افغانستان و مسیر پایان‌دادن به طولانی‌ترین جنگ آمریکا

ژان مکنزی/ هافینگتون پست

ترجمه: معصومه عرفانی

تصویر امیدبخش بود: رهبر یک افغانستان جنگ‌زده اما دوباره از جای برخاسته، در جلسه‌ی یک روزه‌ی مقامات ارشد بیش از 60  کشور، گزارشی روشن و فراگیر از وضعیت ارایه می‌دهد.

رییس‌جمهور اشرف غنی گفت: «حکومت وحدت ملی ما، به جامعه‌ی جهانی نشان خواهد داد که ما تبدیل به یک تیم، با یک چشم‌انداز مشترک شده‌ایم؛ برای ترمیم کشور آسیب‌دیده و ویران خود، و برای ساختن جهانی بهتر برای فرزندان‌مان… این سرزمین وطن‌پرستان است. ما از این کشور برای پنج هزار سال دفاع کرده‌ایم، و بگذارید به شما اطمینان دهم که ما برای پنج هزار سال آینده نیز از استقلال خود دفاع خواهیم کرد».

اما هم‌زمان با این‌که رییس‌جمهور، با اشتیاق، از دست‌آوردهای خود در زمینه‌ی حقوق بشر، اقتصاد و امنیت داخلی صحبت می‌کرد، 13 مرد، در ولایت بلخ که ولایتی امن به‌حساب می‌آید، از یک ترانسپورت عمومی بیرون کشیده شده و اعدام شدند.

این یک یادآوری دیگر بر این مسئله بود که پس از 14 سال مداخله‌ی نظامی آمریکا، با مصرف بیش از یک تریلیون دالر، مرگ و میر هزاران نفر، و ادعاهای متعددی از پیروزی، افغانستان هنوز کشوری غرق در مشکلات باقی مانده است. اما این امر، چندان جای شگفتی برای جهانی خسته از اخبار بد ندارد. آن‌چه بیشتر تاثیرگذار است، نشانه‌های ضعیف اما محسوسی از امید و نوشدن هستند که شاید علی‌رغم تمام مشکلات، بتوانند درنهایت، باعث نجات این کشور شوند.

***

اسامه بن لادن و ملا عمر مرده‌اند؛ اما فقدان آن‌ها، تاکنون، تاثیر واقعی اندکی در وضعیت برجا گذاشته است. افغانستان، امروز از یک دولت فلج، اقتصادی در گل مانده، و جنگی که گویی پایان‌ناپذیر است، رنج می‌کشد.
دولت وحدت ملی، که در سپتامبر گذشته در پی یک انتخابات به‌شدت فاسد دیگر، ، به کمک وزیر امور خارجه‌ی آمریکا جان کری تشکیل شد، ناکارآمد است. رییس‌جمهور غنی، قرار بود تا قدرت را با رقیب اصلی خود در انتخابات، داکتر عبدالله عبدالله، از طریق جایگاه تازه تعریف‌شده‌ی رییس اجراییه، تقسیم کند. اما این سیستم، به جای «رییس‌جمهوران همکار»، یک هیولای دوسر به‌وجود آورده است که هرکدام در جهت‌های مختلف حرکت می‌کنند. نتیجه این است: توقف.

غنی، تااین‌جا، هنوز نشانه‌هایی از احترام به شرایط توافق نامه‌ی حکومت وحدت ملی که امضا کرده، نشان نداده است. این قرارداد، از یک لویه‌جرگه، یا گردهم‌آیی بزرگان سخن گفته است تا در عرض دو سال، جایگاه عبدالله عبدالله را قانونی کنند که احتمالا به سمت یک نظام پارلمانی با یک نخست وزیر پیش برود.

اما یک نماینده‌ی پارلمان به GroundTruth گفته است که هیچ لویه‌جرگه، هیچ تغییری در قانون اساسی، و هیچ تقسیم قدرت واقعی با عبدالله وجود نخواهد داشت. این مقام رسمی گفت: «رییس جمهور، جایگاه رییس اجراییه را ایجاد کرده است و می‌تواند آن را با یک حرکت قلم لغو کند».

از سوی دیگر، گروه عبدالله همه‌چیز را به شکلی کاملا متفاوت می‌بیند. یکی از مشاورین نزدیک او، اخیرا به GroundTruth  گفت که عبدالله نخستین شخص در سلسله‌مراتب جانشینی است: یک نقض مستقیم از قانون اساسی که حکم کرده است درصورت قادرنبودن رییس‌جمهور به انجام وظایفش، معاون اول ریاست‌جمهوری باید حکومت را به دست بگیرد.

این مقام که به شرط ناشناس‌ماندن گفت‌وگو می‌کرد، گفت: «کل این دولت خارج از محدوده‌ی قانون اساسی قرار دارد. ما قطعا نمی‌خواهیم هیچ اتفاقی برای رییس‌جمهور بیفتد، اما اگر چنین شد، مسلم است که عبدالله جانشین او خواهد بود».

در جبهه‌ی جنگ نیز همه‌چیز به‌طور مشابه، تیره و تار است. طالبان، آهسته اما پیوسته و در سراسر کشور، درحال بازگشتند. در جنوب، قسمت‌های مختلف هلمند یکی یکی در حال سقوط هستند. درحالی که حتا در شمالِ نسبتا امن، افزایش مشخصی در خشونت دیده می‌شود که قتل‌هایی که در بالا ذکر شد، شاهد آن هستند.

پایتخت، تاکنون پابرجا مانده، اما این تنها با کمک نیروی هوایی ایالات متحده ممکن بوده است. باوجود اعلام رسمی این‌که ماموریت نظامی در افغانستان پایان پذیرفته است، واشنگتن در چند ماه گذشته، حملات هوایی خود را به دو برابر افزایش داده است.

دولت افغانستان، تمام تلاش خود را برای منحرف‌کردن اذهان ملت از حالت وخیم امور به‌کار می‌گیرد. معاون اول رییس‌جمهور، فرمانده‌ی پیشین جهادی، عبدالرشید دوستم، به‌تازگی راهی ولایت فاریاب شد و تعهد کرده بود تا پیش از پاک‌سازی طالبان بازنگردد. او به فاریاب رفت، اوضاع را مشاهده کرد، جنگید و به پیروزی‌هایی دست یافت. دوستم، در کم‌تر از یک ماه بازگشت؛ کنفرانس‌های خبری را از بالای تانک‌ها برگزار کرده و تحسین و تقدیر مردمی رضایت‌مند را دریافت کرد.

گزارش‌هایی مبنی بر این‌که شبه‌نظامیان دوستم دست به غارت و چپاول، تجاوز و خشونت‌های دیگر زده‌اند، نادیده گرفته شدند. اخبار مربوط به بازگشت طالبان، یک روز پس از این‌که دوستم فاریاب را ترک کرد، و قتل نیروهای او برای انتقام نیز، تاثیر اندکی بر کاهش درخشش او داشت.

درعین‌حال، اقتصاد افغانستان نیز در حال نزدیک‌شدن به صفر مطلق است. به گفته‌ی یکی از مقاماتی که در ارگ، یا کاخ ریاست‌جمهوری کار می‌کند، سه ماه است که حقوق کارمندان دولتی پرداخت نشده است.

غنی، به‌عنوان یک تکنوکرات برجسته آیوی لیگ، تمام تلاش خود را برای عدم پذیرش شکست انجام می‌دهد. آخر هفته‌ی گذشته، او میزبان دو کنفرانس بین‌المللی مهم بود که برای حمایت اقتصادی از افغانستان برگزار شدند. نشست ریکا، ششمین کنفرانس همکاری‌های اقتصادی منطقه در افغانستان، درست پیش از نشست مقامات ارشد برگزار شد. باوجود ارزیابی‌های خوش‌بینانه درمورد دست‌آورد این گردهم‌آیی‌ها، تعداد اندکی انتظار دارند که این تلاش‌های لحظه‌ی آخر به موفقیت برسند، درحالی که بسیاری تلاش‌های دیگر شکست خورده‌‌اند.

امنیت در پایتخت، بی‌ثبات است. حملات رو به افزایش هستند و چندین مورد تلاش برای آدم‌ربایی در چند ماه گذشته انجام شده است. هلیکوپترها، تقریبا دایم درحال گردش هستند. بیشتر هیئت‌های دیپلماتیک، ازجمله کارمندان سفارت آمریکا، تقریبا به‌طور کامل، از استفاده از جاده‌ها منع شده‌اند و مجبور هستند مسیر فرودگاه را که تنها چند مایل دورتر است، توسط هلیکوپتر سپری کنند.

افرادی از درون حکومت می‌گویند که باوجود اعلام اخیر «جهاد علیه فساد» توسط رییس‌جمهور، این مشکل بدتر از همیشه وجود دارد. خروج جامعه‌ی بین‌المللی که باعث کاهش میزان هنگفتی پول می‌شود، باعث شده است کسانی که دست‌رسی نزدیک‌تری دارند، تا اندازه‌ای و به‌سرعتی که در توان‌شان است، تلاش کنند تا از این پول‌ها به چنگ بیاورند.

بی‌باوری را می‌توان درمیان اکثریت مردم، به‌وضوح مشاهده کرد. درخواست‌های پاسپورت، افزایش تصاعدی دارند و کسانی که قادر به دریافت ویزا نیستند، مسیرهای طولانی را از طریق ایران، پیاده گذرکردن از مرز ترکیه، و از آن مسیر با پرداخت پول به قاچاق‌چیان، سفر به سمت اروپا، درپیش می‌گیرند.

پس، آیا خبر خوبی هم وجود دارد؟

غیرممکن است که بگوییم پس از حمله به افغانستان، به رهبری ایالات متحده در سال 2001، هیچ بهبودی به‌وجود نیامده است.

جاده‌هایی مانند بزرگ‌راه اصلی، که در سراسر کشور کشیده شده و به‌عنوان سرک حلقه‌ای شناخته می‌شود، درحال حاضر هموار است و امکان سفر و تجارت به‌مراتب بیشتر است. سعید، یک راننده‌ی شرکت حمل و نقل می‌گوید: «برای من، مسیر کابل تا هرات، در گذشته سه روز زمان می‌گرفت. حالا من می‌توانم صبح حرکت کنم و تا شب به مقصد برسم».  اما حملات شورشیان، حتا همین دست‌آورد را نیز توخالی می‌کنند.

ایالات متحده‌ی آمریکا، در چنین روزی در سال 2013 نوشت: «این بزرگ‌راه قرار است مثالی از موفقیت تلاش‌های 12 ساله توسط نیروهای چندملیتی برای پایان‌دادن به کنترل طالبان و به‌نمایش‌گذاشتن توانایی افغان‌ها برای به‌عهده گرفتن مسئولیت تامین امنیت خودشان است… اما حملات شورشیان دایم رخ می‌دهند، و این سوال وجود دارد که آیا هرگز شرایط آماده‌ی خروج نیروهای ایالات متحده که رییس‌جمهور اوباما دستور خروج کامل آن‌ها تا پایان 2014 را صادر کرده بود، خواهد شد».

میلیون‌ها کودکی که در طول دهه‌های جنگ و دوران طالبان، قادر به تحصیل نبودند، اکنون در مکاتب هستند. دختران، آموزش می‌بینند و جایگاه خود را در دولت و تجارت به‌دست می‌آورند. اگرچه پیشرفت‌ها آهسته و نامتوازن بوده‌اند، فرصت‌هایی برای زنان خلق شده است که در گذشته وجود نداشتند. در دانشگاه معتبر آمریکایی افغانستان، 50 درصد از ورودی‌های جدید، زنان بوده‌اند.

بیشتر مناطق کشور درحال حاضر از برق برخوردارند، حتا اگر قطعی برق بسیار اتفاق بیفتد. شاید بیش از هر چیزی، اینترنت و رسانه‌های اجتماعی چهره‌ی افغانستان را تغییر داده‌اند. درحالی‌که هنوز شیوع استفاده از اینترنت تنها 12 درصد است، اما این رقم به سرعت رو به افزایش است. یک نسل کامل به‌گونه‌ای متفاوت که والدین و نسل گذشته‌ی آن‌ها حتا خواب آن را هم نمی‌دیدند، در تماس با جهان جدید رشد کرده‌اند.

فیسبوک و تویتر، کارکرد میزگردی برای شکل‌دادن به بحث‌هایی جدی، گاهی شدید، اما همیشه جالب، دارند. رایج‌شدن گوشی‌های هوش‌مند باعث شده است تا دولت به‌گونه‌ای متفاوت از گذشته، پاسخ‌گو باشد.
مورد فرخنده، زن جوانی که پس از اتهامی نادرست که او قرآن را سوزانده است، توسط اراذل و اوباش به حدی مورد ضرب و ضرب قرار گرفت که به قتل رسید، نشان می‌دهد که جهان رسانه‌های اجتماعی چقدر قدرت‌مند است.

در عرض چند دقیقه پس از مرگ او، ده‌ها فیلم از قتل او که توسط تلفن همراه گرفته شده بود در یوتیوب منتشر شد. فیسبوک از نوشته‌هایی در محکومیت این قضیه پر شد. درحالی که برخی از عاملان این فاجعه نیز تمایل داشتند نقش خود در خلق آن را به دیگران نشان بدهند. فیلم‌ها و برخی از پست‌های فیسبوکی، در دادگاه 49 مردی که درنهایت در این قضیه دست‌گیر شدند، استفاده گردید. بسیاری از آن‌ها تبرئه شدند، اما 11 تن از آن‌ها، سال‌ها را پشت میله‌های زندان سپری می‌کنند.

طنزپردازی نیز، جذابیت و کششی به اینترنت ایجاد می‌کند. در یک پست اخیر در یکی از وب‌سایت‌ها، گفته شده است که جان کری به زودی برای برای میانجی‌گری در بحران رهبری طالبان که پس از اعلام مرگ ملا عمر ایجاد شده است، خواهد رسید.

گروه دیگری دارای یک صفحه‌ی فیسبوک به نام «کابل تاکسی» بودند که در انتقاد و کنایه به دولت می‌نوشتند. اخیرا سرویس‌های امنیتی تلاش به اقدام علیه آن کردند، اما صداهایی که به اعتراض، در رسانه‌های اجتماعی برپا شد، کَرکننده بود.

بیشتر این‌ها، توسط گروهی کوچک اما پرانرژی از جوانان افغان هدایت می‌شود که در جهان جدید رشد کرده‌اند. اکثر آن‌ها در خارج از کشور تحصیل کرده‌اند و انتخاب کرده‌اند تا به خانه برگردند تا برای آینده‌ی کشور خود مبارزه کنند. تعدادی از آن‌ها در دولت هستند، تعدادی در تجارت و کسب و کار، آموزش و تحصیل، رسانه‌ها؛ اما آن‌ها در هرجایی که حضور دارند، تغییراتی به‌وجود می‌آورند –شاید کوچک، شاید ناچیز، اما بااین‌حال محسوس.

آیا آن‌ها ملت را تغییر خواهند داد؟ یا توسط تاریخ غم‌انگیز و سرشار از مشکل و محنت افغانستان، به زیر کشیده شده و تبدیل به پدران و پدربزرگان خود خواهند شد؟

ممکن است برای پاسخ به این سوال خیلی زود باشد، اما هنوز برای امید داشتن خیلی دیر نشده است.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *