«بچه بازی» نیروهای امنیتی افغان، چالشی برای نیروهای آمریکایی

نیویورک تایمز

جوزف گلدشتاین

ترجمه: معصومه عرفانی

گرگوری باکلی، در آخرین تماس خود با پدرش، از مسئله‌ای گفته بود که باعث نگرانی و رنج او می‌شد. او به پدرش گفته بود که در خواب‌گاهش در جنوب افغانستان، می‌تواند صدای افسران پولیس افغان را بشنود که پسربچه‌هایی را با خود به پایگاه آورده و مورد سوءاستفاده‌ی جنسی قرار می‌دهند.

پدر این افسر تفنگ‌دار دریایی، گفته‌های پسرش را به یاد می‌آورد که پیش از کشته‌شدن در زیرزمین پایگاهش در سال 2012، به او گفته بود: «ما شب‌ها می‌توانیم صدای فریاد آن‌ها (کودکان) را بشنویم اما مجاز به انجام هیچ‌کاری در این مورد نیستیم». او از پسرش خواسته بود تا به مقامات مافوق اطلاع بدهد؛ «پسرم گفت که افسران به او گفته‌اند تا این رفتارها نادیده بگیرد، چرا که بخشی از فرهنگ این مردم است».

سوءاستفاده‌های جنسی گسترده از کودکان، مدت‌هاست که یکی از مشکلات در افغانستان است؛ به‌خصوص میان فرماندهان مسلحی که بر بخش زیادی از مناطق روستایی تسلط داشته و می‌توانند بر مردم ظلم و خشونت روا دارند. این عمل، «بچه/پسر بازی» نامیده می‌شود و به سربازان و تفنگ‌داران آمریکایی دستور داده شده است تا در این مسئله دخالت نکنند – براساس مصاحبه‌ها و سوابق دادگاه‌ها، در برخی موارد، حتا زمانی که همکاران افغان آن‌ها در پایگاه‌های نظامی مرتکب سوءاستفاده از پسربچه‌ها می‌شوند، آمریکایی‌ها حق مداخله ندارند.

این سیاست، از همان زمانی که نیروهای آمریکایی، آغاز به استخدام و سازمان‌دهی شبه‌نظامیان افغان نمودند تا برای حفظ قلمروها دربرابر طالبان به آن‌ها کمک کنند، وجود داشته است. اما سربازان و تفنگ‌داران آمریکایی، به‌شکلی روزافزون با این مسئله دچار مشکل می‌شوند که ارتش آمریکا، به‌جای برطرف‌کردن «بچه‌بازان»، آن‌ها را مسلح کرده و در بعضی موارد به‌عنوان فرماندهان روستاها تعیین می‌کند –و زمانی که آن‌ها شروع به سوءاستفاده از کودکان می‌کنند، کار زیادی انجام نمی‌دهد.

دن کوین، کاپیتان سابق نیروهای ویژه که یکی از نظامیان (افغان) تحت حمایت آمریکا را که پسربچه‌ای را به‌عنوان برده‌ی جنسی به تختش بسته بود، مورد ضرب و شتم قرار داد، گفت: «دلیل حضور ما در این کشور این است که ما شنیدیم طالبان کارهای وحشتناکی با مردم انجام می‌دهند و این‌که آن‌ها حقوق بشری را از مردم می‌گیرند… اما ما کسانی را در قدرت قرار می‌دهیم که ممکن است کارهایی بدتر از طالبان انجام دهند –این چیزی است که بزرگان روستاها به من گفته‌اند».

سیاست آموزش سربازان برای نادیده‌گرفتن سوءاستفاده‌ی جنسی از کودکان توسط متحدان افغان آن‌ها، مخصوصا از زمانی که اعضای نیروهای آمریکایی مانند کاپیتان کوین، برای سرپیچی‌کردن از آن، با مجازات و حتا ویران‌شدن زندگی شغلی‌شان مواجه شدند، تحت بررسی جدیدی قرار می‌گیرد.

پس از این‌که کاپیتان کوین آن مرد را مورد ضرب و شتم قرار داد، او از ماموریت خود به‌عنوان فرمانده، برکنار شده و از افغانستان خارج شد. او از آن زمان، ارتش را ترک کرده است.

چهار سال بعد، ارتش همچنین درتلاش برای بازنشسته‌کردن اجباری بریدمل درجه اول، چارلز مارتلند، عضو نیروهای ویژه است که در ضرب و شتم به فرمانده کوین پیوسته بود.

دانکن هانتر، نماینده‌ی کنگره و جمهوری‌خواه اهل کالیفرنیا که امیدوار است تا شغل گروهبان مارتلند را حفظ کند، هفته‌ی گذشته به بازرس  کل پنتاگون نوشت: «ارتش ادعا می‌کند که مارتلند و دیگران، باید این موارد را نادیده می‌گرفتند (استدلالی که به باور من، بی‌معنا است)».

در قضیه‌ی گروهبان مارتلند، ارتش اعلام کرد که به‌دلیل قانون حریم شخصی، نمی‌تواند نظری بدهد.

سخن‌گوی فرمانده‌ی نظامی آمریکا در افغانستان، دگروال برایان تریباس، در پاسخ به سوالی درمورد سیاست نظامی آمریکا، در ایمیلی نوشت: به‌طور کلی، اتهام سوءاستفاده‌ی جنسی از کودکان توسط پرسنل نظامی یا پولیس افغانستان، مربوط به قانون جزای داخلی افغانستان است». او افزود  «ضرورتی وجود ندارد که پرسنل نظامی ایالات متحده در افغانستان، آن را گزارش بدهند». او گفت یک مورد استثنا وجود دارد: زمانی که از تجاوز جنسی به‌عنوان سلاحی جنگی استفاده می‌شود.

هدف سیاست عدم مداخله‌ی آمریکا، حفظ روابط خود با پولیس و شبه‌نظامیان افغان است که توسط ایالات متحده برای مبارزه با طالبان آموزش دیده‌اند. همچنین، این سیاست انعکاس‌دهنده‌ی عدم تمایل به تحمیل ارزش‌های فرهنگی (آمریکا) در کشوری است که لواط، به‌خصوص درمیان مردان قدرت‌مندی که احاطه‌شدن در میان نوجوانان، برای‌شان نشانی از موقعیت اجتماعی دارد، امری رایج است.

برخی از سربازان معتقد بودند که این سیاست درست است حتا اگر آن‌ها شخصا، به‌خاطر این‌که شاهد چنین وحشی‌گری‌های جنسی بوده‌اند یا از آن شنیده‌اند، دچار اضطراب و نگرانی شده باشند.

یکی از تفنگ‌داران سابق اظهار داشت «تصویر بزرگ‌تر، مبارزه با طالبان بود… نه متوقف‌کردن آزارهای جنسی».

بااین‌حال، این فرمانده‌ی سابق، که برای جلوگیری از توهین به همکارانش، درخواست کرد تا نامش افشا نشود، از احساس انزجار خود گفت زمانی که روزی  وارد اتاقی شد و دید که سه یا چهار مرد روی زمین دراز کشیده‌اند درحالی‌که کودکانی در بین آن‌ها بودند. او گفت: «من صددرصد مطمین نیستم که زیر لحاف چه اتفاقی می‌افتاد، اما به‌راحتی می‌توانم حدس بزنم چه خبر بود».

اما سیاست آمریکا در رویکرد به سوءاستفاده‌ی جنسی از کودکان به‌عنوان یک پدیده‌ی فرهنگی، اغلب منجر به نارضایتی در روستاهایی شده است که کودکان آن‌ها در خطر شکارشدن بودند. مشکلات ناشی از این سیاست، زمانی آشکار شد که سربازان نیروهای ویژه‌ی آمریکایی، آغاز به تشکیل شبه‌نظامیان پولیس محلی افغان کردند تا از روستاهایی که نیروهای آمریکایی در سال‌های 2010 و 2011 از طالبان پس گرفته بودند، محافظت کنند.

در تابستان سال 2011، کاپیتان کوین و گروهبان مارتلند، هر دو در دومین سفر خود به ولایت کندز در شمال، شروع به دریافت شکایت‌های جدی در رابطه با پولیس محلی افغان کردند که مورد آموزش و حمایت آن‌ها قرار داشتند.

درابتدا، به آن‌ها گفته شد که یکی از فرماندهان شبه‌نظامیان دختری 14 یا 15 ساله را  مورد تجاوز قرار داده است. کاپیتان کوین به رییس پولیس ولایت گزارش داد که او خیلی زود مجازات را اجرا کرد. آقای کوین گفت: «او یک روز در زندان سپری کرد و پس از آن مجبور شد تا با آن دختر ازدواج کند».

زمانی که از افسر مافوق خود پرسیده بود چه کاری بیش از این می‌تواند انجام بدهد، افسر پاسخ داده بود که او کار درستی انجام داده است که این مسئله را با مقامات محلی درمیان گذاشته، اما هیچ کار دیگری نیست که او بتواند انجام بدهد. آقای کوین گفت: «از ما برای انجام کار درست ستایش می‌شود و فردی از مجازات تجاوز به دختری 14 ساله، فرار می‌کند».

بزرگان روستا، از رفتار تجاوزکارانه‌ی فرماندهان تحت حمایت آمریکا، بیشتر ابراز ناراحتی می‌کردند. بعد از هر مورد، کاپیتان کوین، فرماندهان افغان را جمع می‌کرد و برای آن‌ها درمورد حقوق بشر سخنرانی می‌کرد.

مدتی کوتاه بعد از آن، یک فرمانده‌ی دیگر با حقوق مردان زیر دستش فرار کرد. آقای کوین گفت که او بعدا شنیده بود آن فرمانده، پول‌ها را در مراسم رقص پسران مصرف کرده بود. فرمانده‌ی دیگری، دختر 12 ساله‌اش را در آن‌چه «قتل ناموسی» نامیده می‌شود به‌خاطر بوسیدن پسری به قتل رساند. آقای کوین گفت: «هیچ پیامدی وجود ندارد».

در سپتامبر 2011، یک زن افغان با بدنی کبود، همراه با پسرش که می‌لنگید، به یکی از پایگاه‌های نظامی آمریکایی‌ها رفت. او توضیح داد که چگونه عبدالرحمان، یکی از فرماندهان پولیس افغانستان در آن منطقه، پسر او را ربوده و مجبور کرده تا برده‌ی جنسی او شود و او را به تخت خود بسته بوده است. زمانی که او درخواست بازگرداندن پسرش را کرده، خودش نیز مورد ضرب شتم قرار گرفته است. او به آمریکایی‌هایی که در آن پایگاه بودند گفت که بالاخره پسرش رها شده بود ما او می‌ترسید این اتفاق دوباره رخ بدهد.

آقای کوین که خودش با آن زن مستقیما صحبت نکرده بود و کمی بعدتر در همان روز، بعد از بازگشت از ماموریت، درمورد او شنیده بود، گفت آن زن اظهار داشته است از آن‌جا که «پسرش خوش‌چهره و جذاب است»، فرماندهان محلی بر او چشم طمع داشته‌اند.

بنابراین، کاپیتان کوین، عبدالرحمان را احضار و از او در مورد عملش بازخواست کرده است. فرمانده‌ی پولیس اذعان کرد که این شکایت درست بوده اما حل شده است. زمانی که افسر آمریکایی شروع به صحبت در این مورد می‌کند که «شما باید استانداردهای بالاتری را رعایت کنید چراکه درحال کار با نیروهای آمریکایی هستید و مردم انتظار بیشتری از شما دارند»، فرمانده شروع کرده بود به خندیدن.

آقای کوین گفت: «من او را بلند کردم و روی زمین انداختم». او گفت گروهبان مارتلند نیز به او پیوست. او گفت: «من این کار را انجام دادم تا مطمین شوم پیام دریافت شده است و اگر او دوباره سراغ آن پسر برود، این کارش هرگز تحمل نمی‌شود».

اختلافاتی درمورد میزان صدمات این فرمانده وجود دارد. آقای کوین گفت که صدمات جدی نبوده‌اند و این، توسط یک مقام افغان که فرمانده را بعدتر ملاقات کرده بود تایید شد.

(فرمانده عبدالرحمان، دو سال قبل در یک کمین طالبان کشته شد. برادرش در مصاحبه‌ای گفت که برادرش هرگز به آن پسر تجاوز نکرده است، بلکه قربانی یک اتهام نادرست طراحی‌شده توسط دشمنانش قرار گرفته بود.)

گروهبان مارتلند که برای اقداماتش درطول یکی از حملات طالبان، مدال برنز شجاعت دریافت کرده است، در نامه‌ای به ارتش در سال جاری نوشت که او و آقای کوین، «احساس کردیم که ازنظر اخلاقی ما بیش از آن نمی‌توانستیم در گوشه‌ای بایستم و به فرماندهان پلیس محلی افغان اجازه بدهیم که دست به خشونت بزنند».

پدر سرجوخه باکلی معتقد است که سیاست نادیده‌گرفتن سوءاستفاده‌های جنسی، یکی از فاکتورها در قتل پسرش بود و او دادخواست قانونی ثبت کرده  و خواستار پیگیری و تحت فشار قراردادن تفنگ‌داران آمریکایی، برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه است.

سرجوخه باکلی و دو تفنگدار دریایی دیگر، در سال 2012، توسط یکی از دارودسته‌ی پسرانی که در پایگاه‌های آن‌ها با یک فرمانده‌ی پولیس افغان به نام سرور جان زندگی می‌کردند، کشته شدند.

آقای جان، مدت‌ها از شهرت بدی برخوردار بود؛ در سال 2010، دو افسر تفنگ‌دار دریایی موفق شدند تا مقامات افغان را متقاعد کنند که او را براساس لیست بلندی از جرایم، شامل فساد، حمایت از طالبان و کودک‌ربایی، بازداشت کنند. اما تنها دو سال بعد، فرمانده‌ی پلیس با چند واحد متفاوت که در پست‌های سرجوخه باکلی و پایگاه عملیاتی دهلی، به ولایت هلمند بازگشت.

سرجوخه باکلی متوجه شده بود که دسته‌ی بزرگی از پسرانی که خدمت‌کاران خانگی بودند و گاهی نیز به‌عنوان برده‌ی جنسی استفاده می‌شوند، با آقای جان آمده بودند و همراه با او در طبقه‌ی زیرین سربازخانه زندگی می‌کردند. او در آخرین تماس با خانواده‌اش، درمورد آن‌ها به پدرش گفته بود.

حرف وضعیت جدید آقای جان، به افسرانی که در سال 2010 او را بازداشت کرده بودند نیز رسید. یکی از آن‌ها، سرگرد جیسون برزلر، ایمیلی به به افسران پایگاه عملیاتی دهلی فرستاد و به آن‌ها درمورد آقای جان اخطار داده و دوسیه‌ای درمورد او نیز ضمیمه‌ی این ایمیل فرستاد.

این هشدار هرگز جدی گرفته نشد. نزدیک به دو هفته بعد، یکی از پسران همراه آقای جان –حدود 17 ساله-، تفنگی برداشت و سرجوخه باکلی و چند نفر دیگر را کشت.

پدر سرجوخه باکلی، هنوز در تلاش برای فهمیدن این موضوع است که آیا قتل به تجاوزهای جنسی انجام‌شده مرتبط است یا خیر. آقای باکلی گفت «تا آن‌جا که مسئله مربوط به پسران جوان می‌شود، تفنگ‌داران خودشان اجازه دادند این اتفاق بیفتد و بنابراین آن‌ها در این گناه شریک هستند…».

وکیل سرهنگ برزلر گفت یکی از کسانی که در تحقیقات مورد بازخواست و مجازات قرار گرفتند، سرهنگ بازرلر بود که نامه‌ی اخطار درمورد آقای جان را فرستاده بود. در یکی از جلسات دادگاه، هشدار داده شده بود که اطلاعات درمورد تمایل این فرمانده‌‌ی پولیس به استفاده‌ی جنسی از پسربچه‌ها، ممکن است محرمانه باشد. روند دادرسی برای اخراج سرهنگ برزلر، آغاز شده است.

به‌نظر می‌رسد آقای جان به یک رتبه‌ی بالاتر پولیس در همان ولایت ارتقا پیدا کرده است. او در مصاحبه‌ای، نگهداری پسران به‌عنوان برده‌های جنسی یا داشتن هرگونه رابطه با پسری که سه تفنگ‌دار را کشته بود، تکذیب کرد. آقای جان گفت: «نه، تمام این‌ها دروغ است». اما مردمی که او را می‌شناسند، می‌گویند او هنوز از «یک دردِ دندان» رنج می‌برد که منظور از این عبارت، گرایش او به سوء استفاده‌ی جنسی از کودکان است.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *