رابین لاکوف
مترجم: معصومه عرفانی
بخش دهم
صحبت کردن از زنان-4
واژۀ «استاد (Master)» به جز زمانی که در مورد شیء به کار برده میشود، اشاره به مردی دارد که مهارت و تخصص کامل در زمینه به دست آورده است و معمولا از لحاظ جنسی خنثا است. اما همتای مؤنث آن را نمیتوان به این شیوه استفاده کرد و عملا محدود به مفهوم جنسی «معشوقه» است. هر دو اصطلاح قابل تفسیر و تاویل هستند به معنای «کسی که قدرتی بر دیگری دارد»؛ اما در شکل مردانه، وقتی دیگر نمیتوان از قدرت مطلق بر انسانی دیگر صحبت کرد، میتوان آن را با معنایی استعاری در مفهوم «قدرت داشتن بر چیزی» در نظر گرفت. اما برداشت استعاری از همتای مؤنث آن، مفهومی است وابسته به رفتارهای جنسی : معشوق «قدرت دارد بر»کسی دیگر در یک رابطۀ جنسی و این را نمیتوان به معنای توصیف رابطهای در جهان واقعی در میان دو نفری که همدیگر را دوست دارند، در نظر گرفت: به معنای داشتن حق انتخاب یا کنترل اقتصادی نیست، و این عموما مرد است که قدرت را در چنین وضعیتی نگه میدارد. در واقع وقتی میگوییم کسی «معشوقه»ی دیگری است، این معادل استفاده از «لطفا» در ابتدای درخواستی از فردی زیردست است: هر دو برای رعایت نزاکت استفاده میشود و هر دو طرف رابطه میدانند که این فقط تظاهر است و معشوقه یا فرد زیردست، جایگاهی فرودست دارند. این حقیقت نیز مورد توجه است که استفاده از «استاد (Master)» نیاز به موضوعی دارد، مانند یک فعالیت، اما «معشوقه (Mistress)» به نامی مردانه در کنار خود نیاز دارد. کسی «معشوقه» نیست بلکه شخص باید «معشوقِ کسی» باشد.
پس در اینجا چندین نکتۀ مهم در مورد رابطۀ میان زنان و مردان نشان داده شده است: نخست اینکه مردها با کاری که در این جهان انجام میدهند تعریف میشوند، زنان در رابطه شان با مردانی که اطرافشان هستند. دوم اینکه مفهوم «قدرت» در استفاده برای مردان، متفاوت از کاربرد آن برای زنان است. این مسایل به شیوههایی مختلف در طول زمان بازنمود شده اند.
تعریف زنان با ویژگیهای جنسی، تنها یک جنبۀ از مشکلی به مراتب بزرگتر است. در تمام جنبههای زندگی یک زن، او در ارتباط با مردانی که با آنها در ارتباط هست، تعریف میشود. نکته این است که در مورد مردان هرگز چنین حالتی صدق نمیکند: رفتار و اعمال مردان برگرفته از خودمختاری و آزادی عمل است در صورتی که زنان میتوانند دختر یا همسر کسی باشند. بنابراین این برخوردی عادی است که در یک مهمانی، برای آشنا شدن با یک زن، اولین سوال این باشد که «شوهر شما چه شغلی دارد؟». چنین سوالی به ندرت درمورد یک مرد شنیده میشود. به نظر اکثر مردان به نظر میآید این سوالی بیهوده است: «او همسر من است. این کاری است که انجام میدهد». این حتا زمان صحبت کردن در مورد زنی که در جایگاهی کاملا برابر با مردان رتبۀ اجتماعی بالایی کسب کرده باشد یا در مقام دولتی بالایی قرار داشته باشد، صدق میکند.
میتوان چند مثال از جامعۀ آمریکایی در این زمینه آورد: در بحثی از کاندیدان احتمالی دادگاهی عالی، روزنامهها در زمان بحثها در مورد ویژگیها و تواناییهای کاندیدان، به شکل آشکار در مورد زیبایی آرایش او صحبت کردند. مسئله اینجا نیست که این قضاوت بر مشخصهای ظاهری، باعث نمیشود تا او از لیست کاندیدان خارج شود، مسئله این است که چهگونه مردان به ظاهر این زن واکنش نشان میدهند. در موردی دیگر برای یک مقام بالای دولتی، گروهی که تنها یک زن در میان آنها بود از سوی رییس جمهور معرفی شدند. یکی از روزنامهها در توضیحات مختصر در مورد کاندیدان، اشاره کرده بود که شوهر این خانم یک استاد زبان انگلیسی است. در مورد هیچ کدام از دیگر کاندیدان حتا اشارهای به همسرانشان نشده بود چه برسد به ذکر شغل آنها. بنابراین در اینجا، گرچه وجود همسر او کاملا نامربوط به توانایی و ویژگیهای مورد نیازش برای کسب این اداره بود، همچنان که وجود همسران دیگر کاندیدان، اما باز هم از آنجا که یک زن از دیدگاه بسیاری خوانندگان این روزنامه نمیتوانست در جایگاهی اجتماعی قرار بگیرد، بدون اینکه آنها وضعیت تاهل او را بدانند، این اطلاعات ذکر شدند. چنین چیزی هرگز در مورد مردان اتفاق نمیافتد.
این حقایق در مورد جایگاه زنان باید در ذهن ما سوالهایی در ارتباط با رایجترین انتقادها در مورد رفتار زنان خلق کند. اغلب گفته میشود زنان مغرور، خودمحور و خودپسند هستند. چنانکه قبلا ذکر شد، شهرت و جایگاه یک زن در جامعه نسبتا به شکلی کامل به تاثیری که او روی دیگران بر جای میگذارد، بستگی دارد: دیگران چهگونه او را میبینند. او اگر بخواهد در این جهان دوام بیاورد، باید خوب و شیک لباس بپوشد، جذاب به نظر بیاید، فرمانبردار باشد. بنابراین توجه بیش از حد او به ظواهر (شامل تصحیح و نرمش بیش از حد کلامی و نیز رعایت بیش از حد آداب معاشرت) تنها نتیجۀ همین مسئله است که او خود را در انعکاسی در نگاه دیگران میبیند. او هیچ کاری را تنها برای خودش انجام نمیدهد، در واقع نمیتواند انجام دهد. (تنها راهی که او میتواند آسایش، آرامش، رضایت و امنیت خود را افزایش دهد، از طریق پیشرفت همسرش است. پس او راحتی مادی را فقط از طریق تلاشهای شخص دیگر به دست میآورد. این به نظر خودمحوری و خودپسندی است در حالیکه در واقع هدف دیگران است و آنچه به نظر میآید تلاشهایی برای کسی دیگر هستند (از سمت مرد) در واقع برای خود او انجام میشوند. در چنین وضعیتی است که زنان احساس میکنند فاقد هویت هستند و جایگاهی از آن خود ندارند).