بخش اول:
زیرکی، ولسوالی راغستان، ولایت بدخشان، افغانستان
بهدلیل بازخیزش طالبان و فقدان اقدامات کافی حکومت علیه ستیزهجویان، ساکنان محل در نقاط مختلف کشور دست به اسلحه بردهاند تا از خودشان دفاع کنند. در حالیکه در بعضی از ولایات اینگونه پارتیزان به سوءرفتار و آزار و اذیت متهم شدهاند، نمونهیی [از آن] در ولایت شمالشرقی بدخشان ظاهرا اثرات مثبتی داشته است. اما حتا در این نمونه، تهدید اقدامات محلی در تضعیف حکومت مرکزی، حکومتی که جامعهی جهانی میلیاردها دالر را [در حفظ و تقویت آن] هزینه کرده است، مانند یک شمشیر نامرئی داموکلس در هوا منتظر است.
هنگامیکه قرار گزارشها صدها ستیزهجو بر زیرکی، مرکز دورافتادهی ولسوالی راغستان در ولایت کوهستانی شمالشرقی بدخشان، در اواخر رمضان در اوایل جولای حمله کردند، حکومت با در اختیار داشتن صرف 35 تا 60 پولیس، هیچ شانسی نداشت. پس از آنکه طالبان تقریبا تمام تپههای اطراف روستای کوچکی که در یک دره واقع است را تصرف کردند، وارد زیرکی شدند. طالبان اکنون به کنارههای رودخانهی کوچک کوهستانی که بیهوده از این روستا میگذرد رسیده بودند و در نیم بازار پراکنده شده بودند. اما چند مرد محل که برای دفاع از خانوادهها و خانههایشان دست به اسلحه برده بودند ستیزهجویان را شکست دادند، امنیت این روستا را تامین کردند و تپهها را پس گرفتند.
در حالیکه ممکن است داستانهای قهرمانانه در مورد آنچه که مردم محل آن را جنگ 27 رمضان میخوانند اغراقآمیز باشند، دیوارهای ساختهشده از کیسههای ریگ در آخر بازار و همچنان سوراخهای گلوله در خانههای نزدیک به ساختمان ولسوالی شواهد خاموشیاند که این داستانها ساختگی و جعلی نیستند و صدای پیهم تیراندازیها در جنگی که هنوز در طرف دیگر تپه ادامه دارد و من در جریان دیدارم از زیرکی در اوایل ماه آگست آن را شنیدم، با سکوت کمتری جنگ را برجسته ساختند.
ساکنان محل در زیرکی سپاسگزار قیام مسلحانهی مردمی هستند و گفتند که بهصورت کلی مشکلی با پارتیزان وجود ندارد و دیگرانی که از مناطق اطراف تحتکنترل ستیزهجویان آمده بودند، ابراز امیدواری کردند که بهزودی از «آتش» حاکمیت طالبان که ظاهرا در آن میسوزند، آزاد شوند. از آنجاییکه من مهمان فرمانده قیام مردمی بودم، البته که ساکنان محل تمایل نداشتند با من در مورد مسایل احتمالی صحبت کنند. اما همینکه برای چندین روز در زیرکی ماندم و به شایعات دیگر گوش دادم، احتمالا متوجه شدم که مشکل کلانی بین پارتیزانها و ملکیهای عادی وجود ندارد. (بدیهی است که مسائل جدی با مردم محلی که اکثریت قریب به اتفاق شورشیان را تشکیل میدهند وجود دارد، کسانی که با خشونت حکومت فعلی و قیام مردمی که بهشکل غیر اسلامی آن را حمایت میکند را رد میکنند، اما این داستان دیگری است).
با درنظرداشت این واقعیت که تمام اعضای قیام مردمی مسلحانه از این دره یا درههای مجاور برخواستهاند و بهمعنای واقعی کلمه از خویشاوندان خودشان حفاظت میکنند، ممکن است این مسأله تعجبآور بهنظر نرسد. از سوی دیگر، گزارشها در مناطقی چون ولایتهای شمالی قندوز و فاریاب پارتیزان محلی را به آزار و اذیت ساکنان عادی از جمله اخذ مالیات غیرقانونی، اخاذی، چپاول، ضربوشتم، تجاوز و قتل متهم میکنند. یک دلیل اینکه چرا چنین آزار و اذیتهایی در راغستان شنیده نمیشوند، بهگفتهی ولسوال آن، این است که راغستان و بهصورت کل بدخشان، برخلاف قندوز و فاریاب، از لحاظ قومی همگون است و بین مردم آن اختلافی وجود ندارد. با اینحال، با توجه به اینکه جمعیت بدخشان از لحاظ سیاسی و دیگر ملحوظات اختلاف دارند و برای یک خارجی غیرممکن نیست آن را بفهمد، اینگونه توضح کاملا متقاعدکننده نیست.
در عینحال، ظاهرا بین حکومت و خیزش نیز هیچ شکاف و اختلافی وجود ندارد. جنرال غلامسخی غفوری، فرمانده پولیس ولایت بدخشان، حتا گفت که تعداد بیشتری از حامیان محلی حکومت باید مسلح شوند و تقریبا تمام پارتیزانها ادعا کردند که آنها هنوز عمدتا از حکومت مرکزی حمایت میکنند و با آن هیچگونه حسادت ندارند – چیزی که با در نظرداشت این حقیقت که دلیل اولیهی قیام مردمی ناکامی حکومت در دفاع از راغستان علیه ستیزهجویی روبهرشد بود، احتمالا تعجبآور است. مردی، به نمایندگی از اکثریت، بهسادگی دلیل پیوستنش به قیام مردمی را اینگونه توضیح داد: «من عاشق حکومت هستم!».
البته، این به آن معنا نیست که این یک داستان عاشقانه بیعیبونقص است. بهطور مثال، حیات، فرمانده اصلی قیام مردمی، در موردی شکایت کرد که قیام مردمی و پولیس محلی افغان که متشکل از اعضای پیشین قیام مردمی هستند، فشار جنگ را تحمل میکنند و نیروهای حکومت مرکزی که در ماه جولای به راغستان اعزام شدهاند، نظر به این ادعا، زیاد نمیجنگند. با اینحال، ظاهرا اینگونه نارضایتیها بر همکاری بهطور کلی خوب بین قیام مردمی و حکومت اثر قابلتوجهی نمیگذارد. به عین ترتیب، ظاهرا اختلافات قابلتوجهی در درون قیام مردمی وجود ندارد، تا جاییکه فرماندهِ ظاهرا به حاشیه راندهشدهی قیام مردمی که در اوایل آگست در زیرکی غیر فعال باقی ماند، هنوز خیرخواه قیام مردمی بود. بهصورت کلی و بهقول مقامهای ولسوالی و ولایت، همه – نیروهای رسمی حکومتی، کارمندان دولت و همچنین پارتیزان محلی – علیه ستیزهجویان متحد هستند.
با اینحال، حتا در یک نمونهی ظاهرا مثبت قیام مردمی، مانند قیام مردمی در راغستان، برخی نگرانیها در زیر سطح پنهان هستند. در حالیکه قیام مردمی توسط حکومت حمایت میشود، ظاهرا این [حمایت] گاهی بیشتر و گاهی کمتر رسمی است. خطوط کمکم تیره میشوند. بهطور مثال، حیات صرف فرمانده اصلی قیام مردمی نیست، بلکه در عین زمان مسئول محلی ریاست امنیت ملی نیز است. در حقیقت غیرممکن است بگوییم که چهوقت حیات به وظیفهاش بهعنوان مقام حامی قیام مردمی عمل میکند و چهوقت بیشتر یا کمتر شخصا آن را اداره میکند، کاری را که او با پیمان، برادرش، عضو پارلمان افغانستان که امور را از کابل، پایتخت، هماهنگ میکند، بهصورت مشترک انجام میدهد. ساکنان محل و مقامها در این مسأله اعتراضی ندارند، اما ظاهرا نمیدانند که این کار اقتدار و مشروعیت نهادهای رسمی حکومتی را تضعیف خواهد کرد. در حقیقت، برای تمام ساکنان محلی در راغستان مشخص نبودن خطوط میان حکومت رسمی و قیام مردمی ظاهرا چنان طبیعی است که آنها حتا مسائل احتمالی را درک نمیکنند.
ادامه دارد…
دیپلمات/فرانز مارتی
ترجمه: حمید مهدوی