شنیده میشود که دادستانیکل کشور یا بهقول آنعده از دانشمندان عقبمانده که دادستانی را کلمهی بیگانه میخوانند و با خشم فراوان توصیه میکنند که لویسارنوالی باید گفت، لویسارنوالی کشور اعلام کرده که ادعاهای آقای احمد ایشچی را بررسی خواهد کرد. البته این دفعه فقط وعده نمیدهد که بررسی میکند، بلکه شروع کرده. در این قسمت باید لویسارنوالی را تشویق کرد. آفرین لویسارنوالی کشور! همانگونه که سخنگوی این ادارهی عالی و مستقل گفته، هر فردی که متهم به بدرفتاری و نقض حقوق بشر یا کرامت انسانی است، باید تحت پیگرد قرار گیرد تا داد از ظالم ستانده شود.
داستان آقای احمد ایشچی و معاون اول رییسجمهور، هر روز پیچیدهتر میشود. خود آقای ایشچی بعد از رسیدن به کابل ادعا کرد که نزدیک بود دخول صورت گیرد. یعنی چندین دفعه در ماحول آن نقطهی استراتژیک مانور جنسی رفت اما حمله نکرد. بعدش به سربازان و محافظین خویش دستور داد که چنان کنید. اما محافظین هم چنان نکردند، فقط برای رضای خاطر معاون اول رییسجمهور محمد اشرف غنی، با چیز دیگری در ماحول استراتژیک آقای ایشچی خون جاری کردند. اما بازهم حکومت افغانستان و بزرگترین متحد بینالمللیاش، ادعاهای آقای ایشچی را باور نکردند و او را به مقصد معاینه در چوکات طب عدلی، به بگرامی بردند. گزارشها میرساند که کار بسیار فشرده جریان دارد و هنوز مشخص نیست که دخول صورت گرفته یا نه. یکی از مقامات این جریان گفت که انشاءالله نتایج آن بهصورت مستند خدمت کل ملت افغانستان اعلام خواهد شد. اما نزدیکان جنرال دوستم ادعا دارند که آقای احمد ایشچی در ناامنسازی ولایت جوزجان دست داشته و با طالبان همکار است. برای همین او از سوی امنیت ملی جوزجان بازداشت شده بود. ادعایی که هنوز هیچ نهادی حاضر به بررسی آن نشده و تلاشهای گسترده نشان میدهد که این ادعا بررسی هم نخواهد شد.
به هر صورت، هنوز مشخص نیست که جنرال دروغ میگوید یا آقای احمد ایشچی و رفقا و متحدین بزرگوارش. اینکه چه کسی مقصر است و چه کسی فارغ، بهزودی مشخص خواهد شد. اما آنچه این وسط از یک طرف روح پلید مرا شاد میکند و از طرف دیگر ناشاد، لویسارنوالی است. اینکه لویسارنوالی حاضر است برای تحقق عدالت از معاون اول ریاستجمهوری افغانستان تحقیق و بازپرسی کند، روح آدم را شاد میکند. ملت از خدا چه میخواهد؟ ادارهیی که بتواند از رهبران قومی و بزرگان حکومت، بازپرسی کند و حسابش را کف دستش بگذارد. اما همین لویسارنوالی، چندی قبل حکم بازداشت و ممنوعالخروج بودن رییس شورای ولایتی یک ولایت را به جرم دست داشتن در آدمربایی صادر کرده بود. بعدش آن رییس شورای ولایتی به کابل آمد، طی یک روز موفق شد حکم صادر شدهی لویسارنوالی را که یک ارگان مستقل است، توسط خود لویسارنوالی ملغا اعلام کند. اینجاست که روح آدم دوباره ناشاد میشود. اینکه آن رییس شورای ولایتی چطور موفق شد، فقط لویسارنوال میداند و رییس شورای ولایتی هرات و چند بزرگوار دیگر، مابقی همه بیخبرایم. البته داستان لویسارنوالی و رییس شورای ولایتی هرات که هنوز اتهام شرکت در آدمرباییاش رفع نشده، یک نمونه بود. از این نوع داستانها زیاد است و به ما هم توصیه میشود که پشتش نگردیم.
اگر لویسارنوالی اعلام میکرد که هم ادعای آزار جنسی و خشونت فیزیکی دوستم بر آقای ایشچی را بررسی میکند، هم ادعای همکاری آقای ایشچی با طالبان را، تا حدی دل آدم شاد میشد. اما حالا که لویسارنوالی سلیقه به خرج داده و از میان دو ادعا، جنسیترینش را برگزیده و دیگری را بیرون تُف کرده، یک کمی باید بر استقلالیت این اداره درنگ کرد و بر فعالیتهای این اداره برای عدالت باید مشکوک بود. برای من بهلحاظ فردی، نه ایشچی مهم است، نه دوستم. برای من هر دو بهعنوان متهم مطرحاند. اما لویسارنوالی کشور یا همان دادستانی کل، نه دوستم است، نه ایشچی. اگر این اداره هنوز هم بر اساس فرمایشهای دریافتی و سلایق تحمیل شده کار کند، باید پیش از همه فاتحهی عدالت را خواند. لویسارنوالی نباید به گونهیی باشد که برای انجام کار، منتظر دستور و هدایت رییس و مافوق دیگری باشد. یعنی اگر مافوقش دستور داد که اتهام فلانی را جدی پیگیری کنید، این اداره جدی باشد و طبل عدالت را از کوبیدن پاره کند و اگر دستور چنان بود که فلانی را کار نداشته باشید، او را با تمام ادعاها و شواهد که علیهاش اقامه میشود، کاری نداشته باشد. چون در این صورت، لویسارنوالی همیشه مقعد عدالت را خون خواهد کرد!