مرگ ملا منصور نتیجه‌بخش است؟

ترجمه: معصومه عرفانی


روز شنبه، پنتاگون بیانیه‌ی مهمی را منتشر ساخت: «امروز، وزارت دفاع در یک حمله‌ی هوایی ملا منصور رهبر طالبان را هدف قرار داد». مدت کوتاهی پس از آن، در یک تویت از دفتر رییس اجراییه‌ی افغانستان، عبدالله‌عبدالله، اعلام شد: «رهبر طالبان، اختر منصور، در حمله‌یی هوایی در شهر کویته‌ی پاکستان در ساعت 16:30 روز گذشته کشته شد. ماشین تو در دال‌بندین مورد حمله قرار گرفت». یک مقام ناشناس ایالات متحده اظهار داشت، «منصور هدف قرار گرفت و به احتمال زیاد کشته شده است». بااین‌حال، در بیانیه‌ی مطبوعاتی پنتاگون اشاره شده بود که «ما درحال بررسی نتایج حمله هستیم». از بعد از ظهر دوشنبه تاکنون، طالبان هنوز هیچ‌گونه بیانیه‌یی منتشر نکرده‌اند.
ارتش ایالات متحده این حمله را که در شهر بلوچستان پاکستان انجام گرفت، تصدیق کرد (به این معنا که حمله‌ی محرمانه‌یی توسط هواپیماهای بدون سرنشین سازمان سیا نبوده است). عملیات‌های مخفی دیگری نیز توسط ارتش آمریکا در پاکستان انجام شده‌اند: 12 مارچ سال 2008 –حمله‌ی توپخانه‌یی بر منطقه‌یی مشکوک به حضور شبکه‌ی حقانی در مرز پاکستان-، 3 سپتامبر سال 2008 –حملات نیروهای دریایی ایالات متحده در شهر انگور اده در جنوب وزیرستان، و حملات هلیکوپترهای آپاچی و هواپیماهای بدون سرنشین AC-130 که منجر به کشته‌شدن 24 سرباز پاکستان شد. مقامات وزارت دفاع مدتی بعد حملات توپخانه‌یی و حملات هوایی را تحت فشار پذیرفتند، اما حمله‌ی نیروی دریایی را هرگز تصدیق نکردند.
مهم‌ترین نکته در رابطه با حمله‌ی هواپیمای بدون سرنشین روز شنبه، هدف آن بود: رهبر طالبان که پس از مرگ ملا عمر در سال 2013 و در یکی از بیمارستان‌های شهر کراچی، رهبری گروه را به دست گرفته بود. اهمیت این نکته آن‌جاست که سیاست‌های ایالات متحده تصریح کرده است که رهبریان طالبان نباید کشته شوند، چراکه مشارکت آن‌ها در فرایند صلح افغانستان ضروری است. مقامات نظامی و استخباراتی امریکایی (و البته پاکستانی)، برای یک دهه، اغلب از موقعیت روزبه‌روز رهبران طالبان آگاه بودند اما تا حد زیادی از تلاش برای کشتن آن‌ها خودداری می‌کردند.
مرگ ملا منصور یک امکان بالقوه و حقیقی در زمانی مناسب برای آزمایش دو فرضیه در رابطه با سیاست کشتن رهبران تروریست‌ها فراهم می‌کند.
فرضیه‌ی یک: مرگ ملا منصور حملات طالبان و تلفات نیروهای امنیت ملی افغانستان، ایالات متحده، نیروهای ائتلاف، و غیرنظامیان افغانستان را کاهش خواهد داد.
فرضیه‌ی دو: جایگزین منصور به احتمال زیاد در مذاکرات طولانی‌مدت صلح و آشتی با دولت افغانستان شرکت خواهد کرد.
چندین پژوهش اجتماعی در رابطه با این پازل‌های سیاسی چالش‌برانگیز صورت گرفته است. این پژوهش‌ها به نتایج نسبتاً متناقضی دست یافته‌اند، و اغلب با مخالفت کارکنان نظامی و استخباراتی ایالات متحده که من با آن‌ها گفت‌وگو کرده‌ام قرار گرفته‌اند. بااین‌حال، این کارکنان هرگز نتایج یافته‌های خود را به شکل عمومی منتشر نکرده‌اند، و قادر نیستند تا به‌وضوح مشکلات خود را با تحقیقات موجود توضیح بدهند –چراکه آن‌ها ناچار به اشاره به اطلاعاتی محرمانه هستند.
در رابطه با این‌که آیا کشتن رهبران تروریستان و شبه‌نظامیانی در سطح پایین‌تر، منجر به کاهش خشونت‌ها می‌شود یا خیر، مکس آبراهام و فیلیپ پاتر در ارزیابی خود به این نتیجه رسیده‌اند که وقتی رهبران گروه‌های شبه‌نظامی کشته شده یا هدف قرار می‌گیرند، اعضای سطح پایین‌تر ناچار به پذیرش مسئولیت‌های تاکتیکی هستند و آن‌ها میزان خشونت‌های گروه در برابر اهداف غیرنظامی را افزایش می‌دهند. پاتریک جانستون و آنوپ سربهی نتیجه‌گیری خود را چنین بیان داشتند: «ما به هیچ‌گونه شواهد آماری معناداری از رابطه‌ی قطعی میان حملات هواپیماهای بدون سرنشین و تروریسم دست نیافتیم». درهمین‌حال، وینسنت بائر، کوین رابی، و رابرت پاپ دریافتند که «حملات هواپیماهای بدون سرنشین تنها به میزانی اندک و در کوتاه‌مدت خشونت‌های شبه‌نظامیان را کاهش می‌دهند، و این تاثیر در طول زمان از دست می‌رود».
در رابطه با هدف قراردادن رهبران و قدرت و دوام گروه‌های تروریستی تحقیقات متعددی صورت گرفته است. در سال 2009، جینا جوردن، 298 رویداد هدف‌گرفتن رهبران را از سال 1945 تا سال 2004 مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسید که «کشتن رهبران یک استراتژی ضدتروریسم موثر نیست»، و اغلب باعث افزایش عمر گروه‌های تروریستی می‌شود. ازسوی ‌دیگر، برایان سی. پریک پس از تجزیه و تحلیل 207 مورد از کشته‌شدن رهبران گروه‌های تروریستی در سال‌های 1970 تا 2008، چنین نتیجه‌گیری کرده است که کشتن یا دستگیری رهبران منجر به افزایش قابل‌توجهی در فناپذیری گروه می‌شود. در سال 2014، جوردن تاثیر 109 حمله بر رهبران القاعده از سال 2001 تا 2001 را بررسی کرد اما دریافت که باتوجه به تعداد حملات و تلفات آن‌ها، «کاهش قابل‌توجهی در ظرفیت سازمانی یا اختلال برجسته‌یی در فعالیت‌های القاعده» به وجود نیامده است.
همچنین گزارش سازمان سیا، «بهترین شیوه در عملیات ضدشورش» در سال 2009 نیز 9 مورد از هدف‌گرفتن رهبران سطح بالا را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و دریافته است که در این میان، 5 مورد آشکارا شکست خورده است، 2 مورد موفقیت‌آمیز بوده و 2 مورد دیگر، نتیجه‌یی متفاوت از آن‌چه انتظار می‌رفت داشته است. در این گزارش مشخصا هشدار داده شده است که، «ساختار نظامی طالبان، یک سیستم حاکمیت بالا به پایین را با ساختار افغانی قبیله‌یی برابری‌طلب که براساس اتفاق‌نظر عمل می‌کند ترکیب کرده است. براساس گزارش‌های نظامی و محرمانه‌ی ایالات متحده، این ساختار به گروه توانایی بیشتری برای مقاومت در برابر عملیات‌های با اهداف سطح بالا می‌دهد».
تعیین این‌که آیا فرضیه‌ی یک تحقق یافته است یا خیر امکان‌پذیر نیست. هیات معاونت سازمان ملل متحد در افغانستان (یوناما) از سال 2007 گزارش‌هایی باهدف حمایت از غیرنظامیان منتشر می‌کند. خوشبختانه، برای تعیین میزان تلفات، یوناما از سال 2009 آغاز به انتشار گزارش‌های خود به صورت دوسالانه کرد. ماه گذشته نیز گزارش سه ماهه‌ی این سازمان منتشر شد. بنابراین، باید منتظر بود که با انتشار گزارش سه ماهه‌ی سوم یوناما در ماه نوامبر، در حملات توسط «عناصر ضددولتی» یا به معنای دیگر، طالبان، شاهد افزایش خواهیم بود یا کاهش. (شایان ذکر است که حملات طالبان درحال‌حاضر حملات طالبان کاهش داشته است: در سال 2015، این گروه مسئول 62 درصد از تمام تلفات غیرنظامیان بود، که نسبت به 78 درصد در سال 2013 نشان‌دهنده‌ی کاهش است).
همچنین، پایگاه داده‌های تروریسم جهانی نیز خلاصه‌های قابل‌توجهی از حملات تروریستی بر تمام کشورهای جهان را براساس تاریخ، گروه مسئول، تلفات، و نوع هدف تهیه می‌کند. داده‌های سال 2016 برای افغانستان، احتمالا در اواسط سال 2017 در فضای آنلاین در دسترس قرار خواهد گرفت.
هیچ اطلاعات جدیدی در رابطه با تعداد کامل حملات بر نیروهای ایالات متحده یا ائتلاف از سال 2013 وجود ندارد، اما آمار کشته‌شدگان نیروهای ایالات متحده به‌شکل منظم در وبسایت پنتاگون و تلفات پیمانکاران نظامی که برای وزارت دفاع کار می‌کنند، در وبسایت وزارت کار به‌روزرسانی می‌شود. وزارت دفاع و داخله‌ی افغانستان نیز ظاهراً سالانه گزارشی از مجموع تلفات نظامیان نیروهای امنیتی افغانستان را آماده می‌کنند.
چگونه می‌توان مشخص کرد که کدام یک از این فرضیه‌ها تحقق یافته است؟ برای پاسخ باید منتظر باشیم و ببینیم که جایگزین ملا منصور، یا یک شورای رهبری برجسته‌ی طالبان، تصمیم به مذاکراتی مستقیم و صادقانه با دولت افغانستان خواهد گرفت یا خیر. یکی از اعضای شورای عالی صلح گفته است: «مرگ منصور الزاماً بدان معنا نیست که صلح نزدیک‌تر از روز گذشته است». خیلی زود درستی یا اشتباه این اظهار، و ادعای اوباما مبنی بر موفقیت‌آمیزبودن هدف قراردادن رهبری طالبان برای دستیابی به اهداف تعیین‌شده را درخواهیم یافت.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *