اطلاعات روز

دیواره‌های دفاعی کابل؛ محافظت از قدرتمندان و خلق مصیبت برای مردم

واشنگتن پست/ مایکل ای.میلر +
ترجمه: معصومه عرفانی


برای عبدالفتاح، فاصله همان دشمن است. هر روز صبح، او ارابه‌ی چوبی سنگین خود را در خیابان‌های خاک‌آلود کابل می‌کشد و به دنبال تکه‌پاره‌های اوراقی است. او با دست‌های پینه‌بسته‌اش از میان زباله‌ها تکه‌هایی را که به درد فروش می‌خورند جدا می‌کند –به ارزش تنها چند افغانی. بعد او راهش را از میان پیچ‌وخم جاده‌ها در مسیری به مسافت بیش از ده مایل باز می‌کند، از ترافیک‌ها و گودال‌ها می‌گذرد تا به جایی برسد که پیش از به خواب رفتن در یک چادر بی‌دوام و سست، این اوراق‌ها را بفروشد.

فتاح در گفت‌وگویی در یکی از بعد از ظهرهای روزهای اخیر گفت: «این کار بسیار دشوار است، و این همه دیوار آن را سخت‌تر هم می‌کنند».
چندین متر آن طرف‌تر، سدهای دفاعی بتنی در وسط خیابان ظاهر شده‌اند. سربازان، از پشت دیوارهای دفاعی کلاشنیکوف‌های خود را به دست گرفته‌اند. خیابانی که زمانی یک بزرگ‌راه عمومی بود، اکنون به عبدالرشید دوستم تعلق دارد؛ جنگ‌سالاری که در انتخابات ریاست‌جمهوری افغانستان در سال 2014 به‌عنوان معاون اول انتخاب شد.

دین‌محمد که او هم یکی از کسانی است که خیابان‌های کابل را در جست‌وجوی تکه‌های اوراقی برای فروش دوره می‌کند، اظهار تاسف می‌کند و می‌گوید: «اگر جاده‌ی مقابل خانه‌ی او مسدود نبود، ما هم مجبور نبودیم کل منطقه را دور بزنیم. مثل این است که تمام کابل را دور بزنی».
با وخیم‌ترشدن وضعیت امنیتی در این پایتخت پوشیده از زخم‌های جنگ در سال‌های اخیر، دیواره‌های دفاعی نیز درحال افزایش هستند. با هر بمب‌گذاری انتحاری، دیوارهای بتنی در اطراف خانه‌های مقامات دولتی، سازمان‌های غیرانتفاعی و سفارت‌خانه‌ها ضخیم‌تر می‌شوند. شب‌ها، ایست‌های جاده‌ای در خیابان‌ها وجود دارند. کوه‌های پوشیده از برف کابل، ناپدید شده‌اند. و ساکنان این شهر خشمگین‌تر می‌شوند.

امید شریفی، یک فعال محلی، می‌گوید: «من در کابل بزرگ شده‌ام. این‌جا شهر من است. من در سال‌های حکومت طالبان و مجاهدین، درطول تمام جنگ‌ها  و اتفاقات دیگر در این شهر بوده‌ام. اما شهری که من به خاطر می‌آورم شباهتی به این نداشت. این‌جا برای من مانند زندان به نظر می‌رسد».
پانزده سال پس از فرار طالبان از کابل، بدون شک زندگی در این شهر آزادانه‌تر است. پژواک موسیقی از کنار خیابان‌ها به گوش می‌رسد و مردان و زنان در مکان‌های عمومی با هم نشست و برخاست دارند.

اما از لحاظ فیزیکی، این شهر نسبت به گذشته دست‌نیافتنی‌تر به نظر می‌رسد. براساس برآوردها، این شهر نسبت به هر شهر دیگری در جهان، دیواره‌های دفاعی بیشتری دارد. بغداد که رکورد قبلی را داشت، اکنون به‌آرامی این موانع را برمی‌دارد.

بعضی این اقدامات امنیتی را به سادگی یک ضرورت می‌دانند. به گفته‌ی آن‌ها،  با وجود شورش طالبان که نزدیک به یک سوم این کشور را در کنترل دارد، ظهور دوباره‌ی اردوگاه‌های القاعده در جنوب، و حضور شبه‌نظامیان دولت اسلامی در فاصله‌ی کم‌تر از 100 مایلی پایتخت، اکنون زمان آن نیست که زیبایی و چشم‌انداز را بالاتر از امنیت قرار بدهیم.
البته هیچ‌کس نمی‌خواهد ببیند که امنیت در اطراف مکاتب و شفاخانه‌ها کاهش یافته است. اما تعدادی بر این باور هستند که دیواره‌های دفاعی کابل به مسافت مایل‌ها، تنها امتیازی برای افراد برجسته هستند و شهروندان عادی مجبور می‌شوند در شهری زشت و ناامن زندگی کنند.

عتیق‌الله امرخیل، یک جنرال بازنشسته و تحلیل‌گر امنیتی، می‌گوید: «مردم به مقامات دشنام می‌دهند، زمانی که آن‌ها جاده‌ها را به روی ترافیک می‌بندند یا کاملاً مسدود می‌کنند. زمانی که موتر مقامات عبور می‌کنند، مردم عادی در خیابان‌ها گیر می‌افتند. تعدادی از آن‌ها که نیاز فوری به کمک‌های صحی داشته‌اند، جان‌های‌شان را از دست داده‌اند».
او می‌افزاید، مردم افغانستان خواستار این هستند که مقامات آن‌ها در امنیت زندگی کنند، اما نه به هر قیمتی.
امرخیل می‌گوید: «تاثیرات روانی این اقدامات بر مردم جدی بوده است. مردم می‌گویند رهبران ما تنها از خود حفاظت می‌کنند».
برای مثال، زمانی که یک معاون ارشد رییس‌اجراییه، عبدالله عبدالله، اخیراً دیوارهای دفاعی در اطراف خانه‌اش در کابل برپا کرد، یک قصاب در آن منطقه گفت که کسب‌وکار او کاهش یافته است.
او گفت: «مشتریان زمانی که این دیوارها را می‌بینند دیگر نمی‌خواهند به این‌جا بیایند. آن‌ها فکر می‌کنند این منطقه خطرناک است».
به گفته‌ی او، این تنها مشکل نیست، «دیوارها توجه حمله‌کنندگان را جلب می‌کنند. اگر اتفاقی بیفتد، آن‌ها (افراد مهم) در بین دیوارها محافظت می‌شوند و ما در بیرون قربانی خواهیم بود».
عبدالهادی، یک سرباز سابق که ارتش را شش ماه قبل ترک کرد تا در کابل و نزدیک به خانواده‌اش راننده‌ی تاکسی بشود، می‌گوید که به‌خاطر دیوارهای دفاعی و موانع جاده‌ای، دچار مشکل شده است. او گفت: «این دیوارها اتلاف وقت، سوخت و پول هستند».

افراد بسیار دیگری مانند هادی، هیچ‌ گزینه‌ای غیر از صبر پیش روی خود نمی‌بینند، تا مقامات این دیوارها را بردارند. اما تعدادی، راه‌های متفاوتی برای اعتراض یافته‌اند.
شریفی که یک فعال اجتماعی است می‌گوید: «ما باید به فکر اصلاح شهر خود باشیم». یک سال قبل، او و تعدادی از دوستانش شروع کردند به پوشاندن تعدادی از دیوارهای دفاعی کابل با نقاشی‌های دیواری. او می‌گوید: «شما نمی‌توانید یک بیل بردارید و آن را پایین بکشید، بنابراین ما تصمیم گرفتیم از نقاشی استفاده کنیم».
نام این گروه «هنرسالاران» است که کنایه می‌زند به جنگ‌سالان و قاچاق‌چیان موادمخدر که مدت‌هاست اداره‌ی کشور را به دست دارند. بهترین و شناخته‌شده‌ترین کار آن‌ها یک جفت چشم بزرگ است که از دیوارهای ریاست امنیت ملی، سرویس اطلاعاتی افغانستان، خیره شده است. شریفی و کبیر مکمل، هفته‌ها را برای کسب اجازه برای نقاشی روی این دیوار صرف کردند. هم‌چنین آن‌ها تصویری با پیامی چندپهلو انتخاب کردند: شریفی می‌گوید، این چشم‌ها هشداری برای مقامات فاسد هستند و اخطار می‌دهند که آن‌ها تحت نظارت قرار دارند، اما برداشت بعضی افراد از آن، انتقادی از نظارت ریاست امنیت ملی است. این نقاشی دیواری کم‌تر از دو ماه قبل تکمیل شد، بااین‌حال، کسی از مقامات بالای ریاست امنیت ملی آن را توهین به‌حساب آورده و دستور داده بود آن را با رنگ سفید بپوشانند.
شریفی گفت: «من واقعاً شوکه شده بودم. چه تفاوتی میان این دولت و این دفتر ریاست امنیت ملی که یک کار هنری را تخریب می‌کنند، و طالبان که بوداهای بامیان را ویران کردند وجود دارد».
شریفی درنهایت موفق می‌شود تا ریاست امنیت ملی را متقاعد کند بار دیگر به این گروه اجازه بدهد تا نقاشی را روی دیوار بکشند. از آن زمان، این گروه چندین دیوار دیگر در سراسر شهر را نیز نقاشی کرده‌اند. اما مشکل بزرگ‌تر از آن است که این گروه به‌تنهایی با آن مقابل شود.
شریفی می‌گوید: «تنها ادارات دولتی نیستند، بلکه تاجران و سرمایه‌داران، جامعه‌ی بین‌المللی و سفارت‌خانه‌ها نیز هستند» که دیوار کشیده‌اند. سفارت ایالات متحده، به‌تازگی یک دیوار امنیتی عظیم افزوده است و بیشتر رسانه‌های خارجی –از جمله واشنگتن پست- نیز اقدامات امنیتی مشابهی انجام داده‌اند.
بدون شک این دیوارها زندگی‌های بسیاری را نجات داده‌اند. زمانی که طالبان یک کامیون بمب‌گذاری‌شده را در نزدیکی فرودگاه منجر کردند، انفجاری قدرتمند گودالی  به عمق 15 فوت برجا گذاشت، اما موانع بتنی از سوختن یکی از مجتمع‌های آمریکایی در آتش محافظت کردند. تنها یک نفر کشته شد –بیرون از دیوارها.
آن‌چه به‌نظر می‌آید بیش از همه مردم را خشمگین کرده باشد، این است که اشخاص خصوصی از دیوارهای دفاعی برای جداکردن املاک شخصی خود از فضای عمومی استفاده می‌کنند.
به گفته‌ی شریفی: «برای سرمایه‌داران، جنگ‌سالاران سابق یا حتا قاچاق‌بران موادمخدر، این کار به مسئله‌ای حیثیتی تبدیل شده است. من واقعاً می‌خواستم پیامی برای آن‌ها داشته باشم که هرچند شما این کار را برای نشان‌دادن قدرت خود انجام می‌دهید، اما در واقع نشان‌دهنده‌ی فساد شما است».
مشخص نیست که مقامات افغان این پیام را دریافت کرده باشند. زمانی که خبرنگاری تلاش کرد تا عکسی از دروازه‌ی امنیتی خانه‌ی عبدالرشید دوستم بگیرد، گروه از سربازان، او، مترجم و راننده‌اش را بازداشت کرده و تهدید نمودند که دوربین او را می‌شکنند.
سخن‌گوی دوستم، سلطان فیضی، می‌گوید: «ما مجبور هستیم که اقدامات پیشگیرانه‌ی جدی برای کمک به مقامات خود در نظر بگیریم که درحال خدمت به کشور ما هستند». او اشاره کرد که در حمله‌ی اخیر طالبان به سفارت اسپانیا که چند بلاک آن‌طرف‌تر قرار دارد، هفت نفر کشته شده‌اند. او افزود: «ده‌ها حملات سازمان‌یافته وجود داشته‌اند که منجر به خسارات، مرگ‌ومیرها و جراحت‌های بسیاری شده‌اند».
بااین‌حال، در خارج از عمارت دوستم، کسانی مانند فتاح نه قدرتی دارند و نه حمایتی. هر دیوار جدیدی که در کابل ساخته می‌شود، کار آن‌ها را برای کسب روزی دشوارتر می‌سازد، درحالی که امنیت برای آن‌ها به‌هیچ‌عنوان بهتر نشده است.
فتاح، که لباس‌هایی پاره به تن داشته و چهره‌اش خیلی بالاتر از 30 سال را نشان می‌دهد، می‌گوید: «هر روز یک بمب‌گذار انتحاری در شهر است».
او به خانه‌ی دوستم اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «خب او معاون اول رییس‌جمهور است. حق دارد از امنیت خوب برخوردار باشد».

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *