زنان دونده‌ی افغانستان، چالش‌ها و امیدها

منبع: گاردین/ سان انگل راسموسن مترجم: معصومه عرفانی

حتا اگر دنبال‌کردن آرزوهایش به‌عنوان یک ورزشکار تنها مسئله‌ی مربوط به توانایی‌های فیزیکی‌اش بود، موانع زیادی در مقابل زینب وجود دارد. برای دو ماه پیش از برگزاری اولین ماراتون رسمی افغانستان در بامیان در ماه جاری، رژیم و تمرین‌های او محدود به آهسته‌دویدن در دور حیاط‌خلوت کوچک خانواده‌اش بود، چرا که دویدن در بیرون ناامن بود.

اگرچه شرکت در ماراتون برای بیشتر کسانی که در آن شرکت می‌کنند سنگین و دشوار است، اما همه مجبور نیستند تا بدرفتاری‌هایی که زینب 25 ساله هربار که او کفش‌هایش را می‌بندد تا برای بیرون‌رفتن آماده شود، تحمل کنند.

در ماه آگست، او و سه زن جوان دیگر در یک ماراتون غیررسمی از دره‌ی پغمان به کابل شرکت کرد. همین‌که آن‌ها وارد پایتخت شدند، با توهین‌هایی روبه‌رو شدند که هر زن افغانی که جرأت انجام کارهایی غیرمعمول در انظار عمومی دارد، با آن‌ها بمباران می‌شود.

زینب گفت: «کودکان، ما را سنگ‌باران می‌کردند. مردم حرف‌های بدی به ما می‌گفتند، مانند: روسپی‌ها، چرا در خانه‌های‌تان نمی‌مانید؟ شما در حال نابودکردن اسلام هستید». زنان مجبور شدند مسابقه را کوتاه کنند. پس از آن، پدر شریک تمرین او نیلوفر، دخترش را از شرکت در مسابقه‌ی ماراتون بامیان منع کرد.

زینب گفت که پدر و مادر خودش از این‌که او می‌دود، افتخار می‌کنند. البته مادرش در مورد دختر ورزشکارش نگران است اما گاهی زمانی که او در اطراف حیاط تمرین می‌کند، همراه با خواهران زینب به او می‌پیوندد. برادر او که در آلمان در حال تحصیل است، کیک‌بوکسینگ کار می‌کند و منظم با دوستانش می‌دود.

بامیان که سرزمین هزاره‌ها در افغانستان است، به‌عنوان امن‌ترین و یکی از آزادترین مناطق کشور شناخته می‌شود. این ولایت یک محیط مناسب و طبیعی برای اجرای نخستین مسابقه‌ی دو ماراتون در افغانستان بود که حدود 35 زن، از جمله زینب به‌عنوان تنها زن افغان، در آن شرکت کردند. حدود 80 نفر به‌طور هم‌زمان در این رقابت 10 کیلومتری شرکت کردند که نیمی از آن‌ها دختران بودند.

زینب با یک زن کانادایی و یک بلژیکی از موسسه‌ی «Free to Run»، یک سازمان برای بهبود دست‌رسی زنان و دختران به ورزش، همراه بود. زینب تنها 24 ساعت زودتر به بامیان رسیده بود که برای خوگرفتن به ارتفاع 3200 متری خیلی دیر است. او می‌دانست که مبارزه‌ی دشواری پیش رو دارد و در خط آغاز نیز مشکل تنفسی داشت.

آب و هوای مناطق کوهستانی افغانستان در زمستان بی‌رحمانه سرد است. در ماه اکتوبر که سرمای بامیان از مدتی قبل آغاز شده بود، آن‌قدر سرد بود که تعدادی از دونده‌ها حتا در یک روز روشن و آفتابی، از لحاظ فیزیکی تحت فشار قرار داشتند. مسابقه‌ی ماراتون در مسیر یک تپه و دره‌های هموار و درکنار نهرها و ناهمواری‌هایی با سبزه‌های پراکنده برگزار شده بود.

دویدن زینب در امتداد دشت‌های خشک وسیع و از میان روستاهای کوچک، جلب توجه می‌کرد اما خطری نداشت. دام‌داران و کشاورزان با کنجکاوی به او نگاه می‌کردند. کودکان خردسال تا زمانی که از نفس می‌افتادند به دنبال او می‌دویدند. برخی از رقبای مرد، او را به تقلب متهم کردند اگرچه تعدادی از آن‌ها بخشی از مسیر را با موتورسیکلت او را دنبال می‌کردند.

زمانی که او به خط پایان نزدیک می‌شد، مقامات محلی و دیگر زنانی که تازه این مسابقه‌ی 10 کیلومتری را به‌پایان رسیده بودند، او را تشویق می‌کردند.

والی بامیان، طاهر زهیر، گفت: «بامیان محلی خوبی برای انجام این کارهاست. در مناطق دیگر آن‌ها کشته می‌شوند».

قبل از ماراتون، زینب در یک لیسه‌ی محلی دعوت شده بود که همه در مورد «خانم زینب» سوال می‌کردند تا منتظر بودند تا یک سخنرانی انگیزه‌بخش برای دختران ارائه بدهد.

زینب گفت: «آن‌ها واقعا آماده‌ی دویدن هستند. آن‌ها خیلی قوی و سریع‌تر از من هستند».

زینب بعد از نقل‌مکان خانواده‌اش به ایران در طول تهاجم اتحاد جماهیر شوروی، به‌عنوان یک پناهنده به ‌دنیا آمده بود. او در آن‌جا بسکتبال بازی می‌کرد. زینب با سه خواهر و برادرش در سال 2004 به افغانستان بازگشت و اکنون نان‌آور اصلی خانواده است و برای «Skateistan»، موسسه‌ی خیریه برای ورزش اسکیت‌بورد بین‌المللی کار می‌کند و در عین‌حال در رشته‌ی روابط بین‌الملل در دانشگاه درس می‌خواند. پدر او که یک کارگر می‌باشد، در شهر مشهد ایران مانده است.

ورزش برای زینب تبدیل به ابزاری برای تشویق زنان شده است تا هنجارهای فرهنگی جامعه را به چالش کشیده و خود را ابراز کنند. او به‌عنوان فردی از نسلی که به‌سختی دوران حکومت طالبان را به یاد می‌آورند، مردان قدرتمند زیادی را دیده است که تلاش می‌کنند او را از چند گزینه‌ی محدود ورزشی که دارد منع کنند.

او در یک باشگاه تکواندوی دختران ثبت‌نام کرده بود و تا پیش از آن‌که پلیس آن را تعطیل کند آن‌جا تمرین می‌کرد. زمانی که او «Skateitan» را پیدا کرد، اسکیت‌بازها مجبور بودند به روحانیان محلی اطمینان بدهند که قبل از هر جلسه قرآن می‌خوانند. زینب دویدن را سال گذشته آغاز کرده است. مربیان او در  «Skateitan» او را متقاعد کرده بودند برای کمک‌های مالی رایگان از موسسه‌ی «Free to Run» درخواست بدهد تا بتواند در رقابت فوق‌ماراتون در صحرای گبی در چین شرکت کند.

زینب گفت: «زمانی که من برای فوق‌ماراتون درخواست دادم، تنها یک هدف داشتم: برای بازکردن راه دختران افغانستان –در تمام بخش‌های جامعه اما به‌طور خاص در ورزش». انتخاب او و دوستش نیلوفر، باعث تعجب آن‌ها شده بود.

او گفت: «آن‌ها گفتند ما تو را نه به‌خاطر توانایی فیزیکی‌ات بلکه به‌خاطر ایده‌هایت پذیرفتیم». موسسه‌ی «Free to Run» دوره‌ی آموزشی پنج‌ماهه‌ای برای زینب فراهم کرده و در ماه می او را به چین بردند. او گفت: «زندگی من تغییر کرده است؛ کاملا تغییر کرده است».

بااین‌حال، به گفته‌ی بنیان‌گذار موسسه‌ی «Free to Run» استفان کیس، شرکت زینب در ماراتون افغانستان تنها اهمیت نمادین ندارد و «فضای زیادی را برای دیگر زنان باز می‌کند که جای پای او را دنبال می‌کنند». کیس ادامه داد: «در افغانستان، جایی که زنان تا حد زیادی محدود به داخل خانه هستند، زمانی که شما می‌دوید، پیاده‌روی می‌کنید و فعالیت‌های فضای باز انجام می‌دهید، درحال بهسازی فضای عمومی هستید».

او که مانند بسیاری از دوندگان مسافت‌های طولانی که برای بالابردن آستانه‌ی تحمل روانی و جسمی خود تلاش می‌کنند، باور دارد درسی گرفته است که می‌تواند در تمام زندگی‌اش اعمال کند. او گفت: «همه‌چیز در ذهن شما اتفاق می‌افتد. شما مجبور نیستید که زیاد تمرین کنید. من آموزشی نداشتم، اما انجامش دادم».

اما فرصت‌های برابر در افغانستان، به چیزی بیش از اراده‌ی مطلق بستگی دارد. برای زنان افغان، انحراف از هنجارهای اجتماعی می‌تواند خطرناک باشد. قتل فرخنده توسط اراذل و اوباش در کابل در ماه مارچ یادآوری وحشیانه از این خطرات است. او یک معلم قرآن زن بود که بعد از جروبحث با یک روحانی، به توهین به مقدسات متهم شد.

قتل فرخنده سراسر کشور را شوکه کرده بود. در آن زمان، زینب با نیلوفر در کوه‌های خارج از شهرشان تمرین می‌کرد. زینب گفت: «آن روزها خیلی نگران بودم. به کوه نمی‌رفتم. آموزش را متوقف کرده بودم».

البته آن‌ها دو هفته بعد دوباره به تمرین برگشتند. زینب گفت اگر او بتواند دوستش را به ادامه‌ی تمرین در بیرون قانع کند، آن‌ها می‌توانند آزار و اذیت‌ها را تحمل کنند. او گفت: «ما به این وضعیت عادت می‌کنیم. ما نباید به آن اهمیت بدهیم».

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *