«وینی» و «ماندلا»

حسین رهیاب (بلخی)
hrahyab@yahoo.com
موفقیت یک زن یا مرد، در گرو همکاری، هم‌یاری، حمایت و پشتیبانی همسرش امکان دارد و اگر شما در هر کجا فردی را دیدید که سعادت‌مند، توان‌گر و کامیاب است، بدانید که در پشت سر او‌ یک همسر حامی، وفادار و فداکار وجود داشته و از تلاش‌ها، فعالیت‌ها، کارها و تصمیم‌های او به نحو احسن و با تمام توان حمایت می¬کند؛ کار، فعالیت، تلاش مستمر، ریسک، تصمیم‌گیری، ایده‌پردازی و‌… بدون پشتیبانی خانواده و همسر، فقط و فقط با شکست مواجه خواهد شد و نتیجه‌ای جز فروماندن در گرداب نخواهد داشت. مردان بزرگ دارای همسران فداکاری بوده‌اند که همراه با آنان سختی‌ها، مشکلات، گرفتاری‌ها، فقر، نداری، بدهکاری و آوارگی را تحمل کرده و طعم تلخ شکست را چشیده‌اند. این زنان پا‌به‌پای مردان جنگیده‌اند، در اختراع و کار آنان مشارکت داشته‌اند و بار خانه و بچه‌های آنان را با هزار مشقت به دوش کشیده‌اند. در حدی که با اطمینان می¬توان ادعا کرد که اگر حمایت و فداکاری این زنان نمی-بود، موفقیت و بزرگی این مردان نیز نبود.
زنان موفق و بزرگ نیز دارای همسرانی بوده‌اند که رنج و مشقت موفقیت را با هم تقسیم کرده و بر دوش کشیده‌اند، وگرنه بزرگی و موفقیت، بدون حمایت همسران فداکار محال است و رسیدن به مقامات عالیه، کمالات انسانی، علم و دانش و عرضه‌ی خدمات انسانی، نوآوری و‌… بدون داشتن همسر زحمت‌کش امکان نخواهد داشت. نلسون ماندلا در خاطرات خود نوشته است:
«هر مرد در زندگی خود دو تعهد دارد؛ یکی تعهد در قبال خانواده، والدین، همسر و فرزندانش و یکی در برابر مردم، جامعه و کشورش. در یک جامعه‌ی مدنی و انسانی هر مرد می¬تواند بر حسب تمایلات و توانایی‌های خود این دو تعهد را به‌جا آورد. اما در کشوری مثل آفریقای جنوبی، برای مردی از نژاد و رنگ من، اجرای هر دو تعهد تقریبا ناممکن بود. در آفریقای جنوبی هر فرد غیر‌سفید‌پوستی که سعی می¬کرد مثل یک انسان زندگی کند، مجازات و طرد می¬شد. در آفریقای جنوبی مردی که سعی می¬کرد وظیفه‌‌اش را در قبال مردم خود اجرا کند، قطعا از خانه و خانواده محروم می¬شد و باید زندگی جداگانه‌ای را دنبال می¬کرد و پنهان‌کاری و شورش را در پیش می¬گرفت و موجودیت مبهمی پیدا می¬کرد. من در ابتدا قصد نداشتم مردم خود را به خانواده‌ام ترجیح دهم، اما دریافتم که در تلاش برای مردم نمی¬توانم دیگر به عنوان یک پسر، یک برادر، یک پدر و یک شوهر به تعهداتم عمل کنم‌».
لاجرم نلسون ماندلا یا باید در خانه نشسته و با وضعیت موجود کنار می‌آمد ‌یا باید راه مبارزه را در پیش می‌گرفت و در این صورت همسر او، اگر نمی‌توانست شرایط موجود را تحمل نماید، راهی جز طلاق و جدایی نداشت. چنان‌‌که همسر اول او به همین نتیجه رسید، ولی «وینی» همسر دوم او که خود یک مبارز پر‌شور بود، سختی‌های فراوانی را تحمل کرد تا ماندلا تبدیل به یک مبارز واقعی شده و سال‌های زندان را به جان بخرد و اسطوره‌ی آفریقا شود. ماندلا نوشته است:
«در طول این دوران من به زحمت برای غذا خوردن وقت داشتم و به‌ندرت خانواده‌ام را می¬دیدم. معمولا شب‌ها تا دیر‌وقت در پرتوریا بودم و ادعا‌نامه‌های پرونده‌های خودمان را تهیه و تنظیم می¬کردم، ‌یا برای رسیدگی به پرونده‌ای در رفت آمد بودم. وقتی برای شام خوردن نزد خانواده سر میز می¬نشستم، تیلفون زنگ می¬زد و مرا از سر شام بلند می¬کرد. وینی دوباره باردار شده و بی‌اندازه بیمار بود. او امیدوار بود که این‌بار شوهرش بتواند هنگام وضع حمل در شفاخانه در کنارش باشد، اما این طور نشد‌».
‌در موفقیت و توان‌گری، چیزی به نام زن و مرد نداریم. اگر زنی موفق شده، با حمایت‌های بی‌دریغ همسرش (اگر داشته است) بوده و اگر مردی هم موفق شده، با حمایت همسرش (اگر داشته است) بوده و کسی نمی¬تواند ادعا کند که من موفق شدم، مخترع شدم، کارهای بزرگ انجام دادم، ولی همسرم هیچ‌گونه نقشی در فعالیت‌های من نداشته و ندارد. واقعا با قاطعیت باید گفت که در پشت سر هر مرد موفق، زنی وجود دارد و در پشت سر هر زن موفق، مردی. فقط ممکن است گاهی مادری، پدری، برادری، خواهری یا… جای همسر را بگیرد. اما به طور کلی، موفقیت این افراد متعلق به خودشان به تنهایی نیست، بلکه متعلق به زن و شوهرش یا مرد و همسرش می¬باشد. امروزه نیز در پشت سر همه‌ی زنان و مردان موفق، همسران موفق نیز قرار دارند و نقش این همسران کم‌تر از شخصیت‌های به‌ظاهر بزرگ و نام‌آور نیست. چنان که این نقش در زندگی نام‌آوران بسیار برجسته است. ماندلا در کتاب «راه دشوار آزادی» آورده است:
«… او با دیدن صورت من فهمید که به‌زودی زندگی تازه‌ای را شروع خواهم کرد، که هیچ‌یک از ما خواهان آن نیست. توضیح دادم که چه تحولاتی روی داده و من روز بعد خانه را ترک خواهم کرد. او صبورانه این جریان را پذیرفت، گویا خودش انتظار همه‌‌چیز را داشته است. او کاری را که من مجبور به انجام آن بودم را درک می¬کرد، اما این موجب آسان‌تر شدن تحمل اوضاع برای او نبود. از او خواستم چمدان کوچکی برای من ببندد…»
‌از حق نباید گذشت که پرورش این مردان و زنان بزرگ، تعلیم و تربیت آنان و به ثمر رساندن آنان و تحویل دادن افراد مفید، مخترع، مکتشف و نابغه به جامعه نیز بیش‌تر نشانه‌ی تأثیر و کارآیی زنان و مادران می¬باشد تا پدران و مادران و می¬توان مدعی شد که نقش زنان و مادران در موارد بی‌شماری پررنگ‌تر از مردان است و رنج‌های آنان بیش‌تر.
در مجموع باید گفت که تمدن مخلوق کار مشترک و دوشادوش زنان و مردانی است که خستگی ناپذیر و پر‌توان در عرصه‌ی اجتماع درخشیده و هر‌ یک به اندازه‌ی توان و نیروی خود، سنگی بر بنای آن نهادند و خود یا نام‌آور شدند یا فراموش شدند، اما اثر تلاش آنان هم‌چنان در زندگی ما تأثیرگذار بوده و انسان کنونی، موفقیت، وسایل، ابزارها و جلال و جبروت دنیایی خود را مدیون آنان است. لازم به گفتن نیست که اگر کسی بخواهد تأثیر هر یک از زنان یا مردان را در خلق و جریان تمدن نادیده گرفته ‌یا نقش یکی را پر‌رنگ‌تر و دیگری را کم‌اثر جلوه دهد، فقط خود را فریفته است و به خود جفا کرده است. با این نوع توهمات، تاریخ دگرگون نشده و زحمات و رنج‌های گذشتگان فراموش نخواهد شد.

دیدگاه‌های شما
  1. Excellent website you have here but I was curious about if you knew
    of any forums that cover the same topics discussed here?

    I’d really like to be a part of community where I can get suggestions from other knowledgeable
    individuals that share the same interest. If you have any suggestions, please let me know.
    Cheers!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *