این روزها هر خبر، حداقل از سه مورد شکست و کمکاری و بیتوجهی آدم را اطلاع میدهد. مثلاً دیشب یکی از خبرها این بود که ولسوالی جانیخیل ولایت پکتیا سقوط کرد. همین یک خبر به ما میفهماند که این ولسوالی مدت یک ماه در محاصرهی طالبان بوده که بعد از یک ماه با تهاجم گستردهی طالبان مواجه میشود. نیروی کمکی به کمک نیروهای امنیتی این ولسوالی فرستاده نمیشود. در نتیجه، باقی نیروهای امنیتی پیش از اینکه با گلولهی طالبان کشته شوند، فرار تاکتیکی میکنند. البته پیش از اینکه این ولسوالی کاملاً سقوط کند، به باور مقام ولایت پکتیا، این ولسوالی نه در کنترل طالبان بوده و نه در کنترل دولت، در کنترل خداوند متعال بوده است.
حالا اگر روزانه به ده تا خبر گوش دهیم، حداقل از 30 مورد شکست، 30 مورد بیتوجهی و 30 مورد گدودی در ادارات مرکزی و تصمیمگیریها باخبر میشویم. برای همین، خبرهای پیروزی هرچند کوچک باشد، مثل پیروزی حق بر باطل آدم را شادمان میکند. برای همین من دوست دارم امروز خبر اولین پیروزی دادستانی کل کشور را برای این اداره، برای اشرف غنی که قرار است ماست این اداره را بهروی تمام کشورهای جهان بمالد، برای ریاست اجرائیه که با طمطراق فوقالعاده بینظیر از این اداره خواسته بود سیاسی عمل نکند و برای همه تبریک عرض کنم.
داستان از این قرار است که چندی قبل، محترم کامران علیزایی رییس شورای ولایتی هرات با مقداری سلاح و مهمات به ادارهی دادستانی ولایت هرات رفته و دوست عزیزش که به اتهام فساد گرفتار شده بود را آزاد میکند. اگر بخواهیم این ماجرا را به زبان کوچه بیان کنیم، آقای رییس شورای ولایتی هرات به دادستانی استیناف ولایت هرات میرود، به دهن این اداره ادرار کرده، رفیقش را نجات میدهد. بعدش دادستانی کل در کابل عصبانی میشود. در قدم اول وظیفهی آقای علیزایی را به حالت تعلیق درمیآورد و بهدنبالش او را ممنوعالخروج اعلام میکند. سپس دادستانی کل از وزارت داخله خواهش میکند که مظنونین محترم را برای تحقیق دستگیر کنند.
جواب روشن در برابر این اقدام دادستانی کل این بود: من فقط به خواست موکلین خود یا شخص رییسجمهور از وظیفهام استفعا میکنم، در غیر آن هیچ خرسی حق ندارد از پاچهی من بگیرد. بعدش دروازهی شورای ولایتی هرات بسته شد، تظاهرات در دفاع از حملهی مسلحانه بر استیناف و نجات متهم به فساد صورت گرفت. در کل فکر میکنم آقای رییسجمهور هم نخواست که چنین خادمی را در هرات از دست دهد، برای همین وزارت داخله هیچ مظنونینی را گرفتار نکرد.
بعدش شنیده شد که آقای علیزایی به کابل آمده تا از نزدیک یخن دادستانی کل را بگیرد و بپرسد که دادستانی کل کیلوی چند باشد که وظیفهام را معلق و خودم را ممنوعالخروج کند؟ اعصابم را خراب نکنید که به قرآن مجید قسم ظرف یک هفته چنان معلقتان کنم که تا آخر عمر سوزاک بمانید. گفته میشود که دادستانی کل در یک فضای صمیمانه، حکمش را لغو کرده یا به قول استاد محقق، تفش را پس لیسیده. این خبر در ظاهر نشان از شکست دادستانی کل را دارد، اما اگر کمی عمیق شویم و خاک را پس کنیم و ببینیم که چند تا مقام گردنکلفت پشت رییس شورای ولایتی هرات خوابیده، خودبهخود به دادستانی کل حق میدهیم که حکمش را باید پس میگرفت. به قول شاعر:
هرکجا یک گله خرس دیدی بمیر
ورنه تو را زنده زنده میخورند
به این معنا اگر قرار باشد که خرس ما را بخورد، بهتر است بمیریم، ورنه اگر ما را زنده زنده بخورد، خیلی مایهی تاسف است. برای همین دادستانی کل دید که کامران خان تنها نیست و بهترین متفکران دنیا و متنفذین تا به دندان مسلح قومی پشت سر او ایستاده، گفتند مگر ما مغز خر خوردهایم؟! این عقبنشینی تاکتیکی، مثل عقبنشینیهای تاکتیکی در قندوز، بغلان، بدخشان و پکتیا برای نجات جان مهم بود و یک نوع پیروزی محسوب میشود.
بناءً مبارکت باد آقا/خانم دادستانی کل! شما اداره را نجات دادید. مرگ بر ما که شما را درک نمیکنیم.