اعتراضات؛ سنت مبارزه‌ی مداوم

در طول یک‌ونیم دهه‌ی گذشته حرکت‌های جمعی و اعتراضات گسترده‌یی در سراسر کشور صورت گرفته است. این دوران به‌لحاظ وقوع حرکت‌های اعتراضی یک دوره‌ی استثنایی در تاریخ است. تا کنون ده‌ها مورد اعتراض و اعتصاب مردم و جریان‌های مختلف فکری و سیاسی در این دوره ثبت تاریخ شده است. بزرگ‌ترین جنبش مردمی در بیستم عقرب سال گذشته در کابل به‌وقوع پیوست که در آن نزدیک به یک میلیون تن در اعتراض به کشتار چند غیرنظامی توسط طالبان به خیابان‌ها ریختند و از دولت خواستند که به مشکلات امنیتی در کشور رسیدگی کند. این جنبش‌ها و اعتراضات بیشتر در جامعه پا می‌گیرند و اندک‌اندک به یک سنت اجتماعی مبدل می‌گردد. این روزها جامعه در تب‌وتاب وقوع یک جنبش بزرگ دیگر می‌باشد؛ جنبش «روشنایی»! قرار است به‌زودی این حرکت آغاز شود و فراتر از مرزها، شهرهای بزرگ جهان را نیز در نوردد.
مسأله‌ی اصلی این نوشته این‌ است که چرا علی‌رغم بهبودی نسبی در فصل جدید سیاسی در کشور، تب‌وتاب جامعه فروکش نکرد و حرکت‌های مدنی و اعتراض‌های مردمی روزبه‌روز گسترده‌تر می‌شود؟ آیا این اعتراضات موج‌های سیاسی‌اند که به‌شکل مقطعی حادث می‌شوند یا این‌که این وضعیت مولود گذشته‌ی تاریخی و اجتماعی مردم می‌باشد؟ نقش آگاهی در این اعتراضات چگونه است و نیروهای فکری در کجای این حرکت‌ها قرار دارند؟ شاید بسیاری‌ها تصور کنند که اعتراض‌های موجود در شرایط نسبتاً باز و دموکراتیک موجود ممکن شده است. اما این شاید تنها یک روی سکه‌ باشد. شرایط باز موجود به چگونگی این حرکت‌ها شکل داده و آن‌را از ماهیت خشن و پرخاشگرانه‌ی آن بیرون کرده و زمینه را برای ابراز مطالبات مردمی به‌شیوه‌ی دموکراتیک فراهم آورده است. فراتر از این، به‌نظر می‌رسد جنبش‌ها و حرکت‌های جمعی موجود محصول یک بینش تاریخی است که در شرایط خاص امروز به‌وقوع می‌پیوندند.
عدم ایجاد گسست با گذشته‌ی تاریخی
تاریخ افغانستان، تاریخ رنج و ظلم و بی‌عدالتی‌ها می‌باشد. سراسر تاریخ پر از حوادث و رویدادهایی است که در آن مردم مورد ظلم قرار گرفتند و متضرر شدند. نظام‌های حاکم بر کشور استبدادی بودند و خبر از حقوق انسانی و شهروندی وجود نداشت. تبعیض سیستماتیک علیه بخش‌هایی از جامعه اعمال می‌گردید و آزادی وجود نداشت. با شکل‌گیری نظام جدید، قرار بر این بود تا نظام عادل و دموکراتیک در کشور ایجاد شود و حقوق اساسی مردم به رسمیت شناخته شود. دولت در برابر مردم پاسخ‌گو شود و هدف آن ایجاد رفاه، آسایش و بهبودی وضع زندگی مردم باشد. تمام این ارزش‌ها در قانون اساسی افغانستان به رسمیت شناخته شد و اصول نظام بر مبنای این ارزش‌ها شکل گرفت. اما در عمل چنین چیزی محقق نشد. همان شرایط تلخ گذشته در دوران جدید بازتولید شد و این نظام نتوانست گسست واقعی را با گذشته‌ی تاریخی جامعه ایجاد کند. تداوم سنت استبدادی گذشته، میلیون‌ها شهروند کشور را سرخورده و ناامید کرده و آن‌ها را نسبت به وضع موجود برآشفته ساخته است. مردمی که نظام جدید را به امید عدالت، آزادی و برابری همراهی کردند، اکنون خود را در معرض انواع بی‌عدالتی‌ها و تبعیض‌های آشکار می‌بینند. بنابراین، اعتراض به وضع موجود و ابراز نارضایتی از آن تنها راه ممکن برای کنار آمدن با این وضعیت است و تلاش برای تحقق فردای بهتر ممکن است انگیزه‌یی برای زندگی در معترضان ایجاد کند و امید به آینده را افزایش دهد.
رابطه‌ی پرتنش میان دولت و نیروهای اجتماعی-سیاسی
رابطه‌ میان دولت و نیروهای اجتماعی و سیاسی در تاریخ افغانستان، همواره یک رابطه‌ی پرتنش بوده است. این تنش هم در سطح سیاسی میان نخبگان و گروه‌های سیاسی و هم در سطح اجتماعی میان نیروهای اجتماعی و دولت وجود داشته است. جابه‌جایی اشخاص در قدرت در افغانستان اغلباً با زور صورت گرفته است و گروه‌های نخبه‌ی حاکم همواره تلاش کرده‌اند رقیبان خود را با زور از صحنه بیرون کنند. نیروهای اجتماعی به‌خصوص علمای دینی و روحانیون در یک رابطه‌ی پرچالش در برابر اکثر دولت‌ها قرار داشته‌اند. شکاف‌های اجتماعی به‌ویژه تضادهای قومی و مذهبی، بخش‌های مختلف جامعه را در مواضع متفاوتی نسبت به دولت‌ها قرار داده‌اند. ماهیت قومی سیاست در افغانستان، اکثر گروه‌های قومی را یا از صحنه به‌دور نگهداشته و یا منجر به نافرمانی اقوام از سیاست‌های دولت‌های مرکزی شده است. این تنش و درگیری میان دولت و نیروهای اجتماعی سال‌ها در کشور وجود داشته و عرصه‌ی سیاست را دستخوش تحول و تطور کرده است. بنابراین، مخالفت با دولت و یا اعتراض‌های پرخاشجویانه به نابرابری‌ها و تبعیض‌ها یک سنت دیرپا در جامعه‌ی ما می‌باشد. اعتراضات گسترده‌ی اخیر و خیزش‌های جدید در سطح جامعه نشانه‌های وجود چنین فرهنگ و سنت تاریخی در جامعه می‌باشد.
مخالفت با اسطوره‌ی انحصار و اشراف همگانی دولت
علی‌رغم این‌که نظام سیاسی جدید در کشور بر مبنای اصول و ارزش‌های دموکراتیک بنا یافته است، اما هنوز نوعی اسطوره‌ی دولت که بر همه‌ی امور اشراف و نظارت داشته باشد و باور به انحصار این قدرت مشرف بر همگان در جامعه به قوت خود باقی است. هنوز افراد و گروه‌هایی در حاکمیت وجود دارند که فکر می‌‌کنند بخش‌های خاصی از جامعه از انحصار مشروع قدرت سیاسی برخوردار می‌باشند و بخش‌های دیگر باید به این سنت تاریخی احترام بگذارند. در سوی دیگر این ماجرا، جریان‌های دیگری وجود دارند که درصدد برهم زدن این سنت تاریخی‌اند و علم مخالفت با اسطوره‌ی انحصار و اشراف همگانی دولت را بلند کرده‌اند. این دو رویکرد نوعی تقابل را میان نیروهای مختلف در جامعه به‌وجود آورده و سبب تنش در روابط دولت و نیروهای دیگر سیاسی و اجتماعی گردیده است. این وضعیت باعث نوعی بدبینی و بی‌اعتمادی عمیق میان نیروهای موجود در جامعه گردیده است. از آن‌جایی‌که گفت‌وگویی میان این نیروها صورت نمی‌گیرد و اساساً تمایلی برای انجام این کار در عرصه‌ی سیاست به مشاهده نمی‌رسد، بنابراین تعاملات از طریق ریزش در خیابان‌ها و اعتراضات عمومی صورت می‌گیرد. ظاهراً در شرایطی که امکان گفت‌وگو میان دولت و نیروهای معترض وجود ندارد، تنها راه ممکن برای ابراز مطالبات و خواسته‌ها، ریزش به خیابان‌ها و راه‌اندازی اعتراضات و اعتصابات مردمی است که ممکن است به‌شکل صلح‌آمیز و یا خشونت‌بار انجام شود.
رشد آگاهی و ظهور روشنفکران جدید
اعتراض‌های جدید پیوند محکمی با رشد آگاهی عمومی و ظهور روشنفکران جدید دارد. حرکت‌های جمعی جدید علی‌رغم پشتوانه‌های نافرمانی خشونت‌بار گذشته، ماهیت جدیدی به‌خود گرفته است. اکثر اعتراض‌های جدید به‌شکل مسالمت‌آمیز برگزار می‌شوند و بیش از براندازی در صدد اصلاح وضع موجود می‌باشند. نیروهایی که به خیابان‌ها می‌ریزند اکثراً نسل جوان، آگاه و دانشگاهی کشور می‌باشند. اینان در واقع روشنفکران عملگرایی هستند که فارغ از دغدغه‌های سیاسی به دنبال آرمان‌های جمعی می‌باشند. نقش نیروهای تحصیل‌کرده در حرکت‌های جمعی هر روز گسترده‌تر می‌شود. پیش از این در پس هر حرکت جمعی گروه‌های سیاسی قرار داشتند و آن‌ها بودند که حرکت مردم را به سمت‌وسوی خاصی هدایت می‌کردند. اما در حرکت‌های اخیر آنان نه‌تنها در حاشیه قرار می‌گیرند، بلکه اندک‌اندک در درون جمعیت کلی هضم می‌شوند و بخشی از حرکت‌های جمعی قرار می‌گیرند. این نشانه‌ی خوبی است که نیروهای اجتماعی حول محور جریان‌های روشنفکری قرار می‌گیرند که آرمان‌های جمعی را در ورای منافع حزبی و گروهی مطالبه می‌کنند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *