فاتحه اى بر مرگ وجدان!

محمدعزیزی

قتل فجیع فرخنده و آتش زدن جسدش توسط اوباشان دینی، زشت ترین و سياهترين کارنامۀ تاریخ دینداری در افغانستان است و شرم بزرگ بر پیشانی ملتی که ادعاى افتخار مملکتی با بیش از 98 درصد مسلمانی دارد، غیرت و حمیت افغانی را شعار میدهد و دفاع از ناموس این آب و خاک تا آخرین قطره خون را در سوگند و سرود خود تکرار میکند!

فرخنده؛ ناموس این مملکت و دختر و خواهر این ملت بود که قامت حُجب و حیایش، در هیاهویی از وحشت و دهشتی  برخاسته از بستر تبلیغ و تفکر خشونت پرور افراطیت دینی در کشور؛ زیر بارشی از لگد و خشت و سنگ مدعیان دین، برزمین افتاد و قطره های خون گرم و بیگناهش، نفس در نفس و نبض اندرنبض، بر شکست سنگفرش جهل و جباریت دینی، چکید و شعله ور و آتش به سر، بنجل های جهل و جادوی زمان را به آتش کشید!

هیچ دیده و دلی نمیتواند  فرخندۀ به خون آغشته را که با فرق شکافته واندام شقه شده اش، شکسته و تکه تکه، بر نطع خون گلگونش زانو زده و واپسين نفسهای درد و خشمش را ادا میکند،  فراموش کند و از شرارۀ آخرین نگاه های سنگین و خشمگینش، از شرم نسوزد و نلرزد و با قلبی لبریز از نفرت و خشم، به بشر بودن عاملان این جنایت شک نکند و بر لجن مال شدن هویت انسان افغانستان در جهان، نگرید و در آتش درد و دریغ  نسوزد!

هرچند هم اکنون خرد جمعی و وجدان ملی مردم افغانستان، در محکومیت این عمل قبیح و شنیع؛ باهم گره خورده، تُندروار صاعقه ایجاد کرده و خرمن هوچی گریهای اشباع شده از آبشخور افراطیت کور دینی برخی عاملان و عالمان بدعمل و بی عمل را نشانه رفته و بر محاکمه و مجازات شاملان اصلی درجنایت، اصرار می ورزد و فریاد میکشد؛ اما نباید اين خواست و احساسات در حد تظاهرات دفعی و تجمع مقطعی در کابل و برخی ولایات خلاصه شود و دو روز بعد، همه احساسها بخشکد و بعد، همگان بنشینند و اوباشان مهارگسیخته ای را که با استفاده از اتوریتۀ دین، دست به این جنایت ضد انسانی زده اند، به فراموشی بسپارند و بار دیگر پشت سر همان ملا و مفتی که از منبر پیامبر، برستایش این عمل زبان میگشاید، صف بکشند و برپای اراجیف افراط گستر و قاتل پرورش زانو بزنند!!

 چه کسی میتواند بر مرگ وجدان عالم  جاهل و بی عملی فاتحه نخواند،  که با شنیدن خبر این وحشت و دهشت قرن؛ بر منبر پیغمبر، به خود میبالد و آنرا میستاید و بدون “تبیُّن” واجب قرآنی قضیه؛ با غرور و تبختر، پهلو آماس میدهد و باد درغبغب انداخته با حمایت از عاملان این جنایت وحشیانه و تکاندهنده، به حکومت و دولت و دستگاه قضایی مملکت هشدار میدهد که اهانت به قرآن، قابل تحمل نیست و اگر نهادهای امنیتی به گرفتاری مردم(عاملان قتل و حرق فرخنده) ادامه دهند، قیام مردمی خواهد شد!!

 عالمى که از شایعۀ آتش زدن تعویذ جادوگری یک ملنگ در شاه دوشمشیره، اینچنین آشفته میشود و در قحطى عاطفه و قساوت قلب، سوزاندن فرخنده را می ستاید و از  خطر قیام و شورش مردم به حکومت و ملت هشدار میدهد؛ اما وقتی طالبان صدها جلد قرآنکریم را با آتش زدن ده ها مکتب تاکنون، سوزانده اند؛ وقتی در داخل قرآنکریم، بمب جاسازی نموده و در مسجد انفجار داده و ده ها نمازگزار را به خاک و خون کشیده اند؛ وقتی کوچی ها در بهسود، مسجد را ویران کرده و قرآن شریف را حریق کرده اند و…، لب از لب باز نفرموده و با دین و کتاب خدا هم “یکبام و دو هوا” کرده است!!

 با اين حال، وزارت حج و اوقاف و شورای علمای کشور؛ باید بر نحوۀ تبلیغات دینی امامان مساجد و علمای دینی، نظارت کند و در شیوۀ آگاهی دهی دینی شان تغییر و تحول بنیادی و ضروری ایجاد نماید. دین، که در نفس خود، یک سلسله ارزشهاست و بر پاسداری از کرامت های انسانی آمده و آزادی و رستگاری انسانی را ضرورت اصلی خود میداند؛ نباید ابزار قساوت و خشونت هر طرار مردم آزاری قرار گیرد و هر ملنگ و مفتى؛ به نام دین، یاغیگری نفسانی خود را اقناع و اشباع نموده، بار ديگر حوادث و فجایعی از قبیل قتل و حرق فرخندۀ بينوا و بى پناه، بر مردم و جامعه تحمیل و تکرار کند!

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *