«گم‌شده» در غبار!-نگاهی به مجموعه‌ی آثار داستانی محمد امین فارسی

حسین رهیاب

بخش نخست

پیش‌زمینه:
1- محمد امین فارسی، نویسنده‌ی جوانی است که با شور و شوق و تلاش بسیار «عرق روح» ریخته و مرتب داستان‌های نو و تازه‌ا‌ی خلق می‌کند که خلق هر داستان برای نویسنده‌ی آن، یقینا خلق یک دنیای جدید نیز می‌باشد. البته فارسی علاوه بر این‌که داستان می‌نویسد، گویا شعر هم می‌گوید. گذشته از این، در دانشگاه «بلخ»، مشغول تحصیل هم می‌باشد.
2- اولین مشکل اساسی موجود‌ در ارتباط با این نویسنده، چند‌شغلی بودن اوست: درس می‌خواند، شعر می‌گوید، داستان می‌نویسد و از کجا معلوم که در کشور قحط‌الرجال افغانستان و آن‌هم در بلخ (مزار شریف)، ایشان در چند «انجو»، جریده، رادیو و تلویزیون، مؤسسه‌ی آموزشی و… به عنوان کارشناس، مترجم، نویسنده، ژورنالیست، معلم و… مشغول به‌کار نبوده و علاوه بر این‌ها، در بازار هم (به گفته‌ی علما‌)، دارای حجره ‌یا به اصطلاح وطن‌داران، «مارکیت» نباشد؟! درست است که در کشور ما حرفه‌ای به‌نام نویسندگی وجود‌ ندارد، اما انجام چندین کار هم‌زمان، مصداق همان ضرب‌المثل فارسی «گرفتن چند تربوز‌ با یک دست» می‌باشد و امکان موفقیت انسان را با تردید مواجه خواهد کرد.
3- دومین ایرادی که می‌تواند متوجه ایشان باشد، جواب به این سوال است که ما وی را شاعر بنامیم‌ یا نویسنده؟ زیرا توقع و تصور ما از کسی که هم داستان می‌نویسد و هم شعر می‌گوید، به اندازه‌ی کسی نیست که فقط داستان می‌نویسد ‌یا شعر می‌گوید. این مثل همان آدم تربوز به دست است، آن‌که چند تربوز در یک دست دارد، احتمال این‌که آن‌ها را سالم و با موفقیت به مقصد برساند، بسیار کمتر نسبت به کسی است که فقط یک تربوز در دست دارد ‌یا تربوز کمتری حمل می‌کند. طبیعی است، جوانی که در دو میدان‌ زورآزمایی می‌کند، مجبور به تقسیم نیرو و توان خود در دو میدان است و این باعث احتمال عدم موفقیت او‌ در هر‌دو میدان خواهد شد. به همین دلیل، به فارسی عزیز دوستانه توصیه می‌کنم؛ اگر می‌خواهد در یکی از این عرصه‌ها بدرخشد، بهتر است در همین اول راه، با توجه به استعداد، علایق، توان و… خود، جدا مسیر آینده‌ی خودش را مشخص نماید. رفت و آمد او در میان شعر و داستان و… باعث ایجاد مسایل و مشکلات جدی در آینده شده و (به گفته‌ی استاد ناصر ایرانی)، موجب گرفتاری او در میان قله‌های کم‌ارتفاع ادبیات خواهد شد. در حالی‌که هدف اولیه‌ی هر هنرمند، لزوما باید دست‌یابی به بلند‌ترین قله‌ی هنر یا ادبیات باشد.
4- مشکل اساسی دیگری که پیش روی وی قرار دارد، کارها و مشاغلی است‌ که او مجبور به انجام آن‌ها‌ست. تأمین هزینه‌های روزمره‌ی زندگی در شهری مثل مزار که خود مخارج زیادی دارد، هزینه‌ی مسکن و مانند این‌ها که هرکسی ناچار است‌ ساعاتی از اوقات روزانه‌ی خود را به تأمین هزینه‌های آن اختصاص دهد.
5- اما حضور در داخل کشور‌ گرچه هزینه‌بر است، ولی فضایی فراهم می‌آورد که دست نویسنده در خلق آثار متنوع، جدید، یافتن موضوعات تازه و… باز خواهد بود. نویسنده بر‌خلاف خارج‌نشینان، با مشکل لهجه و مانند آن مواجه نبوده و می‌تواند داستان‌هایش را با ترکیبات محاوره‌ای، اصطلاحات محلی، ضرب‌المثل‌ها و کلمات فاخر و دست اول مردمی، بیاراید و این غنیمت بسیار بزرگی است که فقط برخی از آنان در دسترس داشته و بعضی از آن‌ها توانایی استفاده از این گنجینه را دارا می‌باشند.
نگاه کلی:
1- امین فارسی‌ نویسنده‌‌ای است‌ جوان‌ و به همین دلیل، قضاوت کلی در مورد آثار داستانی ایشان‌ هنوز خیلی‌ زود خواهد بود. گذشت زمان می‌تواند‌ بهترین قاضی و داور بوده و در باره‌ی آثار وی داوری نماید، پس کمی صبر لازم است تا‌ هم شاهد آثار بیش‌تری از این نویسنده باشیم و هم این‌که وی تکلیف خود را با برخی از مسایل بالا‌ حل و فصل نماید. اگر ایشان خود را مستعد داستان‌نویسی بداند و به آن علاقه‌مند باشد، راه خود را پیدا خواهد کرد، و‌گرنه به سراغ چیزهای خواهد رفت که باید برود.
2- در آثار فارسی، شاهد دو نوع پدیده هستیم: 1- آثاری که دارای مشخصه‌های ادبیات داستانی و عناصر آن‌ می‌باشند. 2- آثاری که که به خاطره، گزارش و… بیش‌تر شباهت دارند تا داستان. البته نفس این عمل مشکلی ندارد؛ زیرا جماعت نویسنده، در بسیاری از مواقع- از آن‌جا که هم جوانند و هم دل نازکی دارند- با دیدن مسایل و مشکلات اجتماعی و… مرثیه‌ا‌ی سر داده و تلاش می‌کنند که اشکی بستانند. این نوع برخورد در میان شاعران و نویسندگان دهه‌ی گذشته (دوران جهاد!) بسیار پُر‌رونق بود و در کل، از ضروریات نویسندگی به حساب می‌آید؛ زیرا نشان‌دهنده‌ی عواطف و احساسات بسیار قوی نویسنده است که بدون آن هنرمند‌ خلق نمی‌شود.
3- با توجه به آثاری که از ایشان خوانده‌ام، تصور می‌کنم که وی‌ استعداد داستان‌نویسی را داشته و در این زمینه توانایی‌های خوبی را از خود به منصه‌ی ظهور رسانده است (در بخش بررسی آثار به آن‌ها اشاره خواهد شد). امین (این نویسنده را از این به بعد «امین» می‌نامیم) دارای قابلیت‌های مناسب و عناصر لازم برای رسیدن به اوج قله‌ی داستان‌نویسی می‌باشد، اگر…‌
4- در کل، یک نوع شتاب‌زدگی در تمام آثار ایشان (امین) دیده می‌شود که شاید دلیل آن مشغله‌ی کاری زیاد، یا مسایل روزمره‌ی زندگی ‌یا تلاش برای خلق آثار بیش‌تر و بالا بردن حجم کیلویی آن‌ باشد. به هر دلیل که باشد، نویسنده نباید‌ خود را به گونه‌‌ای گرفتار شتاب‌زدگی نماید، که آثار فکری و ادبی‌اش‌ صدمه ببینند. کم نوشتن، ولی خوب نوشتن، بهتر از بد نوشتن، ولی زیاد نوشتن است.
5- «امین» در آثار داستانی خود‌ از سوژه‌های جدیدی که در اطرافش می‌گذرند، استفاده کرده و خواهد کرد، اما وی می‌تواند با ایجاد تغییر و تحولات، ریز و درشت، آن سوژه‌ها را به گونه‌ای به کار گیرد‌ که تحولی در اثر داستانی خود پدید آورد. نمی‌دانم که منظورم برای امین قابل درک است‌ یا نه؟ اما توضیح این مسأله به صورت کتبی کمی دشوار به نظر می‌آید.
نقد داستان‌ها
باید توجه داشت که نقد آثار به مفهوم صدور حکم نهایی نخواهد بود. هرکسی می‌تواند از هر اثری یک نوع برداشت نماید. معمولا اثری که مورد توجه گروهی قرار نمی‌گیرد، توسط یک گروه دیگر شدیدا استقبال می‌شود. از طرفی، نقد عمدتا بر‌اساس سلایق و علایق صورت می‌گیرد و سلیقه‌ی هر فردی با دیگری نیز از زمین تا آسمان تفاوت دارد. در نتیجه، آن‌چه که در این نوشته خواهد آمد، بر‌اساس برداشت‌هایی است که این‌جانب از خواندن آثار نویسنده به دست آورده‌ام و یقینا در این نوشته مرتکب اشتباهاتی خواهم شد. اما تلاش می‌کنم که قضاوتم در مورد آثار به‌دور از مسایل خارج از آن‌ها باشد. نهایت سعی‌ام را به کار می‌گیرم تا قضاوتم فقط و فقط بر‌اساس داستان‌ها‌ باشد و نه غیر آن.
عنوان‌ها
عنوان داستان، اولین وسیله‌ی برقراری ارتباط خواننده با یک اثر داستانی می‌باشد و لازم به گفتن نیست که عنوان باید دارای چنان قدرتی باشد که خواننده را در جا میخکوب کرده و او را مجذوب خواندن داستان نماید. طبیعی است که استفاده از عنوان‌های تکراری، کلیشه‌ای، توهم‌زا، غیر‌مرتبط با داستان و… نمی‌تواند کمکی به روند موفقیت داستان نماید. در مورد آثار بزرگ داستانی گفته می‌شود که نویسندگان آن‌ها ماه‌ها برای انتخاب عنوان اثرشان فکر کرده و از بین ده‌ها عنوان خوب و جالب، در آخر فقط یک مورد را مناسب تشخیص می‌دادند و به همین دلیل، امکان ندارد‌ یک عنوان دیگر بتواند همان اثری را داشته باشد که عنوان انتخاب شده دارد.
در عنوان‌های آثار نویسنده‌ی جوان‌مان البته با فراز و نشیب زیادی مواجه هستیم و مجبوریم به بررسی تک تک آن‌ها پرداخته و سپس اظهار نظر کنیم. عناوین داستان‌های فارسی عبارت‌اند از:
1- خلقت آدم: خلقت آدم «داستان‌واره»‌ی تولد موجودی به نام آدم است و چالشی که بین فرشتگان و آدمیان به وجود می‌آید. اما به نظر نمی‌آید که این عنوان بتواند کششی ایجاد کرده و خواننده را با خود همراه نماید. در نتیجه، خواننده با دیدن این عنوان علاقه‌ای به خواندن داستان پیدا نخوهد کرد. تصور می‌کنم که این عنوان گرچه با «قصه»‌ی داستان تناسب دارد، اما نمی‌تواند عنوان جالبی برای یک داستان باشد.
2- من گم‌شده: من گم‌شده حکایت کسی است که همیشه خودش را گم می‌کند و سپس به دنبال «من» گم‌شده‌ی خود می‌گردد و البته آن را نمی‌یابد. به نظر می‌رسد که در میان آثار امین این عنوان یکی از بهترین عنوان‌های داستانی باشد؛ زیرا این عنوان دارای یک نوع‌ ابهام و ایهام عاقلانه بوده و خواننده را در خود غرق می‌کند. دارای کشش و جذابیت مقبول بوده و به خواننده‌‌ امکان تفکر و خلاقیت می‌دهد و…‌
3- لیلی و مجنون: لیلی و مجنون همان‌گونه که از عنوان داستان مشخص است، حکایت یک عاشق و معشوق(!) سینه‌چاک‌(!) و فداکار(!) است که البته بر‌اساس پیروی از اصل خویش (لیلی و مجنون نظامی) اصلا عاقبت خوشی ندارد‌ و در نتیجه‌، عنوان داستان از دور زار می‌زند که امین عزیز فکری به حال من بی‌چاره نکرده است. بزرگ‌ترین عیب این عنوان، کلیشه‌ای و تکراری بودن آن و لو دادن جریان داستان می‌باشد. در واقع این عنوان چاقویی به دست گرفته و شکم داستان را خالی می‌کند‌ و برای خواننده چیزی باقی نمی‌ماند تا بخواهد سرکی بکشد.
4- بعد از «دی‌دی‌آر»: بعد از «دی‌دی‌آر» داستان یکی از برادران‌(!) آدم‌کش است که به دلیل بازنشستگی در شرایط فعلی، مجبور به تحویل یکی از تفنگ‌های کهنه و شکسته‌اش از مخازن انباشته از سلاح خود، به طرح جمع‌آوری سلاح‌(!) در کشور جنگ‌زده‌ی افغانستان پیوسته است. این جنگ‌سالار قهرمان! شدیدا در‌گیر تأمین معاش زندگی بوده و… بعد از «دی‌دی‌آر» عنوان جالبی برای این داستان نیست و در انتخاب آن دقتی نشده است. نویسنده قادر بود با استفاده از موضوع داستان، آن را به یک اثر جالب و به‌یاد‌ماندنی تبدیل نماید.
5- خرید کودکانه: خرید کودکانه‌ نشانه‌ی خرید ‌یا علاقه‌ی یک کودک به خرید چیزی می‌باشد، اما نکته‌‌ای که در عنوان وجود دارد، این‌که خرید «کودکانه» است و این می‌تواند تا حدودی حداقل برخی از خوانندگان را به سوی خود بکشاند.
6- خروسک پنجشیری: خروسک پنجشیری داستان یک خروس جنگی است که وصف آن می‌تواند مردم بودنه‌باز و خروس‌باز شمال افغانستان را کاملا سر شوق آورده و از خود بی‌خود کند. این عنوان از آن عناوینی است که مصداق «سهل» و «ممتنع» را به خود گرفته و دارای بار مثبت و منفی می‌باشد. در نتیجه، خواننده را کمی و تا قسمتی گیج و درمانده کرده و نمی‌داند که در قبال آن چه واکنشی نشان دهد.
7- سو‌ء ظن: سوء‌ ظن عنوان داستانی است که بر پایه‌ی یک سوء ظن شکل گرفته و بر همان نیز بنیان نهاده شده است. عنوان برای داستان مناسب نیست و خواننده را به بی‌راهه می‌کشاند. بهتر بود که نویسنده و با فکر و تعمق بیش‌تر، عنوان بهتری را گزینش می‌کرد تا از ارزش داستان کاسته نشود.
8- جنون رقصیدن: جنون رقصیدن، عنوان داستان یک خانواده‌ی طوفان‌زده‌‌ است که حتا وجود «مادر» جدید هم نمی‌تواند آن را از دام سهم‌گین حوادث برهاند. عنوان این داستان کمی گمراه کننده است و شاید خواننده (اگر آن را تا آخر بخواند) احساس کند که فریب خورده است.
ارزیابی کلی:
‌در یک نگاه کلی به نظر می‌رسد که عنوان‌های انتخاب شده توسط نویسنده، با دقت کمتری گزینش شده و شاید دلیل آن عواملی باشد که در بخش قبلی برشمردیم و شاید هم نویسنده به اهمیت عنوان در یک داستان توجه نکرده است. نباید از نظر دور داشت که انتخاب عنوان مناسب رکن بسیار مهم و اساسی در داستان می‌باشد و اگر نویسنده این کار را با دقت و ژرف‌اندیشی انجام ندهد، لطمه‌ی جبران‌ناپذیری به آثارش خواهد زد. فرقی نمی‌کند که عنوان یک اسم باشد یا بیان‌گر یک حادثه یا احساس و مانند این‌ها، اما باید عنوان متناسب با داستان بوده و قابلیت انطباق بر‌آن را داشته باشد و دارای بار عاطفی و معنایی اثر‌گذار بوده و به داستان بخورد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *