ما برای یک مدت طولانی قربانی تروریسم بودهایم، اما حملهی وحشیانهی اخیر خطر خاصی را برجسته میکند که اقلیت قومی هزاره با آن مواجه است
گاردین/عبدالکریم حکمت
ترجمه: حمید مهدوی
در نیمهی شب چیزی مرا در خواب تکان داد و بیدارم کرد. نظر به عادتم، فیسبوکم را چک کردم که پر از تصاویر کشتار [ناشی] از حمله بر معترضان در کابل بود. فکر کردم باید واقعیت نداشته باشد، یک کابوس بد باشد. وقتی بیشتر [فیسبوک را] مرور کردم، مطمئنتر شدم که واقعیت دارد. مردمانی را دیدم که صورت و لباسشان پرخون شده بود. لرزهیی بر تنم افتاد، دوستانم آنجا بودند و دیوانهوار به آنها زنگ زدم اما پاسخی نگرفتم.
در حالی که در بسترم دراز کشیده بودم و خواب از چشمانم به سرقت رفته بود، بیشتر اخبار را دنبال کردم. چهارراهی دهمزنگ را دیدم که خون پوشانده بود و گوشت انسان و اعضای [بدن انسان] با اندازهها و شکلهای مختلف در همهجا پراکنده بود و اجساد با گلولههای انفجاری سوراخ سوراخ شده بودند و خونشان جاری بود. مشاهدهی آن بسیار زننده بود. این رویداد در یک تظاهرات مسالمتآمیز هزارههای شیعه، گروه اقلیتی که خواهان عدالت، صلح و پایان یافتن تبعیض بودند، اتفاق افتاد. دولت اسلامی (داعش) مسئولیت حملهی شنیع بر تظاهرات صلحآمیز معترضان در 24 ماه جولای را به عهده گرفت. حد اقل 87 تن کشته شدند و بیش از 300 تن زخم برداشتند.
تامل در مورد حملات کابل، بدون اذعان به وحشیگری این گروه که دین به تنهایی نمیتواند آن را توضیح بدهد، چطور ممکن است؟ هزارهها، بهعنوان شیعیان، اعتقاد، کتاب و خدای مشترک [با این گروه] دارند. این باید خطا در ایدیولوژی آنها باشد که افکارشان را برای کشتن مردم به چنین روش سنگدلانهیی شکل میدهند. حمله در کابل صرف حمله بر هزارهها نبود بلکه حمله بر دموکراسی و آزادی گردهمآیی نیز بود. «جنبش روشنایی» که به هدف آوردن زیربنا و خدمات بهتر به مناطق هزارهنشین شکل گرفته است، حدود سه ماه قبل آغاز به کار کرد و زادهی سرخوردگی و بیزاری از حکومت افغانستان است که بهدلیل تبعیض عمیق به مناطق فقیرنشین هزارهجات خدمات ارائه نمیکند.
بعدا با دوستان و نزدیکانم در کابل صحبت کردم. احساس راحتی کردم، آنها در امان بودند اما بهدلیل این رویداد شوک دیده بودند. دوستی در مورد از دست دادن دوستانش صحبت کرد و سکوت طولانییی وجود داشت. تمام شهر در غم و اندوه بود که از اختلافات نژادی و فرقهیی فراتر رفته بود.
شب بعد با جمعی از عزاداران هزاره پیوستم که موج انفجار دو بمب در کابل را احساس کرده و در پارکی در ماریلند، در غرب سیدنی، گردهم آمده بودند. حدود یک هزار تن از مردان، زنان و کودکان با پذیرش یک شب سرد، دور نشانهیی که «کابل» خوانده میشد و با شمع نقاشی شده بود، گردهم آمده بودند. تعدادی از آنها بازماندگان [دوران] طالبان بودند که بهعنوان مهاجر آمدند و اکنون شهروندان استرالیا هستند و دیگر پناهجو بودند که روند پیگیری پروندههایشان هنوز تکمیل نشده است. حالت حزنانگیزی بود و هر کسی شمعی در دست داشت – همه متاثر و غیرعادی بودند. تقریبا همه کسی ( پسر عمو، برادر و شخصی از روستایشان) را میشناختند که چنین زود از این جهان رفتند. اشکهای سخنگویان جاری بود و همینطور از جمعیت. حبیبه روشن، دختر جوان هزاره، در حالیکه درگیر بندآوردن اشکهایش بود، گفت: «من شجاعت زیادی به خرچ دادم که اینجا آمدم چون دردی دارم که مثل مورچهها روی بدنم جستوخیز میکند. هیچ کسی درد مرا نمیفهمد. همه ساکتاند. اجازه بدهید بپرسم، اشکهایی که از چشمانم فرو میریزد چیست؟ این اشکها چه معنایی دارند؟ من معنایی برای آن ندارم. میتوانید به من بگویید که معنای آن چیست؟». دوباره هقهق گریه سر مردم را مانند شمعی که اشک میریخت پایین برد. هیچکسی برای این غم و اندوه واگیر آماده نبود. هیچکسی دستمال کاغذی نیاورده بود، آنها سرهایشان را روی دستانشان گذاشتند و گریه کردند و اشکهایشان را با آستینهایشان و زنان با گوشهی چادرهایشان پاک کردند.
رویداد کابل جامعهی هزاره در استرالیا و در سراسر جهان را در هم شکسته است. شب زندهداریها در شهرهای دیگر استرالیا برپا شدند. پارکها و دیگر مکانهای نمادین، مانند فدریشن اسکویر، به مکانهای عمومی برای عزاداری تبدیل شدهاند.
با اینحال، بسیاری از استرالیاییها، بهجز یک گزارش خبری زودگذری [که شنیدهاند]، شاید در اندوه ما شریک نباشند و در عینحال حضور و ورود ما بهعنوان مهاجران در اینجا بحث و ترس ایجاد میکند. ما را، بهجای قربانی تروریسم، بهعنوان تهدید به تصویر کشدهاند و مرگ هزارهها یک تراژدی دور بهنظر میرسد. با اینحال، همبستگی و همدلی بیشتر به قربانیان در غرب محدودند. اما برای ما، این [تراژدی] به اندازهی تراژدییی که در لندن، پاریس یا بالی اتفاق افتاد، دردناک است. ما برای مدت طولانییی قربانی تروریسم بودهایم. حملات داعش وحشیانهترین حملات از زمان سقوط طالباناند و این حملات سیستماتیک شده است. این حملات بسیار معمول است و اتفاق تازهیی نیست. به این دلیل من شانزده سال قبل، در دوران طالبان، افغانستان را ترک کردم و از آن زمان اعضای خانوادهی خودم کشته شدهاند یا مورد حمله قرار گرفتهاند.
حمله در کابل خطری را که هزارهها هنوز در کشورشان با آن مواجه است، انعکاس میدهد و این حمله همچنان ناتوانی حکومت افغانستان در محافظت از هزارهها را نشان میدهد. در حالی که تامین امنیت معترضان در کابل مسئولیت حکومت افغانستان بوده است، حکومت استرالیا که به حکومت افغانستان کمک مالی میکند، نیز باید مسئولیت بگیرد. از سال 2001، استرالیا، گذشته از 7 میلیارد دالر هزینهی نظامی، بهطور مجموعی 1.5 میلیارد دالر را بهشکل کمکهای توسعهیی و همچنین در زمینهی «ظرفیتسازی نیروهای امنیتی افغانستان برای دفاع از افغانها علیه طالبان و دیگر گروههای تروریستی) به مصرف رسانده است و استرالیا در نشست سران ناتو در ماه جولای سال جاری کمک سالانه 100 میلیون دالر امریکایی را به نیروهای پولیس و ارتش افغانستان تا سال 2020 تعهد کرد. مهمتر از همه، استرالیا 270 نیروی ددفاع در افغانستان دارد که به نیروهای امنیتی افغانستان آموزش و مشوره میدهند. با اینحال، وزارت امور خارجهی استرالیا در پی حمله در کابل حتا یک بیانیهی مطبوعاتی صادر نکرده است در حالی که در ارتباط به حملات در استانبول و نیس در فرانسه این کار را کرد.
عدم اذعان به مخمصهی هزارهها، بهطور کلی در رویکرد حکومت استرالیا در زمینهی سیاست پناهندگی جا افتاده است چون این اذعان، به ادعاهای ما وزنه میبخشد که هزارهها در افغانستان با خطر مواجهاند. در ماه فبروری سال جاری، وزارت امور خارجه گزارشی را در مورد هزارهها نشر کرد که برای تعیین وضعیت پناهندگی تهیه شده بود و در آن ادعا کرد که هزارهها، در مقایسه با غیرهزارهها، با خطر بزرگتری مواجه نیستند. با اینحال، ویلیام مالی، استاد دیپلماسی در دانشگاه ملی استرالیا و کارشناس مسایل افغانستان به من گفت که این گزارش واقعیت موجود در مورد هزارهها را انعکاس نمیدهد، هزارههایی که بر اساس «هویت مذهبی» شان با تهدیدات سیستماتیک مواجهاند. او گفت: «گرایش افراطگرایان برای حمله بر آنها از بین نرفته است. بنابراین، این نتیجهگیری که افغانستان، بهشمول پایتخت، برای هزارهها امن است یک اشتباه جدی است. نتایج این حمله بر هزارهها بسیار عمیق است و خطر خاص برای هزارهها را که از لحاظ فیزیکی متمایز هستند، برجسته میسازد». اخیرا هزاران هزاره که در جادههای پایتخت احساس امنیت نمیکنند و احساس میکنند حکومت خودشان آنها را نادیده میگیرد، در افغانستان و در خارج از کشور، از جمله در استرالیا، با هشتگ #enlightenment به تویتر رو آوردند و بیش تر از 380 هزار پست فرستادند تا درد و رنجشان را جهانی بسازند و خواستار عدالت، امنیت بهتر، خدمات بهتر و پایان تبعیض علیه هزارهها شوند. یکی از آنها گفت: «حملات بر هزارهها ما را قویتر ساخت تا برای عدالت بجنگیم. زنده باد عدالت، زنده باد روشنایی». به دنبال این رویداد پرسشهای زیادی مطرح شده و سازماندهندگان این تظاهرات و همچنین حکومت افغانستان را بهخاطر این رویداد تراژیک مقصر دانسته شدهاند. حکومت افغانستان کمیسیون خودش را تشکیل داده است که بیشترین اعضای آن حکومتیها هستند و مستقل پنداشته نمیشوند و در نتیجه توسط جنبش روشنایی که خواستار [حقیقت یابی] توسط ناظران بینالمللی است، رد شده است. استرالیا میتواند نقش ایفا کند. نمیتوان آنهایی را که از دست رفتهاند پس آورد اما حداقل خانوادههای آنها که تعدادی از آنها شهروندان استرالیا هستند باید مطمئین شوند که آنها عزیزانشان را بهخاطر هیچ از دست ندادهاند و جامعهی هزارهی استرالیا دیگر تاب تحمل تراژدی دیگر را ندارد.