکز قدرت و حکومت وحشت خود را که در عراق و سوریه با آن به شهرت رسید، در آن بنا نهاد. این گروه از آن‌زمان تا کنون ده‌ها حمله را بر اهداف غیرنظامی و مرتبط با حکومت افغانستان انجام داده‌ و در عین‌حال با شبه‌نظامیان طالبان جنگیده است. بمب‌گذاری‌های انتحاری داعش عمدتا در جلال‌آباد، مرکز ننگرهار و کابل، پایتخت جان صدها نفر را گرفته است.

مریم انگلیسی را روان صحبت می‌کند و درحالی‌که حواسش به کودک شیرخوارش است، به آرامی می‌گوید: «ما این‌جا آمدیم زیرا می‌خواستیم در جایی که شریعت حکم‌فرما است زندگی کنیم، نه چیز دیگری. ما این‌جا خوشحال بودیم.»

مریم یکی از نخستین اعضای شناخته‌شده است که داعش از هند جلب کرده است؛ کشوری که از زمان روی‌کارآمدن حزب ناسیونالیست هندوی نخست‌وزیر «ناردرا مودی» در سال 2014، شاهد افزایش تضاد مذهبی بوده است.

آمدن مریم به افغانستان همراه با حدود 20 جوان دیگر از ناحیه «ارناکولام» ایالت کرالا در سال 2016 خشم مردم هند را برانگیخت.

از آن‌زمان تا بعد از دستگیری‌شان هیچ خبری درباره‌ی آن‌ها شنیده نمی‌شد و مصاحبه‌ی مریم با نشنال اولین‌باری است که او با مطبوعات صحبت می‌کند.

نام اصلی مریم «مارین جیکوب پالات» است. او پس از گرویدن به اسلام نام خود را به مریم تغییر داد تا با عشق دوران کودکی‌اش که وی نیز مسلمان شده بود، ازدواج کند. مریم اکنون 26 ساله است و از زمان آمدن به افغانستان تا کنون دو بار بیوه شده است و دو فرزند دارد، یک نوزاد 10 ماهه و یک طفل 3 ساله.

مریم در پاسخ به این‌که چرا وی تصمیم گرفت به گروهی ملحق شود که سابقه‌ی خشونت و افراط‌گرایی دارد، گفت: «من تا حدی در مورد بی‌رحمی [داعش] می‌دانستم اما این چیزی نبود که به ما نشان داده می‌شد.»

مسیر مریم به سمت داعش زمانی باز شد که او به‌عنوان جوانی 22 ساله و کارمند شرکت «آی‌بی‌ام» در بمبئی، با «بستین وینسنت»، عشق دوران مکتب خود که اخیرا به اسلام گرویده و نام خود را به یحیا تغییر داده بود، دوباره یک‌جا شد.

به گزارش «آژانس تحقیقات ملی» هند، یحیا و برادرش «بکسین وینسنت» که همانند برادر خود مسلمان شده و نام خود را به عیسا تغییر داده است، توسط شخصی به‌نام عرشی قریشی، مدیر «بنیاد پژوهش‌ اسلامی» در بمبئی افراطی شد.

بنیاد پژوهش‌های اسلامی توسط ذاکر نائیک، داعی جنجالی اسلامی که اکنون در تبعید خودخواسته در مالیزیا زندگی می‌کند، تأسیس شد اما در سال 2016 حکومت هند فعالیت‌ این بنیاد را به‌دلیل نگرانی از «افراطی‌شدن جوانان» ممنوع کرد.

«مینی جیکوب»، مادر مریم معتقد است که دخترش و سایر کسانی که به افغانستان رفته‌اند، برای پیوستن به گروه داعش «شست‌وشوی مغزی» شده‌اند. او از خانه‌ی خود در ارناکولام به نشنال گفت: «آن‌ها با وعده‌ی بهشت برای مسلمانان، گمراه شدند.»

مادر مریم درحالی‌که اشک از چشمانش سرازیر بود و بغض گلویش را می‌فشرد، گفت: «بستین دخترم را در بمبئی ملاقات کرد و به او یک قرآن داد. بستین به دخترم گفت که او باید قرآن بخواند، هرآنچه را به او قبلا آموخته شده فراموش کند و از اسلام پیروی کند. مرین همیشه کودک بسیار دوست‌داشتنی و مذهبی بود. ما با هم به کلیسا می‌رفتیم. ما همه‌ی کارها را با هم انجام می‌دادیم.»

خانم جیکوب که ضعیف و خسته به‌نظر می‌رسید، از صحبت با «بیندو سمپات»، که دختر وی «نیمیشا» نیز در کابل زندانی است، احساس راحتی کرد. هر دو مادر در تلاش‌ خود برای بازگرداندن دختران‌شان به خانه، رابطه‌ی نزدیکی باهم برقرار کرده‌اند.

مریم چند ماه پس از ملاقات با یحیا (بستین)، کار خود را ترک می‌کند، به ارناکولام باز می‌گردد، مسلمان می‌شود و با یحیا ازدواج می‌کند. در همان زمان نیمیشا نیز به اسلام روی می‌آورد، نام خود را به فاطمه تغییر می‌دهد و با عیسا (برادر یحیا) ازدواج می‌کند.

خانم جیکوب و خانم سمپات می‌گویند که دختران‌شان بعد از آن خیلی کم در خانه بودند و دیگر خبری از آن‌ها نشد.

خانم سمپات آخرین باری که دخترش را دیده به یاد آورد و می‌گوید: «نیمیشا در 16 اپریل [2016] به خانه آمد و به ما گفت که آن‌ها به سریلانکا می‌روند تا با پولی که پدر بکسین به آن‌ها داده کسب‌وکار فرش راه‌اندازی کنند. او برقع به تن داشت و هفت ماهه باردار بود.»

خانم سمپات پس از دو هفته دیگر پیامی از نیمیشا دریافت نکرد و شک کرد که حتما یک جای کار می‌لنگد. او می‌گوید: «در 8 می سعی کردم به پولیس گزارش دهم که دخترم ممکن است در خطر باشد اما آن‌ها نگرانی مرا رد کردند.»

پس از آن‌که پولیس کاری نمی‌کند، خانم سمپات به دیدن مادر و پدر یحیا و عیسا می‌رود. آن‌ها به او می‌گویند که پسران‌شان در افغانستان هستند و با آن‌ها ارتباط دارند.

همان شب خانم سمپات و خانم جیکوب از دیدن چهره‌ی فرزندان‌شان در اخبار در بین 21 عضو گروه داعش با برچسب تروریست شوکه شدند. خانم سمپات می‌گوید: «همان وقت فهمیدم که باید احساسات را کنار بگذارم و تلاش کنم دخترم را به خانه برگردانم. فرزند دیگرم در ارتش است و مرا قبلا به‌عنوان مادر یک صاحب‌منصب هندی می‌شناختند، اما حالا مرا به‌عنوان مادر تروریست داعشی می‌شناسند. می‌توانید تصور کنید چه احساسی دارم.»

در کابل، مریم می‌گوید که آن‌ها از مسیرهای مختلفی وارد افغانستان شدند. مریم می‌گوید که او و همسرش نخست به ایران رفتند و ویزای افغانستان گرفتند و سپس به کابل پرواز کردند. بعد از آن به ننگرهار رفتند و در آن‌جا وارد سکونت‌گاه داعشی‌ها در منطقه تنگی وزیر شدند.

مریم در اوایل مصاحبه اصرار داشت که گروهی که وی به آن پیوسته بود در درگیری‌ها دست نداشت. او گفت: «به ما گفته شد که کشتار و بمباران در این‌جا زیاد است اما صادقانه بگویم که ما شاهد آن نبودیم. ما در منطقه‌ای زندگی می‌کردیم که این چیزها اتفاق نمی‌افتاد. من زندگی بسیار آرامی داشتم. شوهرم هرچه را که لازم داشتم برایم فراهم می‌کرد.»

با این‌حال هرچه مصاحبه و گفت‌وگو پیش‌تر رفت، مریم نیز آرام‌آرام سفره‌ی دل خود را درباره واقعیت‌های سخت زندگی تحت سلطه‌ی داعش گشود.

او تأیید کرد که یحیا و سایر اعضای گروهی که با آن‌ها از هند آمده بودند در درگیری با نیروهای افغان شرکت داشتند. مقامات امنیتی افغانستان می‌گویند که این جنگ‌جویان مقدار نامعلومی پول به‌عنوان معاش و نیز مخارج اضافی زندگی خود را از داعش دریافت می‌کردند.

با این‌حال چند هفته از رسیدن هندی‌ها به تنگی وزیر نگذشته بود که سکونت‌گاه‌شان مورد حمله‌ی نیروهای افغان قرار گرفت. مریم می‌گوید: «ما مجبور شدیم هرچه را داشتیم بگذاریم و از آن‌جا فرار کنیم. ما تمام مدارک خود از جمله پاسپورت هندی مرا گم کردیم.»

ضربه‌ی بعدی یک‌سال بعد زمانی بر مریم فرود آمد که یحیا در نبرد با نیروهای افغان کشته شد.

اما او خیلی زود به ازدواج یکی دیگر از اعضای گروه درآمد؛ گامی که مریم می‌گوید با بی‌میلی برداشته است. او می‌گوید: «در این‌جا برای یک زن مستقل‌بودن یا بدون مرد زندگی‌کردن دشوار است. سیستم این‌جا مثل هند یا جاهای دیگر یا حتا خود کابل نیست.»

شوهر دوم مریم، عبدالرشید، پیش از مریم با عایشه ازدواج کرده بود که قبلا به نام «سونیا سباستین» شناخته می‌شد پس از پیوستن به داعش نام خود را به عایشه تغییر داده بود و اکنون با مریم در یک زندان به سر می‌برد.

براساس برگه‌ی اتهامی که توسط آژانس تحقیقات ملی هند ارائه شده است، رشید نقش اساسی را در افراطی‌کردن و جلب و جذب اعضای گروه هندی‌های داعشی داشته بوده.

در این برگه آمده است: «رشید قبلا برای این گروه کلاس درس در مورد جهاد و همچنین ایدئولوژی‌های داعش برگزار می‌کرد … و ویدیوهایی را که ایدیولوژی و خشونت داعش را تبلیغ می‌کرد، به اعضای این گروه نشان می‌داد.» در این برگه آمده است که رشید از «وب تاریک» برای تماس با اعضای داعش در سوریه استفاده می‌کرد و امیدوار بود روزی به آن‌جا برود.

رشید در اکتبر سال گذشته در ننگرهار کشته شد و پس از آن اعضای باقی‌مانده گروه هندی‌های داعشی تسلیم شدند.

مریم می‌گوید که زنان این گروه که 15 کودک با خود دارند، به‌رغم روبه‌روبودن با اتهاماتی از جمله حمایت از یک سازمان تروریستی، توطئه جنایی و «جنگ علیه قدرت‌های آسیایی متحد دولت هند»، که ممکن است منجر به حبس ابد شود، فقط «می‌خواهند به خانه برگردند.»

او می‌گوید: «این‌که بچه‌های ما [در هند] از ما جدا خواهند شد یک نگرانی بزرگ است. ولی ما ترجیح می‌دهیم برگردیم، زیرا در این‌جا کسی را نداریم. ما با خانواده‌های‌مان به این‌جا آمدیم اما دیگر آن‌ها را با خود نداریم. دلیلی برای ماندن در این‌جا وجود ندارد.»

به‌نظر می‌رسد که مقامات افغانستان تمایلی به اختصاص منابع برای پی‌گرد زندانیان خارجی داعش در زندان‌های افغانستان که تعداد شان در ماه جنوری به حدود 1400 نفر می‌رسید، ندارند. در عوض مقامات افغانستان با کشورهای مربوطه از جمله هند کار می‌کنند تا بازداشت‌شدگان را به کشورهای‌‌شان بازگردانند.

مریم می‌گوید که مقامات دولت هند در ماه جنوری در زندان به ملاقات آن‌ها آمده بودند اما دیگر خبری از آن‌ها نشده است. مقامات سفارت هند و آژانس تحقیقات ملی هند به درخواست‌های نشنال برای اظهارنظر در این خصوص پاسخ ندادند.

فهرست افراد تحت تعقیب آژانس تحقیقات ملی هند روی وب‌سایت این آژانس هنوز مریم را «فراری» نشان می‌دهد.

مریم می‌گوید که آن‌ها در زندان درحالی‌که منتظرند درباره‌ی سرنوشت‌شان تصمیم گرفته ‌شود، اغلب درباره‌ی تصامیمی که باعث شد آن‌ها از افغانستان و زندان سر درآوردند، فکر می‌کنند.

او درحالی‌که دارد کودک شیرخوار خود را نوازش می‌کند می‌گوید: «این‌جا و آن‌جا پشیمانی‌ها بسیار است.»

مریم ادامه می‌دهد: «اما اکنون خالی هستم. نمی‌دانم آینده‌ی من چه خواهد شد.»

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *