درس‌هایی در ملت‌شناسی

تشنگان دانش و طالبان خرد (گرچه آوردن کلمه‌ی طالبان با خرد چندان معقول نیست) از من خواسته‌اند که از این پس بعضی از مفاهیم مشهور در علوم سیاسی را برای‌شان شرح بدهم. خوبی‌اش این است که آدم که تشنه‌ی معرفت باشد و در افغانستان باشد، برای مدت زیادی تشنه نمی‌ماند. چرا که اولا برگ درختان سبز در نظر هوشیار/ هر ورقش دفتری است معرفت کردگار. این شد رشته‌ی الاهیات. در زمینه‌های دیگر من هستم و برادران دیگر هم هستند. عرض شود که مرکزی‌ترین مفهوم در علوم سیاسی، «ملت» است. در این جلسه می‌خواهم چند ‌کلمه در‌باره‌ی مفهوم ملت بگویم.

ملت عبارت است از مجموعه‌ای از آدم‌های شهیدپرور که مجبور شده باشند در یک خاک قهرمان‌خیز با هم زند‌گی کنند و مهم‌ترین صادرات‌شان، ارتفاع کوه به آسمان و پوست بره‌ی قره‌قل به ملت‌های هم‌جوار باشد. تعریف‌های دیگری هم برای ملت کرده‌اند که ارزش چندانی ندارند. در علوم سیاسی ارتفاع کوه را مهم‌ترین عامل پیش‌رفت یک ملت شناخته‌اند. علتش هم این است که در کوه‌های بسیار بلند یک نوع چلپاسه‌ی زرد زند‌گی می‌کند که مواد روده‌اش برای درمان سرطان به‌کار برده می‌شود. قیمت هر‌کدام از این چلپاسه‌های زرد در بازار پژوهش 163 هزار یورو است. انگلیس به‌خاطر همین چلپاسه‌های زرد سه بار به افغانستان حمله کرد و هر‌سه بار به‌سختی شکست خورد. آرنولد توین بی، مورخ مشهور غرب می‌گوید: «ملتی که چلپاسه ندارد، مثل قاشقی است که کاسه ندارد».

ملت‌ها بر سه قسم اند:

ملت یک‌پارچه: این نوع ملت ملتی است که بدن خود را با یک‌پارچه‌ی بزرگ می‌پوشاند و نیازی به تنبان ندارد. اکثر کشورهای عربی ملت‌های یک‌پارچه اند. چرا که یک پارچه‌ی بزرگ را از گردن خود می‌آویزند و همان پارچه تا کف پای‌شان می‌رسد.

ملت دو‌پارچه: ملت‌های دو‌پارچه معمولا پیراهن و تنبان می‌پوشند. مهم‌ترین مشکلی که این ملت‌ها دارند، این است که مجبور‌ند دایم به هم‌دیگر بگویند، «پروین جان، وووووی الا این پیراهن با این تنبان هیچ نمی‌خواند، من امشب به عروسی نمی‌روم». ملت‌های دو‌پارچه معمولا از سر صبح تا شب در بازار‌ند و پارچه خوش می‌کنند.

ملت سه پارچه: ملت سه‌پارچه هنوز عملا وجود ندارد، اما تا جایی که دانش‌مندان می‌دانند، افغانستان برای این‌گونه ملت شدن درخواست داده است. ملت سه‌پارچه ملتی است که می‌خواهد کشور خود را تبدیل کند و به یک کشور دیگر برود.  افغانستان گفته است: «بچیم، این مملکت به درد نمی‌خورد. من خود را سه پارچه می‌کنم به یک کشور دیگر می‌روم».