دلبری به سبک دلبر نظری

ببین وطندار! در سه ماه اول سال جاری که عبارتند از حمل، ثور و جوزا، 600 مورد خشونت علیه زنان در میهن ما ثبت شده. وزارت امور زنان این 600 مورد خشونت را به سنگسار، تیرباران، تجاوز، گروگان‌گیری، ضرب‌وشتم، ازدواج اجباری و قبل از وقت، محروم کردن از تحصیل و کار تقسیم کرده است. به همین خاطر اعصاب وزیر امور زنان بسیار خراب است.
جلالت‌مآبه وزیر محترم امور زنان، خانم دلبر نظری در مورد خشونت علیه زنان و افزایش این خشونت گفت که «به اطلاع طالبان نیز رسانیده می‌شود که اگر پیرو عنعنات ناپسند نیستند و شریعت دین مقدس اسلام را ترجیح می‌دهند، خشونت علیه زنان را به‌حیث یک عمل غیراسلامی، سرکوب و مرتکبین آن را دستگیر و مطابق احکام شریعت اسلامی مجازات نمایند. از محاکمه و سنگسار زنان که قربانی خشونت‌اند، به حکم و رسم و رواج‌های محلی دست بردارند.»
حالا اگر این سخن و خواسته‌ی وزیر امور زنان مملکت را طول و ترازو کنیم، اول به این نتیجه می‌رسیم که شخص خود وزیر، هیچ اعتقادی به خشونت علیه زنان ندارد و هیچ احترامی هم به زنان قربانی خشونت. او که از وزیر بودن سرمست است، ناچار است روضه‌یی هم برای زنان قربانی خشونت بخواند. ورنه چطور ممکن است عدالت را از گروهی بخواهیم که هر روز و هر شب دست به جنایت و نقض عدالت می‌زند؟
با آن‌که دلبر حکومت وحدت ملی از گروه جنایتکار طالبان عدالت می‌خواهد، او برخلاف اشرف‌غنی و بزرگواران دیگر مملکت بر این عقیده است که حکومت در اکثر ولایات به ساختمان ولایت و ولسوالی‌ها خلاصه می‌شود، حال آن‌که مردم و به‌ویژه زنان بیرون از این ساختمان‌ها زندگی می‌کنند و قربانی گروه‌ها و انسان‌های خشن می‌شوند. خانم نظری می‌داند که برای چند سالی که حداقل او وزیر امور زنان خواهد بود، حکومت هیچ کاری برای جلوگیری از خشونت علیه زنان در اکثر ولایات افغانستان نمی‌تواند و برای این‌که ثابت کند به فکر زنان است و از خشونت علیه زنان رنج می‌برد، از گروه طالبان که خود یکی از جدی‌ترین عاملان خشونت علیه زنان‌اند، طلب کمک و عدالت و خشونت‌زدایی دارد. این مسأله که حکومت در دهات و ولسوالی‌ها و اکثر ولایت‌های افغانستان به ساختمان و حیاط ولایت و ولسوالی خلاصه می‌شود، به همان اندازه دردناک است که وزیر زنان از طالبان خواهان جلوگیری از خشونت علیه زنان شده است.
من از بچگی به این‌سو می‌فهمم که طالبان در کشتن انسان‌ها و مخالفین خویش هیچ تردیدی ندارند. برای طالبان خشونت اصلاً معنایی ندارد، چه خودشان کشته شوند، چه دیگران را بکشند، آن‌ها اسمی از خشونت نمی‌برند. طالبان اصلاً چیزی به‌نام ضرب‌وشتم را نمی‌شناسند، ازدواج اجباری یا ازدواج زیر سن از نظر طالبان مفاهیمی‌اند خلاف دین مقدس اسلام. طالبان حاضرند به شترها و خرها حق تحصیل و حق کار بدهند، اما به زنان ابداً. سنگسار و تیرباران کردن برای طالبان تفریح است و سرگرمی و هواخوری. جالب است که وزیر امور زنان حتا یکی از همین موارد را هم نمی‌فهمد. مگر طالبان هر روز با انتحار و انفجار و حمله، در قلمرو حکومت وحدت ملی آدم نمی‌کشند؟ مگر طالبان تازه سه ماه می‌شود که ظهور کرده و هویت واقعی‌شان معلوم نیست؟
وقتی وزارت‌ها بر اساس قومیت تقسیم شود، وقتی وزرا بر اساس پارتی‌بازی انتخاب شوند، انتظاری بیش از این نمی‌رود. البته جای شکرش باقی است که حماقت آدم‌ها همیشه پشت تشریفات و تظاهر پنهان نمی‌ماند و گاهی آفتابی می‌شود. دلبر نظری هرچه باشد، اعتقادش به قدرت طالبان بیشتر از احترامش به زنان است. باورش به توانایی حکومت وحدت ملی، کمتر از حاکمیت طالبان بر سرنوشت مردم و به‌ویژه زنان است. فهمش از خشونت تصور چوب و چماقی است که بر فرق زنی فرود آید و فرقش را بشکند، تجاوزی است که مردی بر زنی روا داشته و… به همین خاطر، خیلی راحت از همان مردی که با چماق فرق زنی را شکسته، از همان گروهی که با دختری به زور سکس کرده، از همان مولوی‌‌یی که فتوای قتل و سنگسار خانمی را صادر کرده، می‌خواهد عاملین خشونت علیه زن را گرفتار و مطابق احکام شریعت مجازات کند. یا اگر راحت‌تر بگویم، وزیر امور زنان از یکی از عاملین رده‌اول خشونت علیه زنان، تقاضای خودکشی دارد.
آن‌چه را وزیر امور زنان برای جلوگیری از خشونت علیه زنان گفت، نه واقعاً برای جلوگیری و کاهش خشونت علیه زنان است که دلبری نزد انبوهی از نهادها و جامعه و افراد و آدرس‌هاست. دلبری به سبک دلبر نظری!

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *