مکتب گوسفنداسیون

از نگاه «ما زنده برآنیم که هیچ کار نمی‌کنیم» تقدیر چنین بود که اول انتخابات را گوسفندیزه کنند. ما دیدیم که انتخابات گوسفندیزه شد، حتا سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی هم دیدند. نظر به نگاه فوق، کاری از دست ملت ساخته نبود، اگر هم ساخته بود، نباید کاری می‌شد. به هر صورت ما مسئولیت خود را نظر به دید فوق، به وجه احسن انجام دادیم. بعد از برگزاری انتخابات به سبک گوسفنداسیون، تعیین‌کنندگان سرنوشت و تزریق کنند‌گان دیدگاه «ما زنده برآنیم که هیچ کار نمی‌کنیم» با اتفاق آرا، اشرف‌المتفکرین کشور را به زعامت مملکت رساند. حتا ما و جوامع بین‌المللی از آن زبان سراسر نبات یوسف نورستانی شنیدیم که برنده‌ی میدان اشرف غنی را اعلام کرد. این‌که چه انرژی‌ای از دید تعیین‌کنند‌گان سرنوشت و تزریق کنند‌گان نگاه فوق به صورت باالقوه در جبهه‌ی رقیب اشرف غنی خوابیده بود و می‌خواست بیدار شود، برای من مهم نیست. اما آن‌چه اتفاق افتاد، طولانی شدن همان انرژی باالقوه بود و عبدالله عبدالله نیز به حکومت شریک شد.

حالا بیشتر از یک‌سال از شراکت غنی و عبدالله برای آوردن اصلاحات و تحول می‌گذرد. در این مدت، تحولاتی زیادی آمد که نمی‌توان آن‌ها را نادیده گرفت، هرچند که اصلاحات را تا حال، معلق و معطل کرده‌اند. انگار سبک یا بهتر است بگویم مکتب گوسفنداسیون، نه تنها بر مزاج حکومتی‌ها خوش خورده که مخالفان حکومت فعلی و دشمنان مردم نیز از ارزش‌های این مکتب راضی به نظر می‌رسند.

مکتب گوسفنداسیون با تلاش‌های تیلفونی امرخیل بابا بنیان‌گذاری شد. هرچند خود آقای امرخیل بعد از رونمایی از این سبک بکر، مجبور به استعفا شد اما دیری نگذشت که بر شمار و قطار هواداران این مکتب افزود شد. در اساس‌نامه‌ی این مکتب آمده است که بزن! بریز! بگیر! بخور! ببر! ببُر! بدوز! بپوش! به نام گوسفند. گرچه سه‌صد سازمان مطالعاتی از آن زمان تا کنون مشغول رمزگشایی از این مسئله است، اما توفیقی نصیب شان نشده است.

با آن‌که خیلی از خانه‌تکانی‌ها با اقتباس از این مکتب صورت گرفت و انتصاب‌های گروهی را به نمایش گذاشتند، اما آخرین مورد انعکاس ارزش‌های این مکتب، در گروگان‌گیری از زابل اتفاق افتاده است. مردان پلنگی‌پوش مسلح، در مسافت نه‌چندان دور از پوسته‌ی نیروهای امنیتی، بس‌های مسافربری را متوقف و به قول یکی از مسافرین دنبال «هزاره‌گان» می‌گشتند. تا این‌که 20 نفر را با خود بردند و گفته می‌شوند که چند نفر را دوباره رها کرده‌اند. بعد همین آدم‌های پلنگی‌پوش مسلح، از طریقی به گوش مقام‌های ولایت زابل رسانده که این مسئله ربط به گوسفند دارد. چون مقامات ولایت زابل در حال حاضر مأمورین حکومتی اند که از دل انتخابات گوسفندیزه شده بیرون آمده، این پیام گروگان‌گیران را گرفتند و به اطلاع عموم رساندند. مقام‌های ولایت زابل، این پلنگی‌پوشان مسلح را طالب خواندند اما سخن‌گوی طالبان گفته که در مورد این مسئله تحقیق می‌کند.

به هر حال، چه آن پلنگی‌پوشان طالب باشند، چه نباشند؛ در کلیت مسئله تغییری نمی‌آید. مکتب پرماجرای گوسفنداسیون که به امرخیل خلاصه نمی‌شود. حتا اگر خود امرخیل بابا ادعای استفاده‌ی انحصاری از این مکتب را کند، بازهم نمی‌تواند جلو علاقه‌ی گروهی گروه‌های مشخص‌المسیر و معلوم‌المفاد را بگیرد. اصلاً از ابتدای خلقت بشر، روال ظهور و سقوط مکتب‌ها همین‌گونه بوده. مکتب‌ها با اندیشه و فعالیت یکی یا چند نفری ظهور کرده، سپس با حضور و تلاش توده‌ها به اوج رسیده، سپس با تلاش و همت یک عده‌ی دیگر رسوا شده و سقوط کرده‌اند. این مکتب نیز از این قاعده مستثنا نیست، نمی‌توان جلو علاقه‌مندان پلنگی‌پوش و مسلح را گرفت.

شکی نیست که سخنان دیروز حاجی ظاهر قدیر، معاون اول مجلس نمایند‌گان را نیز با ذره‌بین مکتب گوسفنداسیون به تجزیه و تحلیل بنشینند. حاجی ظاهر قدیر دیروز گفته که داعش یک پروژه‌ی بین‌المللی است اما شورای امنیت ملی از داعش در افغانستان حمایت می‌کند. بعد ادعا کرده که اسناد و شواهد کافی برای اثبات این ادعا در دست دارند. حالا واکنش حکومت، به ویژه مهره‌های اصلی شورای امنیت ملی چه خواهد بود؟ آیا این مسئله می‌تواند به فرصتی برای تعریف و تمجید بیشتر مکتب گوسفنداسیون تبدیل شود؟ من شخصاً بعید نمی‌دانم. تنها موردی که در این مکتب نمی‌گنجد، سخنان عبدالله عبدالله در مورد حزب‌التحریر است. مخصوصاً وقتی که امنیت ملی ادعا دارند که دو سال قبل از حکومت اجازه‌ی تعقیب و توقف فعالیت‌های این گروه را خواسته بودند که داده نشده. این‌که چرا داده نشده، معلوم می‌شود که اندیشه‌های مکتب گوسفنداسیون حتا قبل از ظهور و به دوران رسیدن جناب ضیاالحق امرخیل به صورت باالقوه وجود داشته.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *