آخرین حضور حکمتیار در انظار عمومی مسیر سیاسیاش را برای یکونیم دههی دیگر تعیین کرد: مبارزه با اشغالگران. برای گلبدین حکمتیار که سالها در برابر دولت کمونیستی و نیروهای روسی حامیاش جنگیده بود و پس از آن با از راه رسیدن طالبان مانند میلیونها شهروند دیگر به کشور دیگری پناهنده شده بود، این تصمیم سخت اما قابل پیشبینی بود. در حالیکه بسیاری از رهبران جهادی و رقبا و همتایان پیشیناش برای شکست طالبان و بهدست گرفتن قدرت لحظهها را میشمردند و در «بن» سرگرم چانهزنی بودند، حکمتیار پس از شکست گفتوگوهایش با دیپلماتهای غربی و عمدتاً حامی امریکا در جنگ علیه القاعده و طالبان، خموشانه رخت سفر بر بست تا جنگ دیگری را شروع کند.
مرور کارنامهی سیاسی رهبر حزب اسلامی نشان میدهد که او به چیزی کمتر از بهدست گرفتن سکان قدرت سیاسی کشور قانع نبوده است. غایت سیاسییی که او برایش تعریف کرده بود، 37 سال جنگ و گریز را به همراه داشت. تحت هیچ شرایطی در کمتر از چهار دههی گذشته از موضع سیاسیاش کوتاه نیامد و بر سر آن مصرانه ایستاد. هرباری که تصمیم سیاسییی گرفته است، بر سر آن تا آخرین لحظه مانده است. مخالفتاش با دولت مجاهدین بهرهبری برهانالدین ربانی، ضمن آنکه برایش پیامدهای سنگین حقوقبشری و انسانی داشت و نامش را پررنگتر از همه در فجایع انسانی دههی 80 میلادی و پس از آن ثبت کرد، اما کلهشقی و سرسختی او را نیز نشان داد. اینکه بر شرایطاش برای حضور در کابل و شریک شدن در دولت تا مقاومت در برابر طالبان در چهارآسیاب، استوار ماند. اعلام جهادش در برابر حضور ایالات متحده و متحدانش در جنگ علیه تروریسم نیز یکونیم دهه دوام آورد. در خلال این سالها حکمتیار تندروتر از همیشه تا مرز بستن پیمان با القاعده پیش رفت و در این راه ابراز آمادگی کرد. ملیشههای مسلح حزب اسلامی در تمام آن سالها در برابر حکومت و نیروهای خارجی جنگیدند و یکی از قطبهای ناامنی یکونیم دههی پس از طالبان بودند. یک سیاستمدار نزدیک به حکمتیار تأکید کرد که بخش عمدهیی از حملات چریکی و بمبگذاریهای کنار جادهیی در سالهای اول سقوط طالبان تا 2008، مربوط به نیروهای مسلح حزب اسلامی بهرهبری حکمتیار میشد.
اکنون اما این طلسم شکسته است. آشتیناپذیرترین سیاستمدار و رهبر جهادی در چهار دههی اخیر، طرح آشتی با دولتی را امضا کرده است که نه نزدیکی با ایدیولوژی مذهبی حکمتیار دارد و نه وجه مشترکی با ساختار دولتی که او میخواسته است. یکونیم دهه پس از آخرین حضورش در برابر مردم، دو روز پیش در مرکز لغمان او بار دیگر در میان مردم آمد؛ با حرفها و پیام جدید و تا حدی غیر قابل انتظار. مردی که طبل جنگ علیه «اقلیتها» را نواخته بود و بر جهاد در «برابر متجاوزین» تأکید میکرد، جنگیدن در برابر دولت را مردود دانست، خواستار احترام به رأی ملت شد، از عدالت اجتماعی و دولت مرکزی و نهاد قانونگذاری نیرومند حمایت کرد و سرانجام گفت «نباید هیچ خونی در انتقال قدرت بریزد». مردی که با فرمانش خونهای بسیاری از حامیان و مخالفانش ریخته، اینک میخواهد خونی ریخته نشود، قدرت به گونهی عادلانه توزیع شود و دولت نیرومندی بهوجود بیاید و به نظر ملت احترام گذاشته شود.
چنین چرخشی از حکمتیار دور از انتظار نیست. کارنامهی سیاسی او تلفیقی از سرسختی، تندی و چرخشهای ناگهانی بوده است. جنگیدن با دولت مجاهدین، بستن پیمان با احزاب جهادی دیگری مانند حزب وحدت اسلامی و جنبش ملی و سرانجام گرایش به القاعده و طرد طالبان و آشتی با حکومت وحدت ملی، چرخشهای بزرگ سیاسی او است.
آیا حکمتیار پس از سه دهه جنگوگریز، میخواهد روزگار پیریاش را به آرامی سپری کند؟ محاسبهاش دربارهی طول عمر دولت پس از «بن» اشتباه ثابت شده و میخواهد به تلاش بینتیجهاش پایان بدهد؟ یا سودای سیاسیاش را این بار در چارچوب مبارزهی سیاسی و بیرون از میدان نبرد میخواهد دنبال کند؟ پاسخ دادن به این سوالها و تبیین دلیل آشتی حکمتیار هنوز روشن نیست. آنچه که قابل پیشبینی است، این است که حکمتیار هنوز رؤیاهای سیاسی بزرگی دارد و ذرهیی از اعتقاد و وابستگی ایدیولوژیکاش به پریایی نظام اسلامی که بنیادهای فکریاش به اخوانالمسلمین میرسد، کم نشده است. از جهتی دیگر، نفوذ اعضای وابسته به حزب اسلامی در دولت پس از طالبان، با نفوذ جمعیت اسلامی قابل مقایسه است. این حزب گرچه با انشعاب و چنددستگی مواجه شده، اما نظم سازمانی و وابستگی اعضای آن به رهبری حزب اسلامی فرونپاشیده است.
به این ترتیب، حکمتیار اگر بتواند حزب اسلامی را منسجم سازد، از قابلیت بسیاری برای اعمال نفوذ سیاسی و گرفتن نقش برجسته در ساختار قدرت برخوردار است. احتمالاً با حضور حکمتیار، شاهد دگرگونی در صفبندیهای سیاسی خواهیم بود. دور از انتظار نیست که او نقش برجستهیی در سیاست و انتخاباتهای پیشرو بازی کند. با اینحال دو نگرانی عمده کماکان وجود خواهد داشت: 1- 20 سال دوری از کابل و زندگی مخفی او را از نظر فهم سیاسی در موقعیت دشواری قرار داده است و این نگرانی را خلق میکند که با معنایی که از توزیع عادلانهی قدرت مدنظر دارد، بحران سیاسی دیگری را رقم بزند. 2- گرچه او مردم را دعوت به فراموش کردن گذشته کرده است، اما فراموش کردن تندی و نقشاش در بیثباتی یکونیم دههی پس از طالبان و جنگهای داخلی بعید است بهزودی فراموش شود.