روز گذشته میان ادارهی مستقل اراضی و وزارتهای شهرسازی و تجارت، و اتحادیهی مولدین و صادرکنندگان قالین، قرارداد ایجاد «شهرکهای رهایشی و صنعتی قالین» در ارگ ریاستجمهوری به امضا رسید. در مراسم امضای این قرارداد گفته شد که قرار است 9هزار جریب زمین در ولایتهای ننگرهار، قندوز و بلخ، طی دو مرحله به این شهرکها اختصاص داده شده و کار عملی آن آغاز گردد.
صنعت قالین، یکی از صنایع دیرینه و درازعمر در این کشور بهحساب میرود. گفته میشود مردم این سرزمین حتا هزارها سال قبل از میلاد، دست به تولید فرش دستباف زده بوده و از آن منحیث یکی از راههای کسب درآمد و معیشت خود استفاده میکرده بوده. بهگواهی تاریخ و اسناد، مردمانی که در طی قرنهای متمادی دست اندرکار تولید انواع فرشها و گلیمهای دستی بوده، با ظرافت خاص و بهگونهیی این صنعتشان را توسعه و گسترش داده بود که یکی از فرشهای شناختهشده در سطح جهان آن روز، فرشی بوده که در «آریاناویجه» یا سرزمین آریاییها تولید میشده است. چیزی که اما در گزارش از نوع و چگونگی ساخت فرشهای آنروزی و تفاوتش با صنایع دستی امروز افغانستان مشاهده میشود، این است که دقت و توجه در ساخت فرشهای دستی امروزی کمتر، تنوعش کمتر و مدتزمانی که این فرشها از آغاز کار تا وقتی که به بهرهبرداری میرسند، نیز بر همان قیاس کمتر است.
با توجه به تغییر برجستهیی که همواره در عرصهی ابزار و وسایل ساخت فرشها رونما میگردد، از ابتداییترین وسایل تا دستگاههای گوناگون امروزی، این تفاوت، امری است روشن و واضح. اما برابر با روایت اسنادی که در این زمینه از دورههای اولیهی تولید فرش در این سرزمین باقی مانده، مسألهی دیگری نیز به همان اندازه واضح و در عینحال، ناگوار مینماید: اینکه صنایع دستی امروزی، آن ظرافت و مقاومتی را ندارند که صنایع اولیه از آن برخوردار بوده. سوای اینکه کاهش مقاومت در تولیدات امروزی در هر زمینهیی بهطور چشمگیری مشاهده میشود و تقریباً بیشترین تولیدات معاصر نسبت به تولیدات قدیمی کوتاهترین عمر را دارند، چیزی که در این موقعیت خاص تأمل برانگیز مینماید، این است که حتا نوع خاصی از تولید دستی که از زمانههای دور تا امروز باقی مانده، نیز بهگونهی خیرهکنندهیی کمعمر و ضعیف و یکبار-مصرف شده است و این یکبار-مصرفی آن الزاماً با ظرافت و زیبایی ویژهیی هم همراه نبوده. بهگونهی مثال، نمدی را که از پشم گوسفند در بعضی از مناطق و دهات افغانستان تا امروز ساخته میشود، بعد از یک سال استفاده، کاملاً فرتوت و تکه-پاره شده و دیگر قابل استفاده نیست. حال آنکه همین فرش بر اساس خاطرات بعضی از زنان و مردان پیر دهات و قریهها، حتا در چهل یا پنجاه سال قبل، تا هشت و یا ده سال مورد استفاده قرار میگرفته بودهاند.
باری، گذشته از دیرینهشناسی موضوع، چیزی که اکنون در خصوص این صنعت و اقدام اخیر نهادهای مرتبط به تولیدات دستی میتوان از آن سخن گفت، این است که چگونه باید بار دیگر طوری از فرایند تولید و تجارت این صنعت استقبال و استفاده صورت بگیرد که آن جایگاه لازم در حوزهی تجارت صنایع دستی در سطح جهان به آن اختصاص داده شود. امری که توجه به این مسأله را بدیهیتر میکند، این است که صنایع دستی افغانستان، بهویژه قالین دستباف این کشور، یکی از سرآمدان صنایع دستی در سطح جهان است. اما تا امروز هرگز آن برخورد با/مواظبت از این صنعت که بتواند موقعیت افغانستان را بهعنوان یکی از کشورهای عمدهی تولیدکنندهی فرشهای دستباف در جهان تثبیت کند، صورت نگرفته است. بخش عظیمی از قالین افغانستان سالهایسال است که توسط مهاجرین این کشور در زیرزمینیها و کمپهای نابهسامان پاکستان تولید میشود، اما در اخیر زمانی که مرحلهی فروش و تجارت آن فرا میرسد، این مهاجرین عقب زده شده و تولیداتشان بهنام پاکستان وارد بازارهای جهانی میشوند. شبیه همین داستان در داخل کشور نیز تکرار شده است؛ مواد اولیه با یک قیمت هنگفت و خیلی بیشتر از آنچه که ارزشش را دارند اغلب از پاکستان خریداری میشوند و بقیهی کار تا مرحلهیی که فرش بهصورت خام تولید شده است، در افغانستان صورت میگیرد. سپس بهخاطر رنگریزی و انجام دیگر ضروریات نهایی به پاکستان برده میشود و آنجا دوباره با نازلترین قیمت توسط مافیاهای بازار فرش آن کشور خریداری شده و مهر و مشخصهی پاکستانی بر آن میخورد و وارد چرخهی تجارت در بازار جهانی میشود. روشن است که تکمیل این پروسهی مافیایی، بدون همکاری شبهتجاران داخلی صورت نمیگیرد و حتا ممکن است نهادهای رسمی دولتی در مصئونیت این تجارت مافیایی دخیل باشند، عجیب اما این است که دولت در روشنی و وضاحت تمام این مافیاگری را مشاهده میکند و تاکنون در مورد آن دمی برنیاورده است.
صنعت قالین در افغانستان نیز درست همچون دیگر تولیدات، صادرات و واردات این کشور مافیایی و در نتیجه، سیاسی شده است. زیرا عمق فاجعهی فساد و مافیاگری، در حوزهی سیاست اتفاق میافتد و توسط افراد سیاسی که در بدنهی دولت شاملاند صورت میگیرد و کنترل بر صنایع و کل بازار واردات و صادرات کشور نیز از جمله مسئولیتهای دولت است. اما از جانب دولت تاکنون، جز یک غفلت سنگین، اقدام دیگری در این زمینه دیده نشده است. قالین که حمایت و نظارت دقیق و مسئولانه از فرایند تولید و تجارت آن میتواند کمک بزرگی به اقتصاد خُرد افغانستان باشد، در میانهی این غفلت ناگوار در نهایت فقط توانسته به فقر بیشتر تولیدکنندگان آن و فربه شدن مافیاهای داخلی و خارجی منجر شود. از اینرو، اختصاص دادن زمین و سرمایه و ساختن شهرکها برای صنعت قالین و انواع فرشهای دستی کشور و ایجاد سرپناه برای تولیدکنندگان آنها توسط حکومت به هدف گسترش و رونق بیشتر صنایع داخلی خوب است، مسألهی روشن و قابل نگرانی اما این است که اگر حکومت چنانچه در دیگر موارد ید طولایی در تولید و بازتولید فساد دارد، در اینخصوص نیز چنان کند، این شهرکها فقط میتواند نمونههای دیگری از شهرک هوشمند و شیرپور و دهها شهرک مافیایی دیگر باشد و بس.