منبع: نیویارک تایمز/راد نوردلند
ترجمه: حمید مهدوی
در تابستان سال جاری، یک زوج جوان تازه ازدواج کرده، با ترکیبی از حسادت و علاقه راهی شدن دهها هزار تن از همسایگان و هموطنان شان به اروپا را به نظاره نشستند که به امید پناهنده شدن کشور را ترک کردند. این زوج، محمدعلی و ذکیه، که بهخاطر فرار با معشوق و گام برداشتن برخلاف خواست خانوادههای شان در معرض تهدید قتل ناموسی هستند، نظر به اکثریت افغانها پرونده بهتری داشتند؛ اما آنها پس از اضطراب زیاد در مورد این که بروند یا نروند، تصمیم گرفتند که بهجای پذیرفتن خطر فرار، اینجا در خفا بمانند.
مسئله این نیست که آنها نمیخواهند [کشورشان] را ترک کنند؛ هردو میدانند که امید درازمدت آنها در پناهنده شدن در بیرون از کشورشان نهفته است. وقتی پای قتل ناموسی در میان میآید، خاطرات افغانها به گذشتههای دور بر میگردد و خانوادهها از خود گذشت نشان نمیدهند. مسئله این [هم] نیست که آنها منابع مالی پرداخت اجرت قاچاقبران را نداشته باشند، اجرتی که 2000 تا 20000 دالر است؛ چون قضیه آنها بهصورت گسترده انتشار یافته است و کمک کنندگان خارجی آماده بودند آنها را تأمین مالی کنند.
مسئله به یک ترس بسیار محسوس بر میگردد – ترسی که وقتی آنها عکس جانسوز آیلان کردی، کودک نوپایی که غرق شد و جسدش توسط آب به ساحلی در ترکیه رسید، را دیدند؛ محسوستر شد. یکی از دوستان آنها عکس آیلان کردی را در تیلفونش به آنها نشان داد و آنها به سرعت به رقیه، دختر یک ساله شان که نه ماه پس از فرار آنها متولد شد، فکر کردند. محمد علی پرسید: «چرا باید زندگی مان را در خطر بیاندازیم؟ چرا نمیتوانیم در اینجا ویزا بگیریم و مستقیماً برویم؟»
پاسخ این پرسش به آغازین روزهای سیستم پناهندگی و مهاجرت جهان در اروپای پس از جنگ جهانی دوم بر میگردد. در سال 1951، زمانی که میلیونها تن از اروپاییها از کشورهای شان بیجا شده بودند، جامعه جهانی کنوانسیون ژنیو مربوط به وضعیت مهاجرین را تصویب کرد. ماده اول [این کنوانسیون] اعلان کرد که افرادی مستحق حمایت قانونی بینالمللی به عنوان مهاجر، و در نتیجه به عنوان پناهنده، هستند که یک «ترس موجه، آزار و اذیت بهخاطر نژاد، مذهب، ملیت و افکار سیاسی یا عضویت در یک گروه اجتماعی خاص» داشته باشند.
همانطور که مقامها در سفارت خانههای کشورهای غربی و کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان به این زوج بامیانی گفتهاند، در چهار زمینه از این پنج زمینه، آنها بهصورت واضح واجد شرایط هستند و ثابت کردن آن نسبتا آسان خواهد بود.
خانواده ذکیه با وصلت آنها مخالفت کرد و آنها را – بهخاطر نژاد متفاوت شان؛ از آنجایی که محمدعلی از نژاد آسیایی است و ذکیه از نژاد قفقازی، بهخاطر مذهب متفاوت شان؛ که اولی یک مسلمان شیعه است و دومی یک مسلمان سنی، و بهخاطر قومیت متفاوت شان که یکی هزاره و دیگری تاجیک است؛ به مرگ تهدید کرد. آنها همچنین به یک گروه اجتماعیای تعلق دارند که آزار و اذیت میشوند: افغانهایی که باور دارند حق سرپیچی از پدر و مادر در انتخاب همسران شان را دارند.
اما بند دیگری در ماده اول کنوانسیون ژنیو وجود دارد که شرطی را اضافه میکند و آن اینکه طرف تحت آزار و اذیت باید «خارج از کشوری باشد که تابعیت آن را دارد». و همانطور که دیپلماتها و مقامهای امدادرسان به این زوج گفتند، آنها صرف میتوانند از چانس شان بهعنوان پناهنده استفاده کنند.
الکساندر بیتس، رییس مرکز مطالعات پناهندگان در دانشگاه آکسفورد گفت: «در سیاستهای پناهندگی در اروپا، تناقضات کلانی وجود دارد». «شما باید خود به خود، با استفاده از روشهای غیرمجاز، از طریق مسیرهای غیرقانونی و با قاچاقبران خود را برسانید و این یکی از دلایل اصلی تراژدیدی و هرج و مرج است». وی گفت که بهجای مجبور کردن پناهجویان به تحمل سفرهایی که اغلب به غرق شدن و خفه شدن آنها به دست قاچاقبران بیپروا میانجامد، رسیدگی به پروندههای پناهجویان در کشورهای پناهجویان یا در کشورهای همسایه آنها منطقیتر نیست؟
برازیل در سال 2013 چنین سیستمی را برای پناهجویان سوری راه اندازی کرد، سیستمی که به آنها اجازه میدهد به سفارت برازیل در آنکارا، در ترکیه، بروند و در آنجا درخواست پناهندگی بدهند و برازیل آنها را از طریق هوا برای اسکان مجدد انتقال میدهد و بیش از 6000 تن [از این طریق] به برازیل رسیدهاند.
آقای بیتس پذیرفت که یک گزینه جاگزین قانونی و مصئون برای پناهجویان، تعداد بیشتری را تشویق خواهد کرد درخواست پناهندگی بدهند. (چنانچه یک مقام سفارت امریکا در کابل در مورد ذکیه و محمد علی اظهار نظر کرد و گفت «اگر به آنها اجازه بدهیم اینجا درخواست پناهندگی بدهند، نیمی جمعیت این کشور پشت دروازه صف خواهند کشید»).
مزیت بالقوه دیگر گزینش مهاجرین در نزدیک مرز کشور مبدای شان این است که از اخراج پر هزینه کسانی که درخواستهای شان پذیرفته نمیشود، جلوگیری خواهد کرد. کشورهایی که از این وضع رنج میبرند نیز بهتر تجهیز خواهند شد تا سیل مهاجران و کمک به آنها را مدیریت کنند. گزینش پناهجویان، قبل از اینکه به [کشور مقصد] برسند، در کاهش ترس از نفوذ تروریستان در اروپا – به ویژه پس از شواهد مبنی براین که حداقل یکی از مهاجمان پاریس با پناهجویان به آنجا رسیده بود، نیز کمک خواهد کرد.
کیلیان کلاینشمیت، کارمند پیشین امور پناهندگان که آژانس نوآوری و برنامهریزی را اداره میکند، گفت که جامعه جهانی تا اینجای کار تمایلی به سرمایهگذاری روی راهحلها نداشته است. اقای کلینشمیت گفت که کل بودجه بشردوستانه جهان، بهشمول هزینههای پناهندگان، صرف 24.5 میلیارد دالر است – کسری از 300 میلیارد دالری که اروپا برای کاهش قرض و تقویت اقتصاد یونان به مصرف رسانده است.
حدود 388 هزار تن سوری که فراری جنگ داخلی هستند، بین ماه جنوری تا اکتوبر به اروپا رسیدند. (برخلاف، صرف 15 هزار تن از پناهجویان سوری منتظر ورود به ایالات متحده هستند و تعداد زیادی سالهای زیادی منتظر خواهند ماند تا سابقه امنیتی آنها بررسی شود و دیگر ارزیابیها انجام شوند). افغانها دومین گروه بزرگی اند که در سال جاری به اروپا رسیدهاند و به قول سازمان بینالمللی مهاجرت، تا ماه اکتوبر مجموعاً 142 هزار تن به اروپا رسیدهاند. با این حال، تعداد زیادی – احتمالاً اکثریت قاطع آنها – مهاجران اقتصادی اند که بهدنبال یک زندگی بهتر هستند.
اکثریت پناهجویان افغان از جنگ زدهترین مناطق این کشور نمیآیند؛ بلکه از مناطق نسبتاً امنی چون کابل میآیند. مقامهای آلمان، که در مقایسه با هرکشور دیگر اروپایی با بزرگترین سیل مهاجران مواجه است، قبلاً گفته است که باور ندارند اکثریت آنهایی که به مرز کشورشان میرسند واقعاً فراری آزار و اذیت هستند. براساس برخی از برآوردها، بیش از نیمی از درخواستهای پناهندگی افغانها در آلمان رد شدهاند.
در این میان، پروندههایی چون پرونده ذکیه و محمدعلی که در معرض تهدید روزانه آزار و اذیت قرار دارند، در سیل پناهجویانی که انگیزه اقتصادی دارند، گم شدهاند. یا پرونده حسینه سروری، که خانه امن زنان در ولایت قندوز را قبل از این که توسط طالبان تخریب شود، اداره میکرد. فرمانده طالبان در آنجا او را یک «زن شلخته بداخلاق» خواند و وعده کرد اگر او را دستگیر کنند، علناً دار خواهند زد. او، همراه با آنانی که تحت مراقبت او قرار داشتند، صرف چند ساعت قبل از رسیدن شورشیان، موفق به فرار شدند.
خانم سروری نیز احتمالاً دوست دارد افغانستان را ترک کند؛ اما باوجود تقاضایش از مقامهای در سفارتخانههای امریکا و آلمان در کابل، ویزا دریافت نکرده است. در عوض، او مشاورههای غیررسمی دریافت کرده است که مانند دیگران فرار کند و سپس درخواست پناهندگی بدهد. مسلماً او پرونده عالی دارد – اگر زنده بماند و آن را ارائه کند.