عرفان مهران
گروگانگیری در زابل اگر از یکطرف باعث درد و رنج شماری گردیده، برای برخی نیز سوژهای برای کسب شهرت و قدرت گردیده است. نگاهها به مسئله گروگانگیری در جامعه به شدت متفاوت است. مقامهای دولتی، سران احزاب، متنفذین و بزرگان قومی هر کدام پیش از اینکه گروگانگیری را یک مسئله جدی برای ثبات و امنیت کشور بدانند، در صدد بهره برداریهای سیاسی و استفاده جویی برای تقویت شهرت و قدرت شان میدانند. در سوی دیگر مردم، در شرایط دشوار به سر میبرند و مستأصل و درمانده خود را در معرض تهدیدات جدی گروگانگیری میبینند. این وضعیت شرایط را برای گروگانها دشوارتر کرده و امیدواریها برای حل مسئله گروگانگیری را به شدت تضعیف ساخته است.
در پی چندین مورد واقعه گروگانگیری در ولایت زابل، چنین واکنشی از سوی سران سیاسی و مقامهای دولتی مشهود بود. به دنبال هریک از وقایع گروگانگیری، تلاشهای مذبوحانهای از سوی اکثر نخبگان سیاسی صورت گرفت تا نقش خود را در رهایی آنان برجسته ساخته و از آن به مثابه ابزار رقابت سیاسی بهره برداری کنند. در همین راستا، مقامهای دولتی و سران سیاسی حتا به نشر دروغ و انتشار اکاذب پرداختند تا از رقبای سیاسی عقب نمانند. به محض وقوع حادثه در زابل، رقابت در کابل اوج میگیرد و بدین ترتیب رهایی گروگانها فراموش میشود. در واقعهی اخیر در زابل که حدود 20 تن به گروگان رفتند، پیش از اینکه هیچ فردی رها شود، در کابل سرود رهایی آنان سر داده شد و تلاش مذبوحانهای صورت گرفت تا این امتیاز به نام افراد خاصی ثبت شود. در حالیکه هیچ فردی تا کنون آزاد نشده و حتا از سرنوشت گروگانان هیچ اطلاعی در دست نیست.
چنین نگاهی ما را از توجه به نفس مسئله گروگانگیری در کشور دورتر کرده و افکار عمومی را از تمرکز بر مسئولیت دولت به حواشی این وقایع جلب میکند. دولت مسئله را عادی پنداری میکند تا انفعال خود را توجیه کند. حکومت نیز همانند بسیاری از رهبران سیاسی با شایعات و اطلاعات موجود در فضای مجازی یکجا حرکت میکند. در فضای مجازی شایعه میشود که چندین گروگان آزاد شد، سخنگویان حکومت واکنش نشان میدهند و آنرا حاصل تلاش حکومت میدانند. بعدتر این شایعه به گونهای دیگر در فضاهای واقعی و مجازی دست به دست میشوند، حکومت واکنش جدید نشان میدهد و همگام با این شایعات مهر امتیاز آن را بر سینهی خود میکوبد. اما در واقع، هیچ اتفاقی نمیافتد. سرنوشت گروگانها مبهم و نامعلوم و مسئولان، بیتفاوت نسبت به سرنوشت آنان انرژی خود را برای فریب مردم و رقابتهای منفی به مصرف میرسانند.
چنین است که امیدی برای رهایی مسئله گروگانگیری در کشور وجود ندارد. اگر حکومت و رهبران سیاسی به گروگانگیری به مثابه یک مشکل ملی نگاه کنند و در صدد حل واقعی این مسئله باشند، شاید دستیابی به آن دشوار نباشد. کافی است عملیاتی راهاندازی شود و بخشهای از ولایت زابل که تحت تسلط دشمنان میباشند، آزاد شود. این کار به لحاظ امکان شناسی مقدور است و به سادگی چنین امری امکان پذیر میباشد. منطقهای که اکنون در زابل به کمینگاه و قتلگاه مردم بیگناه مبدل شده است، منطقهای کوچک و قابل دسترس میباشد. حکومت با اندک توجهی میتواند دست به این کار زده و در جهت حل مسئله گروگانگیری و تهدیدات دیگر امنیتی که از این ناحیه متوجه مناطق اطراف آن میباشد، نقطه پایان بگذارد. علیرغم وعدههای حکومت برای انجام عملیات تصفیوی در ولسوالی خاک افغان، هنوز هیچ اقدامی صورت نگرفته و این وعدهی حکومت نیز مانند صدها تعهد دیگر فراموش شد.