خوبی‌ها و بدی‌های مالیات

خوبی‌های مالیات:
بنای خوداتکایی دولت‌ها با شروع حصول مالیات گذاشته می‌شود. به هر اندازه که حکومت‌ها بتواند پاسخ جمع‌آوری مالیات از مردم را به مردم به صورت شفاف ارایه کند، به همان اندازه قبول کردن پرداخت مالیات در اذهان مردم ساده می‌شود. حصول مالیات در ابتدا ممکن با مخالفت‌های از سوی مردم روبرو شوند و واکنش‌های جدی در قبال داشته باشد، اما مکانیزم مصرف این مالیات و اولویت بندی خدمات عمومی از سوی حکومت‌ به مردم، این سختی‌ها و مخالفت‌ها را آسان و از بین خواهد برد.

مردم با پرداخت مالیات، خواهان شفافیت در مصرف و گرفتن حساب از دولت خواهند شد و زمینه برای پاسخگویی حکومت به ملت را بیشتر فراهم خواهد کرد. در بهترین حالت، تنبلی از جان ادارات افغانستان دور خواهد شد و کارمندان دولت، مکلف به ارایه خدمات بهتری خواهند شد.

به هر اندازه که مالیات بیشتر باشد، میزان وابستگی کشور به کمک‌های خارجی را کاهش می‌دهد و به هر اندازه که میزان کمک‌های خارجی کم‌تر باشد، به همان اندازه ناز و بوز‌های بی‌جای شان هم کم خواهد بود. ملت خارج‌ستیز افغانستان می‌توانند با پذیرفتن ده درصد مالیات از کریدت‌کارت‌های که به سیم‌کارت‌ها علاوه خواهند شد، این زمینه را برای افغانستان فراهم کند.

و مقداری خوبی‌های دیگر که از سیطره کارشناسی من فراتر قرار دارند و من نمی‌فهمم!

بدی‌های مالیات:

از آن‌جاییکه این‌جا افغانستان است، این مالیات مشکلات به خصوص خودش را خواهند داشت. در قدم اول، مقامات بلند رتبه، اکثریت وکلای مجلس، قوماندانان و جنرالان برجسته، متنفذین اجتماعی که با یک اشاره نصف کابل را تعطیل می‌کنند، همه و همه از پرداخت مالیه معاف خواهند بود. اکثر شرکت‌های مخابراتی به آدم‌های پرنفوذ، قدرت‌مند و مشهور، سیم‌کارت‌های می‌دهند که رایگان اند و صاحبان سیم‌کارت، هرقدر که تماس تیلیفونی داشته باشند، رایگان اند. این آدم‌ها نه تنها برای خود شان که برای اکثریت اعضای فامیل و دوستان خویش نیز چنین سیم‌کارت‌های را از شرکت‌های مخابراتی گرفته اند. پس این جماعت از پرداخت ده درصد مالیه‌ی که قرار است از درک علاوه کردن کریدت‌کارت کسر و به حساب دولت واریز شود؛ معاف اند. لطفاً به قسم شان باور نکنید، عادت کرده اند دروغ بگویند و قسم بخورند.

از طرف دیگر، نمی‌شود خدمات دولتی همانگونه که مثلاً برای آدم‌های مثل سیاف، یونس قانونی، کریم خلیلی، حنیف اتمر، عمر زاخیلوال، فاروق وردک، وکلای مجلس و قاضیان محکمه ارایه می‌شود، برای مردی که صبح تا شام چوب‌شکنی دارد، نیز عین مقدار و عین کیفیت ارایه شود. یعنی چه؟ یعنی این‌که ده درصد از همه می‌گیرد اما خدماتی که ممکن به پاس این ده‌درصد ارایه می‌شود، به آدم‌های که در بالا ذکر کردم ممکن 70 درصد برسد و به من و امثال من، ممکن ده‌ درصد هم نرسد.

لطفاً شک نکنید، درسته که در ساختن و ترمیم کردن، استعداد نداریم اما به فضل خداوند آن‌قدر روی خرابی تمرکز کرده‌ایم که تمام دنیا هرچیزی جدیدی را که بعد از چند سال تحقیق اختراع می‌کند، ما ظرف دو روز راه خراب کردن و سوء استفاده اش را پیدا می‌کنیم. یعنی ممکن بعد از چند ماه که مردم مالیه می‌پردازند، خبرهای ایجاد یک بانک جدید و شروع تجارت خانواده‌گی از سوی رییس جمهور و بعضی سروران دیگر به گوش مردم برسد.

اگر درست‌تر توضیح بدهیم، مثلاً بعد از شش ماه، مبلغ مجموعی مالیاتی که به حساب دولت واریز شده، فرض می‌کنیم 100 میلیون دالر باشد. معاش وکلا که هم‌چنان ماهانه ده برابر مبلغ مورد نیاز شان است، پرداخت شده اما معلم بیچاره هنوز هم منتظر معاش سه ماه قبلش است. برق هم‌چنان در یک هفته، یک شب مهمان خانه‌های اولاد غریب می‌شود. کثافات هم‌چنان سر به فلک کشیده، تشریف دارد. برخورد مامورین دولت با مراجعین هم‌چنان بد است و روسا بیست و چهار ساعت عف می‌زنند.

یعنی بازهم ممکن است که پارک صنعتی یک ولایت 100 میلیون دالر بودجه داشته باشد و تمام ولایت بامیان و دایکندی، صد میلیون بودجه نداشته باشد. در این حالت، دانشمندان مطمئن است که هرچه بیشتر مالیه بپردازی، فقط پولت را به آب داده‌ای. بعد همین دانشمندان توضیح می‌دهد که دزدی شاخ و برگ ندارد، این خودش دزدی است.

از آن‌جایی‌که صاحبان شرکت‌های مخابراتی به لطف مردم افغانستان حالا هر کدام شان می‌توانند کل کابل را با ده درصد سرمایه‌ اش بخرد، چرا این مالیات متوجه این ابرسرمایه‌داران نمی‌شود؟ یعنی یکی از بدی‌های مالیه این است که زورش به خرپولان و خرچوران نمی‌رسد!

پ.ن: من آماده ام ده درصد مالیه بپردازم به شرطی که بتوانم تا قیران آخرش از حکومت حساب بگیرم!