رییسجمهور اشرفغنی هنگام کمپاین انتخاباتی برای اینکه بتواند رای مردم را جمع کند، لاف و گزاف بسیاری تحویل مردم داد. این لاف و گزافها منجر به کسب رای مردم نشد. حتا در دومین دور انتخابات، او بازهم نتوانست آرای مردمی لازم را برای خودش کسب کند. انتظار میرفت که آقای غنی برای کسب حمایت مردمی، دست به یک سلسله اصلاحات مردمپسند بزند. برای همین از روزی که او سوگند وفاداری به منافع ملی، به قانون، به وحدت ملی و عدالت اجتماعی را یاد کرد؛ اولویتش را مبارزه با فساد قلمداد کرد. از ایجاد شغل سخن گفت و از به گردش درآوردن چرخهی تولید و صادرات حرف زد. اما هر روزی که گذشت، او بیشتر برای انحصار قدرت تلاش کرد. حلقهیی که او را محاصره کرده، هرگز به او اجازه نداد فراتر از منافع گروهی کار کند.
آقای غنی اکنون بعد از تقریباً دو سال، فاصلهی بسیاری میان حکومت و مردم میبیند و نفرت اجتماعی را علیه خودش با تمام وجود حس میکند. عملکرد رییسجمهور در مناسبات و معاملات داخلی کشور، بسیار واضح علیه عدالت اجتماعی بود. رفتارها، تخصیصها، تکریمها و تحقیرهایی که آقای غنی از زمان رسیدن به ریاستجمهوری افغانستان از خود نشان داده، در ذهن بسیاری از شهروندان کشور این تصویر را خلق کرده که آقای غنی به همهی مردم به چشم شهروند برابر نمیبیند، به اکثریت مردم به چشم شهروند درجه چندم نگاه میکند. مخصوصاً که او همواره و همهجا فریاد زد که هیچ افغانی از هیچ افغان دیگر، برتر و کمتر نیست.
اختلافهای داخلی همواره وجود دارد. همین اختلافهای داخلی، چالشهای فراوانی برای آقای رییسجمهور خلق کرد که اگر با این چالشها درست برخورد میکرد، میتوانست محبوبیت فراوانی برای خودش کسب کند و درد تقلب در انتخابات را التیام ببخشد. اما آقای غنی در مسایل جنجالی و بحرانی، طرف بحران را گرفت و به جای حل مسأله، به گسترش و پیچیدگی مسأله کمک کرد. رفتار نادرست او در اختلافها و جنجالهای داخل مملکت، باعث شد او از چشم مردم بیافتد.
آقای غنی اکنون نفرتهای خلق شده علیه خودش را حس میکند و از آن رنج میبرد. برای همین آقای غنی در شکار هر نوع فرصتی است برای بهدست آوردن دلها و کسب محبوبیت. من شکی ندارم که نگاه رییسجمهور به جنجال پیش آمده در مرز تورخم میان افغانستان و پاکستان، نگاه فرصتطلبانهیی است. هرچند حکومت افغانستان خواستار حل سیاسی این منازعه است، اما تردیدی ندارم که شورای امنیت ملی و در نهایت رییسجمهور، از توافق عمومی علیه پاکستان در صدد بهرهبرداری برای خودشان است. جنگ به نفع هیچ کشوری نیست، هرچند که این اختلاف کوچک در صورتی که بزرگ شود، بسیار به ضرر افغانستان تمام خواهد شد. آقای غنی میداند که تمام مردم افغانستان علیه پاکستان متحدند و در مسایل کشوری میان افغانستان و پاکستان اختلافات داخلی را کنار میگذارند و همه کنار هم میایستند. اما چیزی که ممکن چشم آقای غنی را در این مسأله ببندد و نگذارد او عاقلانه رفتار کند، تصور کسب محبوبیت است.
آقای غنی باید برای حل دیپلماتیک و سیاسی این مسأله تلاش کند و به هیچ عنوان به برخورد نظامی فکر نکند. آقای رییسجمهور باید بداند که نیروهای امنیتی افغانستان محبوب تمام مردم افغانستان است و رشادتهای آنها برای همه ثابت است. حتا اگر این جنجال کوچک دوامدار شود و به برخورد سنگین نظامی بیانجامد، بازهم محبوبیتی که از این منظر خلق میشود، از آن نیروهای امنیتی است نه حلقهی ریاستجمهوری. اگر آقای غنی میخواهد با پاکستان وارد جنگ شود، با نیروهای شورشی و جاسوسان پاکستان که بهصورت گسترده در درون افغانستان حضور دارند، وارد جنگ شود. با تروریستانی که سالهاست از سوی پاکستان حمایت میشوند، وارد جنگ شوند. تعلل در برخورد و سرکوب تروریستان در داخل کشور، نهتنها برای آقای رییسجمهور حمایت مردمی نمیخرد که فاصله و اختلافات را بیشتر هم میکند.
بناءً از آقای رییسجمهور و حلقهی ریاستجمهوری بهصورت کل، انتظار میرود که در برخوردها و عملکردهای کشوری در داخل کشور دنبال دل مردم باشند نه در برخورد نظامی میان افغانستان و پاکستان. غنی، همانگونه که شورای امنیت ملی خواهان حل سیاسی جنجال تورخم است، به دنبال حل سیاسی و دیپلماتیک مسأله باشد. در عوض، در سرکوب تروریستان در داخل کشور و عملکرد درست در سیاستهای داخلی کشور به دنبال کسب حمایت مردمی بهعنوان رییسجمهور تاکید و پافشاری کند. چیزی که غنی را اکنون از چشم مردم انداخته، سیاستها و عملکرد او در قبال پاکستان نیست، تعلل او در سرکوب تروریستان و سیاستهای انحصارگرایانهاش در داخل کشور است. او از منابع و فرصتهای داخلی باید برای ایجاد همدلی و همسویی استفاده کند. کاری که تا کنون نکرده. مردم زمانی به رییسجمهور خویش عشق خواهند ورزید که کار درست او را ببیند و نتایجش را حس کند. همانگونه که تاحال کار نادرستش را تماشا کرده و نفرت نثارش کردهاند.