جنرال دوستم، معاون اول رییس جمهور اشرف غنی است. جنرال دوستم بهخاطر محبوبیت و نفوذ میان ازبیکها، به جنرال پادشاهساز معروف است. وزنهی سنگین دوستم در بندوبستهای انتخاباتی به ترازوی هر کی قرار گیرد، آرای میلیونی برایش خواهد آورد. حالا او به عنوان معاون اول ریاست جمهوری کشور، برای دومین بار به ولایتهای شمالی میرود تا عنان رهبری جنگ علیه تروریستان را به دست گیرد. پرسشهای در این زمینه مطرح است که جواب دادن به آنها کمی دشوار است. افغانستان سه ارگان امنیتی، وزارت داخله، وزارت دفاع و ریاست امنیت ملی دارد. تمام این نهادها پُر است از مدعیان مقام مارشالی! چرا با وجود وزارتهای داخله، دفاع و ریاست امنیت ملی، معاون اول کشور به جنگ تروریستها برود؟ آیا جنرال دوستم غیر از جنگ با تروریستان، کارآیی دیگری ندارد؟ اشرف غنی بارها از لیاقت و شایستگیهای معصوم استانکزی سخن گفته، حتا چندی قبل که قندوز در آتش جنگ میسوخت، به این سرپرست نامشروع، مدال اعطا کرد. آیا ناکامی گفتوگوهای صلح با طالبان، درایت پیروزی در جنگ با طالبان را دارد؟ آیا خود جنرال دوستم شله است که به جنگ با طالبان در شمال برود؟ چه باریکیهای در حضور و مقتدر شدن طالبان در ولایتهای نظیر فاریاب، جوزجان و بقیه ولایتهای شمالی وجود دارد که با نرفتن جنرال دوستم، قابل درک نیستند؟
در مقابل جنرال پادشاهساز، پادشاه جنرالسوز قرار دارد. شاید خیلی مضحک نباشد اگر بگوییم که جنرال دوستم رفته تا طالبان را از ولایات جوزجان و فاریاب بیرون کند تا طالبان دوباره به ولایات قندوز و بدخشان برگردند. وقتی هم به قندوز و بدخشان رسیدند و بعد از مثله کردن نیروهای امنیتی، آهنگ سقوط ولایت و ولسوالیها را برای اشرف غنی بنوازند تا آقای رییس جمهور اینبار جنرال مراد را به میدان بفرستد که طالبان را از این ولایات بیرون کند. بارها از زبان مقامات امنیتی شنیدیم که مقامات ارشد امنیتی اجازه حمله بر طالبان و نابودی این گروه را نمیدهند و این امر باعث پررو و قوی شدن طالبان شده است.
طالبان به خوبی میدانند که اگر توان رویارویی با نیروهای امنیتی افغانستان را نداشتند، بهتر است عقب نشینی کنند. تا به حال در تمام جنگهای که میان نیروهای امنیتی و طالبان اتفاق افتاده، طالبان مهاجم بوده و نیروهای امنیتی به دفاع پرداختهاند. روایتهای دفاع نیروهای امنیتی هم خونین است. رویدادهای که در بدخشان، جلریز، قندوز و غزنی اتفاق افتاد، حضور قوی ستون پنجم را در حکومت وحدت ملی به اثبات رساند. حتا خود مقامات حکومت وحدت ملی بر این امر معترف است که در این رویدادها، کوتاهی صورت گرفته و این کوتاهی را با انحصار صلاحیتهای امنیتی توسط شورای امنیت ملی توجیه کردند. مقامات امنیتی با کمال بیشرمی گفتند که از حملهی طالبان بر قندوز حتا هفتهها قبل اطلاع حاصل کرده بودند، حتا میفهمیدند که طالبان از چه استقامتهای بر شهر حمله میکنند. چرا جلو فاجعه را نگرفتند؟ ربط میگیرد به آقای رییس جمهور!
خبر رفتن دوبارهی جنرال دوستم با این نکته همراه است که آقای رییس جمهور به او اجازه داده تا در شمال رفته و علیه تروریستان جنگ را رهبری کند. اجازهی رییس جمهور در رفتن جنرال دوستم مسئله است. این اجازه تنها جنبهی بروکراتیک ندارد، نکات باریک سیاسی در آن نهفته است که اگر با اعصاب آرام به آن نگاه کنیم درمییابیم که آقای رییس جمهور قلباً حاضر نیست به جنرالان اجازهی نبرد با طالبان را بدهد، مگر اینکه زاغ سقوط بر شانهاش بنشیند یا پای گوشش قار قار کند. جنرال دوستم دومین بار است که به شمال میرود، جنرال مراد دوبار به قندوز رفت. نه جنرال دوستم طالبان را پس از پاکسازی موقتی فاریاب تعقیب کرد و نه جنرال مراد اجازه یافت که در بیرون از محدودهی قندوز دنبال طالبان بروند. خیلی بچهگانه خواهد بود اگر بگوییم که طالبان مخفیگاه دارد و دنبال کردن طالبان در مخفیگاههای شان بسیار هزینه میطلبد و به همین خاطر به صلاح نیست. با توجه به حملات طالبان و سقوط دادن ولسوالیها و به غنیمت گرفتن تجهیزات جنگی نیروهای امنیتی، طالبان دیگر در مخفیگاههای خویش نیستند، بلکه در پایگاههای که دارند، حضور دارند.
گرفتار کردن پادشاه جنرالساز در بازیهای سقوط و بازپسگیری ولسوالیها و ولایات، آیا امنیت برای پادشاه جنرالسوز به ارمغان خواهد آورد؟ مخصوصاً که این اواخر نشستوبرخاستهای سیاسیون برای تشکیل اپوزیسیون جدی و گسترده شده است. جواب این سوال را در هراس اشرف غنی از سیاسیون معترض و قدرت پابرجای جنرال دوستم میتوان یافت.