شبیه همین پاراگرافهایی که من مینویسم، هرکدام یک بخش از یک پاراگراف زندگی است. شبیه نشستن من و دخترک در دو صندلی کنار هم. با هم خندیدیم و تماشا کردیم، اما هرگز همدیگر را نشناختیم. شبیه صحنهای که در یک سالون تاریک، چشمانت به نوری که میدرخشد و تصویری که روی صحنه میرود، خیره شود و در اوج «لذتِ دیدن»، ناگهان نور زنندهی دوربین خبرنگار، از هرچه دیدنی است، محرومت کند. مانند صحنهای که به تماشای یک خبر خوب پیش تلویزیون نشسته باشی و کسی شبکه را عوض کند. در سالون نیز کسانی جایی برای نشستن ندارند و مدام پیش روی دیدگان ما سبز میشوند. مانند لحظهای که مصروف نوشتن قصهی آن دو ساعت زندگیات باشی و خاکستر سیگار را در پیالهی چایی که تازه برایت ریختهاند، بتکانی!
فیلم «کهن یادگار سرزمین آزر» شبیه همین پاراگراف اول از همهچیز در تاریخ سخن میگوید. تصویرهایی که پشت سر هم با قصههای جدید رد و بدل میشوند. فصلهایی سال که با طعنه و کنایه از کنار هم میگذرند. رنگهایی که با همدیگر سخن میگویند. سیاه بیرحمتر از همه است. رنگ سیاه سایهی شومی بر فراز کهن سرزمین آزر است. وقتی زندگی مردم رنگ سیاهی به خود میگیرد، مختهی زنان تنها شیون ماندگار در تاریخ این سرزمین است. مخته برای قهرمان از دست رفته، مخته برای سرزمینهای غضب شده، مخته برای «چهل دختران»، مخته برای زندگیای که نیست، اما مجبور باشی که ادامه دهی!
در کهن یادگار سرزمین آزر، وقتی سیاهی شب فراگیر میشود، مردان و زنان «آغیل» دور هم جمع میشوند. شاخههای شکسته و خشکشدهی درخت «سیاه بید» را آتش میزنند. در پرتو نور آتش به اوسانهی (قصه) پیرمرد آغیل گوش میدهند. اوسانهها در کهن یادگار سرزمین آزر، داستانهایی از دیو و پری، پسر پادشاه و دختر وزیر، بزک چینی، قهرمانیهای اجداد و نیاکان و «آله خاتو»، حکایت از کامیابی و ناکامی آنان در زندگی دارند. همانطور که شب در هزارستان با قصهگویی پیرمرد در دور آتش مقدس آغاز میشود و پایان مییابد، فیلم «کهن یادگار سرزمین آزر» نیز از مقدس بودن آتش در فرهنگ آیینی و پیشازرتشتی هزارهها سخن میگوید. آتش هرنوع بدی و پلشتی را میسوزاند.
دختران و زنان آغیل دور هم جمع شدهاند. دوشیزهی باکرهای را لباس سرخ عروسی برتن کردهاند و با شال سفید صورتش را پوشاندهاند. جامی از آب زلال چشمهی دهکده به دستش دادهاند. دخترکِ دیگری دوبیتی میخواند. زنان انگشتر و گوشوارههایشان را نیت کرده، به داخل آب میاندازند. عروس شب چهاردهم ماه دستش را داخل آب میکند و یکی از جواهراتی که مربوط به یکی از خانمهاست را بیرون میکند، تا تعبیر کنند که فال به نام چه کسی رقم خورده است و قسمت با او چگونه رفتار میکند. وقتی پیرزن میگوید که فال به نام «سیما» رقم خورده است، حضار کف میزنند.
دخترک لب چشمه نشسته است. دستمالی را میشوید و ظرفی را پُر آب میکند. پسرک در کنج یکی از دیوارها نشسته، با استفاده از آیینه و انعکاس اشعهی آیینه، دل دخترک را میرباید. دخترک دستمال را به رسم یادگاری لب چشمه جا میگذارد و پسرک آن را برمیدارد. تماشا کنندگان کف میزنند! و داستانهای دیگر…
فیلم «کهن یادگار سرزمین آزر» ساخته شده است تا از رسم و رواجهای مردم هزاره در افغانستان سخن بگوید. مستند پژوهشیای که دو و نیم سال طول کشید تا تصویر شود. این فیلم قطعات بههم پیوسته از تصویرهای آیینهای نمایشی هزارههاست. فیلم در ایران تولید شده است و تا حال در ایران و استرالیا اکران شده است.
و اما کابل
سالون آنفی تیاتر مرکز فرهنگی فرانسه در کابل، شاهد حضور صدها تن از افرادی بود که برای تماشای فیلم «کهن یادگار سرزمین آزر» آمده بودند. این برنامه روز پنجشنبه، 20 سنبله با حمایت مؤسسهی مهرگان عمران و انستیتوت فرانسه در کابل برگزار شده بود. در این برنامه از دو منتقد؛ دکتر صحرا کریمی، استاد دانشگاه و فیلمساز و دکتر یوف احمدی، دانشجوی دورهی دکترای ارتباطات، دعوت شده بود. به دلیل حضور بیش از انتظار مردم و استقبال آنان از اولین فیلم مستند داستانی و پژوهشی در افغانستان، فیلم دوبار نمایش داده شد. منتقدان در میان نمایش اول و دوم، فیلم را به نقد گرفتند.
دکتر صحرا کریمی با نگاه خوشبینانه از استقبال این فیلم گفت، همیشه دغدغهی یک فیلمساز، پیدا کردن مخاطب است. خوشبختانه فیلم کهن یادگار سرزمین آزر این شانس را پیدا کرد تا در یک روز، دوبار نمایش داده شود. خانم کریمی، ساخت این فیلم را به سمیع عطایی و انور پویا تبریک گفت و اضافه کرد که ساختن فیلم اتنوگرافیک، کار سادهای نیست. از این جهت، کار سازندگان این فیلم، قابل توصیف است. فیلم بر مبنای اتنوگرافی قومی ساخته شده است. طبق گفتههای خانم کریمی، فیلمهای این چنینی میتوانند تعامل فرهنگی میان اقوام افغانستان و همدیگرپذیری را تقویت بخشند و فرهنگ از یاد رفتهی یک قوم را بازگو کنند. طبق گفتههای خانم کریمی، هزارهها انسانهای تحقیر شده در سرزمینی به نام افغانستان اند و تا حال تلاش شده است یا هزارهها را حذف کنند، یا کاری کنند که هزارهها به لحاظ فرهنگی خودشان را حذف کنند و هرگز قدرت بازگو کردن و شریک کردن آیینها و رسم و رواجهای خود را نداشتهاند.
دکتر یوسف احمدی از زاویهی دیگری به نقد این فیلم پرداخت. او گفت که حالا یک فیلم با این ژانر تولید شده است. سوال اینجاست که چه تأثیر فرهنگی دارد؟ احمدی در جواب به این پرسش گفت، فیلم با رویکرد توسعهی فرهنگی قابل فهم است. این فیلم بر اساس ژانر اجتماعی و تاریخی با پشتوانهی تحقیق و اصول انسانشناسی ساخته شده است. از نظر آقای احمدی، این فیلم دارای اعتبار علمی است؛ چون مبتنی بر واقعیتهای اجتماعی ساخته شده است. او اضافه کرد که هزارهها تا حال نتوانسته واقعیتهای اجتماعی خود را بازگو کنند و این فیلم آغازی است برای کارهای بیشتر.
سمیع عطایی، نویسنده و کارگردان این فیلم و انور پویا، تهیه کنندهی فیلم، از استقبال مردم از این فیلم، سپاسگزاری کردند و گفتند که مشکلاتی در جریان ساخت این فیلم داشتهاند. این فیلم در ایران کار شده است و آنان مجبور شدند از بازیگران غیرحرفهای در این فیلم استفاده کنند. از طرف دیگر، پیدا کردن افرادی که با این رسم و رواجها زندگی کرده باشند، نیز سخت بوده است. اندک زنانی که هنوز چیزی از گذشتهها به یاد داشتند، حاضر نشدند جلو دوربین ظاهر شوند. عطایی گفت، مجبور شدیم بعضی از بازیگران جوان را طبق دریافتها و پژوهشهایی که انجام داده بودیم، آموزش دهیم. انور پویا گفت که این فیلم با هزینهی شخصی ساخته شده است. کسی به نام مهدی محبی که در استرالیا زندگی میکند، هزینهی ساخت این فیلم را پرداخته است.
بعد از صحبت مهمانان، فیلم برای بار دوم روی پردهی نمایش رفت و سالون همچنان پر از تماشا کننده بود. تماشا کنندگانی که هر صحنهی فیلم را با شور و ولوله دنبال میکردند. علی ضرغام، خوانندهی جوانی که در این فیلم نقش دمبورهچی را دارد، آشناترین چهره در میان بازیگران این فیلم بود. فیلم با شور و ولوله پایان یافت و یاد کهن یادگار سرزمین آزر همیشه در یادها باقی خواهد ماند.