رحمتالله نبیل – رییس پیشین ریاست امنیت ملی افغانستان
در گفتوگوی تلویزیونیام با شبکهی طلوعنیوز روی اشتباهات گذشته، چالشهای موجود و راهکارهایی برای آینده صحبت کردم. محدودیت زمانی امکان صحبت مفصلتر و توأم با راهحل را ایجاب نمیکرد. در این یادداشت سعی میکنم با اتکا بر مباحث اصلی در آن گفتوگو بر علاوهی دلايل بيرونى جنگ و داشتن پناهگاههاى امن تروريستان در آنسوى خط- در جانب خاك پاكستان بعضى مسائل داخلى؛ چه آن مسائل سياسى باشد چى مسائل شيوهی جنگ و مديريت جنگ در داخل افغانستان که باعث بروز چالشها و وضعيت اسفبار امنيتى فعلى شدهاند، به عوامل داخلی تشدید جنگ نیز بپردازم. با بررسی عوامل بیرونی و عوامل داخلی که جنگ در افغانستان را تشدید بخشیده، دراین مقاله همچنان سعی میشود که فرصتهای مشترک ما و جامعهی جهانی برای پرداختن به عوامل بیرونی جنگ نیز بحث شود. بدون شک برعلاوهی نقاط گنجانیده شده در این مقاله مسایل عدیدهی دیگر همچون نداشتن پالیسی پویا و همهجانبهی متحدان بینالمللی، اقتصاد جرمی، معضل بیکاری، فسادهای کلان اداری در ادارات ملکی و کشت و قاچاق مواد مخدر و بعضی موارد دیگر نیز بر پیچیدگی وضعیت در افغانستان افزوده است که در اینجا فقط به بحث امنیتی و سیاسی میپردازیم؛ مسایلی که در ثبات نقش مهم و اساسی را دارا میباشد.
2014 و شکلگیری حکومت وحدت ملی
ما در حالت بیم و امید با كولهبارى از مشكلات و چالشها وارد سال ٢٠١٤ گرديديم، سالی که بهدلایل متعدد یک سال مهم برای افغانستان بود. چالشهایی که ما در این سال با آنها مواجه شدیم قرار ذیل بودند:
- فضای شدید بیاعتمادی بین رییسجمهور وقت و جامعهی جهانی
- پروسهی انتقال مسئولیتهای امنیتی از نیروهای خارجی به نیروهای امنیتی افغانستان. این پروسه بدون یک تحلیل واقعبینانه صورت گرفت و اجرای این پروسه بیشتر یک کمپاین قبل از وقت برای یکی از کاندیدها بود تا انجام یک مسئولیت و مأموریت کلان برای نیروهای امنیتی افغانستان. عمدهترین بخش پروسهی انتقال سفر دوبارهی یکی از نامزدان به هر ولایت افغانستان بود و بلند کردن و پایین کردن پرچمها. هیچ تجزیه و تحلیل واقعبینانه و منطقی این پروسه را حمایت نمیکرد و این پروسه در نبود یک تجزیه و تحلیل واقعبینانه اصلاً چالشهای امنیتی داخلی و منطقهیی را بررسی نکرد و در نهایت باعث شد 90درصد نیروهای خارجی با تمامی امکانات از افغانستان خارج شوند.
- مصروف بودن نیروهای امنیتی برگزاری طولانیترین انتخابات. انتخابات 2014 در دو دور طولانیترین انتخابات در افغانستان بود. مدت زمانی را که انتخابات در برگرفت، نیروهای امنیتی افغانستان مصروف تأمین امنیت انتخابات شدند افزون بر اینکه پروسهی انتقال نیز مسئولیتهای این نیروها را سنگین کرده بود.
- پاکستانیها با استفاده از این فرصت «مصروفیت نیروهای امنیتی» با راهاندازی عمليات «ضرب عضب» پاكستان و انتقال تعداد زيادی از تروريستان خارجى از پاكستان به داخل افغانستان؛ پاکستانیها با راهاندازی این عملیات نمایشی برعلیه تروریسم از یکطرف سعی کردند که از فشارهای جامعهی جهانی بر این کشور در راستای عدم صداقت در امر مبارزه با تروریزم بکاهند و از جانب دیگر با اجرای این عملیات بهطور دلخواه گروههای تروریستی مستقر در پاکستان را به افغانستان انتقال دهند.
- تغیير تاكتيك دشمن با استفاده از فرصتهای پيشآمده به دشمن.
شکلگیری «حكومت وحدت ملى» در نبود مشروعيت قانونى (هرچند بهزعم بسیار مردم میتواند با توجه به دخیل بودن افراد و جناحهای متعدد مشروعیت مردمی را کسب کند)، اگر بر فرصتها با توجه به حضور همهی جناحها در قدرت تمرکز میشد، میتوانست یک فرصت خوب باشد. اما پس از شکلگیری «حکومت وحدت ملی» سران حکومت وحدت ملی شدیدا در گیر اختلافات و بیاعتمادیهای داخلی شدند و بهجای سرمایهگذاری بالای فرصتها به سرمایهگذاری بر چالشها بیشتر توجه کردند.
پاكستانیها با استفاده از فرصت توانستند تا پاليسى خويش را در قبال افغانستان در سه بُعد عمده متمركز ساخته و در عملی نمودن آن از راههای مختلف و عمالشان کوشش نمایند. (البته پاليسى و دیدگاه جدید پاكستان بر اساس اطلاعات بهدست آمده و دقيق، در مجلس شوراى امنيت ملی با حضورداشت تمام اعضاى آن در همان وقت شريك گرديد).
- طالبان: تقويه و تجهيز طالبان، بلند بردن قوت عملشان، تغير تاكتيك جنگىشان، تسلط بالاى ساحات بيشتر جهت كسب و توسعهی سربازگيرى و منابع مالى و درگير نمودن قواى امنيتى و دفاعى ما در جنگ فرسايشى.
- ایجاد و تشديد اختلافات سیاسی و ايجاد فضاى بىاعتمادى بين سياسيون داخل حكومت و همچنان با سياسيون بيرون از حكومت از طريق عُمالشان جهت رخنه نمودن در نهادهاى افغانستان.
- تشديد اختلافات قومى، زبانی، تبارى، سمتى و فكرى.
متاسفانه سران حكومت وحدت ملی افغانستان علاوه بر اینکه به اینگونه اطلاعات وقعی نگذاشتند، به دفع و خنثاسازی این پالیسی سهبعدی پاکستان نیز نپرداختند. حتا گفته میتوانم که در بسیاری موارد با سوءمدیرتشان آگاهانه و یا غیرآگاهانه در تطبیق این پالیسی سهبعدی ممد واقع شدند.
تغيیر در تاكتيك جنگى طالبان
در این مسأله شك و ترديدی نيست كه طالبان در مقابل سربازان قهرمان ما تاب مقاومت را ندارند. اما جهت موفق شدن به همكارى حاميانشان تغیيرات ذيل را در تاكتيكشان در سال ۲۰۱۴ و پس از آن وارد كردندکه متاسفانه در بعضی از موارد موفق نیز شدند:
- ايجاد قطعات بزرگ عملياتي جهت بلند بردن قوت عمل در پهلوى سرعت عملشان (سره قطعه).
- غيرمتمركز ساختن قومانده جنگ (فقط در اول سال با اعلان عمليات خطوط).
- تمركز بالاى ولسوالىهاى آسيبپذير و دوردست و داراى راههاى صعبالعبور اكمالاتى جهت اكمال و تجهيز.
- تمركز بالاى ساحاتیكهبرای سربازگیری نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان بهعنوان یک بستر بهشمار میآیند.
- تمركز بالاى ساحاتیكه منابع عايداتى دارند.
- تمرکز بالای شاهراهها برای درآمدهای اقتصادی و منابع عایداتی.
- راهاندازی عملياتها در شهرهاى كلان جهت ايجاد تاثيرات روانى بالای نیروهای امنیتی و مردم.
- آوردن تغيیر زمانى در عملياتهاى بزرگ و تصرف ساحات در ماههاى اخير سال و نگهدارى آن در فصل زمستان.
- ايجاد مراكز مختلف تاكتيكي در داخل افغانستان.
- تلاش جهت نفوذ در بين نيروهاى امنيتى علىالخصوص در سطح رهبرى.
با وجود این تغییرتاکتیکی در گروه طالبان، سران حکومت وحدت ملی هیچ تغییری در پالیسی برای مقابله با تغییرات تاکتیکی دشمن عملی نکردند و پالیسی جدیدی برای استفادهی موثرتر از نیروهای امنیتی و حاکمیت ما بر موضوعات امنیتی اعمال نشد. افزون بر اینکه تغییراتی در پالیسی ما با تغییر تاکتیکهای طالبان نیامد، سران حکومت با دخالت و برخوردهای سلیقوی خود در بخشهای مدیریت نیروهای امنیتی و دفاعی، شیوه و تاکتیک جنگ و مبارزه با فساد اداری، قرار ذیل باعث تضعیف نیروهای امنیتی و دفاعی ما گردیدند:
اول: در بخش مديريت نيروهاى دفاعی و امنيتى
- اختلافات و تنشهای بازمانده از انتخابات رياستجمهوري سال ۲۰۱۴ یکی دیگر از مسائلی بود تا فضاى بىاعتمادى در حال خود باقی بماند. با شکلگیری «حكومت وحدت ملى» سران هر جناح (اصلاحات و همگرایی با تحول و تداوم) تلاش نمودند تا در گزینش مدیران یا رهبران نهادهای دفاعی و امنیتی اعمال نظر کنند و اشخاصی را به اساس تعلقات و تعهدات شخصى، قومى و سياسى در سمتهای مهم امنیتی بگمارند. آنها هیچ نوع احترامی به اشخاص وفادار به قانون اساسى، وطن و ارزشهاى ملى نکردند و در اولین تصمیمشان نهادهای امنیتی را قومی و سیاسی ساختند و این تفکر تاجایی که میدانم در حال گسترش است.
- با تعریف غیرموجه و غیرعلمی از «سرقوماندانیت اعلی قوای مسلح» دخالت در کارهای روزمرهی قوماندانیتهای نظامی ایجاد گردید و این دخالتها نهتنها از مشکلات چیزی کم نکرد، بلکه باعث عدم رعایت سلسلهمراتب که در کار نظامی یک اصل پذیرفتهشده است گردید.
- در همین حال، ایجاد لایههای متعدد اخذ هدایت در ارگ و دفتر شورای امنیت ملی یکی دیگر از مسائل غیر مسلکی بوده که باعث کُندی کار در میدانهای جنگ برای مدیران جنگ گردیده.
- همچنین ایجاد نمودن نهادهای موازی با نهادی امنیتی در ارگ و دفترشورای امنیت ملی باعث آن گردیده تا ابتکار عمل و خلاقیت از قوماندانها و فرماندهان جنگ گرفته شود و همه چیز در یکجا ساکن گردد.
- نبود تعریف واضح از «سرقوماندانیت اعلی قوای مسلح» باعث گردیده تا سه ضعف جدی بهوجود بیاید:
- دخالت در امور روزمرهی ادارات دفاعی و امنیتی.
- برخورد سلیقهیی و دوگانه در عزلونصب افراد در نهادهای دفاعی و امنیتی.
- بیصلاحیتی مدیران و رهبران جنگ و گرفتن ابتکار عمل از آنها.
دوم: در بخش تاكتيك و شیوهی جنگ
در تمام برنامههای کاری حکومتها چه در عرصهی نظامی و چه در عرصههای سیاسی و اقتصادی به مسائل از دو منظر دیده میشود. از منظر تاکتیکی و از منظر استراتژیک. در حال حاضر ما دچار مشکل در هر دو عرصه هستیم، که باید بدان توجه کرد و این نکات عبارتاند از:
- نداشتن تحليل استراتژيك از وضعيت جنگ و در كل منطقه، و دچار آمدن به روزمرهگى و برخورد عكسالعملى.
- نداشتن اولويتبندىها در عرصههای نظامی، اقتصادی و سیاسی.
- نداشتن تعريف واضح از صلح و جنگ.
- ندادن اهميت به اطلاعات و استخبارات و يا هم تلاش براى عيار ساختن استخبارات مطابق به سياستها و پاليسىهاى فردى، سمتى، قومى و تبارى.
- نبود مصئونيت عملياتي و اوپراتيفى.
- نبود برنامهی مؤثر در بخش اكمالات و وارسى از نيروهاى امنيتى و دفاعى و توجه نداشتن به فاميلهاى شهدا و معلولین
سوم: اکمالات و تجهیزات
فكر ميكنم هر قدر ما نيروهاى امنيتى و دفاعى خود را سياسى، قومى و تبارى بسازيم به همان اندازه انگيزه برای اكمال و تجهيز آنها را در نزد جامعهی جهانى متضرر ميسازيم. به خاطر دارم در یکی از مجالس رییسجمهور قبلی حامد کرزی تلاش داشت تا آقای رابرت گيتس وزير دفاع وقت امريكا را ترغیب نماید تا ایالات متحدهی امریکا نیروهای امنیتی و دفاعی حکومت جمهوری اسلامی افغانستان را منحیث متحد خویش همانند اتحاد شوروی وقت که نیروهای حکومت وقت را با مجهزترین نیروی هوایی محاربوی و ترانسپورتی و قوت آتش بلند تجهیز نموده بود، تجهیز نماید که آقای گیتس بعد از مکث کوتاهی، چنین جواب داد: آقای رییسجمهور، درست است که نیروهای امنیتی وقت را تجهیز کردند، اما اینهمه تجهیزات و سلاحها بالای کیها مورد استعمال قرار گرفته شد؟ و بالاخره اینهمه تجهیزات بالاخره چه شد؟ که همه جواب را در سوال آقای گیت دریافتند. به نظرم هرگاه نیروهای امنیتی ما سیاسی قومی و تیمی شوند با تجارب گذشتهی متحدین افغانستان طوری که شاید و باید نیروهای امنیتی و دفاعی ما را به استندردهای منطقه تجهیز نخواهند کرد.
چهارم: در بخش مبارزه با فساد
- شيوهی مبارزه با فساد بهویژه در سكتورهای دفاعی و امنيتى بيشتر شكل یک وسيلهی سياسى را گرفته تا بهبود امور. در همین حال، نحوهی اعلان و برخورد در امر مبارزه با فساد به نظرم به شكلی كه در وزارت دفاع در اوايل و يا هم در اين اواخر در وزارت داخله عنوان شد نهتنها درست نبود بلکه مضحک هم بود. این اعلانها از یک آدرس مشخص یعنی ارگ و یا هم در آینده سپیدار، بيشتر جهت توجيه جاخالى كردن به افراد و اشخاص از تيمهای وابسته به خود سران حكومت وحدت ملى براى انتخابات بعدى صورت میگیرد نه چیز دیگر. در غير آن بهعوض اعلان چنین مسائلی در رسانهها که بیشتر مصرف سیاسی دارد، بايد بهطور عملى بدون ايجاد سروصدا دست بهكار ميشديم، اگر صادق بودیم و هستیم.
- شيوهیی كه در پيش گرفته شده نهتنها اينكه باعث تضعيف روحيهی سربازان ما گرديد، بلکه باعث مجروح شدن احساسات افسران پاك و وطندوست ما نيز ميگردد. برخورد اینچنینی باعث ايجاد فضاى بىاعتمادى بين سرباز و افسر، بين آمر و مادون گردیده كه در كل روحيهی دسپلينپذيرى را در نيروهاى امنيتى و دفاعى ما متضرر ميسازد. مسئولیت مبارزه با فساد در نهادهای امنیتی در نتیجه بیش از آنکه بر اساس قانون و در راستای اصلاحات و بهبود وضعیت صورت پذیرد، در میان استفادهجوییهای سیاسی فراموش و یا بیاثر میشود.
تأثیر وضعیت سیاسی فعلی بالای وضعیت امنیتی و جنگی
بعد از شكلگیری حكومت وحدت ملى، تیم حاکم در ارگ و سپیدار نتوانستند به اتفاق نظر در مسائل کلان سیاسی برسند. برعکس، هر کدام با اجرای حركات و تصاميمى كه در عرصههاى مختلف گرفت، بهزودى ثابت کردند که خیلی محدود فکر میکنند و بهجای مسائل کلان سیاسی بیشتر به مسائل قومى، تبارى، سمتى و تيمى میاندیشند. تاجایی که هر دو تیم (ارگ و سپیدار) از نبود مشروعیت قانونى رنج میبرند، هر دو تیم بهجای کسب رضایت مردم در قبال نظام، بیشتر در صدد کسب رضایت همتیمیها برآمدند و این مسأله باعث ایجاد فاصله میان مردم و «ارگ و سپیدار» گردید.
متأسفانه حرکات ناسنجیده توسط رهبران حکومت وحدت ملی باعث آن گردید تا بحثِ جدید (اقلیت و اکثریت) در گفتمان سیاسی افغانستان جدی گردد. آنها بهجای اینکه صف اكثريت وطندوست و اقليت خائن را واضح سازند، خود باعث بهوجود آمدن شکافهاى قومى و وابستگىهاى گوناگون در میان مردم شدند. ما بايد به تمام مردم افغانستان انگيزهی صاحب بودن و مالك بودن اين خاك را بدهيم. متاسفانه بيشتر توجه به انحصارگرایی و خودكامگى سران حکومت گرديد كه این امر باعث بروز احساسات و انگيزههاى منزوى كردن و منزوى شدن و حذف كردن و حذف شدن گرديده است.
با فضاى بىاعتمادى كه در نتيجهی انتخابات قبلى ايجاد شد، بهجای اينكه رهبران حكومت وحدت ملى در زدودن و يا هم كمساختن غبار ناشى از انتخابات تلاش نمايند، بيشتر وقت خود را به تضعيف تيم مقابل معطوف کردهاند. در همینحال، بهجای سرمایهگذاری بالای فرصتها بیشتر بالای ایجاد چالشها به همدیگر توجه داشتهاند.
همچنان تا جایی که دیده شده است، با مسائل حساس و ملى برخوردهای غيرملى و حتا مشكوك صورت گرفته كه این مسأله باعث ايجاد شك و سوءظن در اذهان عامه گرديد است.
سران حکومت هميشه تلاش کردهاند تا ناكامىهاى حکومتشان را بهگونهی غیر واقعبینانه توجيه نمایند كه اين کار آنها نهتنها راهحل بحران وضعیت کنونی ما نیست، بلکه توجیهات مقطعی و تاکتیکی آنها باعث مرتکب شدن اشتباهات درازمدت و استراتژیک نیز خواهد شد.
بناءً حرکات مذکور باعث گرديده تا سه نقیصه يا کاستی در عرصههاى مختلف میان حکومت و مردم بهوجود بيايد:
- عدم وضاحت کار حکومت در نزد مردم.
- عدم تعهد حکومت به مردم.
- عدم داشتن ديدگاه يا ويژن در برابر دوست و دشمن.
این سه نقیصه و نبود بهخودیخود، باعث میگردد تا فضای بىباورى میان مردم و حکومت، میان حکومت و منطقه و حتا میان حکومت وحدت ملی و جهان/متحدين بينالمللى بهوجود بیاید. با استفاده از اين فاصله و فضایی كه بين مردم و حكومت ايجاد گرديده است، تمام جناحهایی که فکر منفى دارند تلاش دارند تا اين فاصله را به حال خود نگه داشته و از این خلا به نفع خود استفاده نمایند. فراموش نباید کرد، این مسأله حتا باعث زمينهسازى مداخلات علنى كشورهای منطقه در خصوص افغانستان گرديده و این خطر در حال گسترش نیز است.
تنشهای منطقه/جهانی و تاثیر آن بر افغانستان
حضور ما بهحیث عضوی از جامعهی جهانی و موقعیت ما از لحاظ جغرافیا خوشبختانه بگوییم و یا شوربختانه، هم نقطهی تقاطع منفعتها و فرصتها است و هم نقطهی تقاطع تضادها و تقابلها. و این باعث گردیده تا کشورهای منطقه و جهان در قبال افغانستان استراتژی داشته باشند. بهطور مثال در پروسهی بن و بعد از آن بیشتر از دید نقطهی تقاطع منفعتها و فرصتها به افغانستان دیده میشد اما متاسفانه در سالهای اخیر به نقطهی تقاطع تضادها و تقابلها دیده میشود و به همین خاطر فعالیت شبکههای مختلف استخباراتی و فعالیت جریانهای ویرانگر تروریستی و زیر مدیریت قرار داشتن این شبکههای تروریستی به سازمانهای استخباراتی هر کدام مسألهساز در وضعیت افغانستان بهشمار میروند.
در حال حاضر ما گروههای مختلفی از طالبان و گروههای تروریستی دیگر را داریم که هر کدام متعلق به یکی از کشورها است:
- طالبان پاكستانى
- طالبان ايرانى
- طالبان روسى
- داعش
همچنان افزایش حضور بازیگران متعدد و تشدید رقابتهای منطقوی باعث میشود که:
- گروپهاى جرايم سازمانيافته قوی و بیشتر شوند
- نظامیسازی غیرقانونی در شهرها و حضور گروپهای مختلف زیر عناوین مختلف صورت بگیرد
- ازدياد كشت و قاچاق مواد مخدر و به تاراج رفتن معادن بهصورت غیرقانونی در بعضی از ولایات.
- افزایش فساد، اختلاس و رشوت در نهادهای حکومتی و عدم مجازات عاملین فساد.
راهحلها
اول: مديريت و پاليسى جنگ
با توجه به تمامی ناکارآمدیها و ناتوانیهای مدیریتی و سیاسی و دستاندازیهای غیرمسئولانه و همچنان وضعیت شکنندهی فعلی در عرصههای امنیتی، سیاسی، اقتصادی و جهت تأمین ثبات بیشتر در آینده باید اقدامات ذیل روی دست گرفته شود:
- ریيسجمهور بايد خود را بهطور واقعى سرقوماندان اعلى حالات جنگى بسازد و از روزمرهگى بپرهیزد.
- تعيینات، مجازات و مكافات از ديدگاه سياسى و قومى و تيمى بايد بيرون كشيده شود.
- دادن صلاحيتهاى تعريف شده به وزرا و مسئولين سكتور امنيتى بیشتر گردد.
- ریيسجمهور و ریيس اجرایيه جايگاه قانونى و صلاحيتهاى دفتر شوراى امنيت را بايد به مردم تعريف نمايند. (فعلاً از ديد یک اداره، بیشتر طراح توطئه ديده ميشود). این اداره بهعوض ايجاد سهولت بيشتر تبدیل شده است به مرجع مداخله در تمام أمور اجراییوی و یا بهعبارت دیگر بهمثابهی یک حکومت موازی عمل میکند، که در این رابطه به دهها اسناد پیدا و پنهان موجود است.
- بهعوض مداخلات سرقوماندان اعلى، بهطور واقعى از افراد و نظاميان متعهد، وطندوست و با تجربههاى مختلف جهادى و مسلكى، علوم عصري، افغانستانشمول و بدون درنظرداشت قوم، زبان، تيم و گروه… در پایان بخشیدن به وضعیت کنونی استفاده کند.
- دادن صلاحيتهاى واضح تصميمگيرى به نیروهای امنیتی تا سطح قوماندانهاى كندك وكاهش لايههاى تصميمگيرى در نهادهای امنیتی.
- توجه بيشتر به مديران متوسط جنگ و سربازان.
- ارايهی تعريف واضح از جنگ و صلح.
- ايجاد قرارگاه مركز مشترك استخبارات جهت ايجاد همآهنگىهاى لازم در چهار مورد فساد در داخل نيروهاى دفاعى و امنيتى (فساد در تقررىها، جلوگيرى از نفوذ دشمن در صفوف نيروها، دخيل بودن در قاچاق مواد مخدر، دخيل بودن در فروش سلاح و مهمات).
- بلند بردن ظرفيت تحليل استراتژيك در مركز و تا سطح قوماندانىهاى لوا (مثلاً وقتى بالاى يك ولسوالى يا محل بار-بار از طرف دشمن حمله صورت ميگيرد حركتهاى بعدى چه خواهد بود؟)
دوم: تغيیر تاكتيك
- جنگ را از حالت دفاعى به حالت تعرضى باید آورد. عمليات بالاى نقاط ثابت دشمن در داخل افغانستان ( ١٣٠- ١٦٠)، مراكز خرد و كلانی که شناسایی و تثبیت شده است. بهطور مثال تا زمانیکه منطقهی بهرامچهی هلمند، منطقهی خستک بدخشان و یا هم ناوهی غزنی تصفیه نگردند، از این نقاط جهت ایجاد چالشها در ولایات متذکره بهعنوان وزیرستانهای کوچک استفاده خواهند شد.
- بلند بردن سرعت عمل در پهلوى قوت عمل
- توجه جدى به مصونيتهاى عملياتى
- وارسى بهتر از فاميلهاى شهدا و معلولين نيروهاى امنيتى
- بهراه انداختن كمپاينهاى مردمى در چهار فصل با سوژهها و انگيزههاى مختلف
- توجه به اطلاعات و استخبارات و تعقيب اطلاعات الى مرحلهی آخر.
سوم: جنگ روانى
- تشخیص اهداف دشمن و راهاندازی سوژهی ضد تبلیغ در برابر هر کدام.
- ترغیب نیروهای امنیتی در جنگ با راهاندازی نمایشات نظامی و برملا ساختن چهرهی ناپاک دشمن.
- طرح و عملی نمودن پروسهی احیای مجدد فکری زندانیان در زندانهای افغانستان
- بسیج علمای دین و متنفذین در سطح مرکز و ولایات و کسب حمایت آنها از نیروهای امنیتی.
- گرفتن مشروعیت جنگ از دشمن و اعلام جهاد در برابر دشمن به شیوههای سنتی و اوپراتیفی.
چهارم: سیاسی
- همفكرى و نظر مشترك روى مسائل كلان ايجاد شود (در شعاع ٥٠٠ متر ارگ ریاستجمهوری ما هنوز توافق نظر بر سر اینکه منافع ملی چیست، دوست کیست و دشمن کیست نداریم).
- از خودكامگى و انحصارطلبى در مسائل كلان و ملى جداً خوددارى شود.
- حس مالكيت و صاحب بودن به تمام مردم افغانستان داده شود و ریيسجمهور خود را ریيسجمهور تمام افغانستان ثابت نمايد نه ریيسجمهور يك گروپ و افراد و أشخاص معدود و مشخص.
- از مبارزه با فساد منحيث یک وسيلهی سياسى استفاده نگردد.
- به جاى عوامفريبى و توجيه نمودن ناكامىها، جرات پذيرفتن ناكامىها را پيدا كنيم.
- جايگاه هر سه قوه احترام شود.
- به ساختارهاى ملى و جايگاهشان ارزش گزارده شود.
- از معاملات سری و پنهان در داخل و خارج كشور دوری شود و بهعوض توسلجستن به تيورى توطئه، به ايجاد رابطههاى شفاف پرداخته شود.
- عمال نفوذى سازمانهاى استخباراتى را كه سران حكومت خوب ميدانند كيها اند، از اطراف دور نموده و به مشورههايشان گوش ندهند.
- در صدد كسب مشروعيت مردمى برآيند.
- در صدد جمعآورى پول و دستبرد در انتخابات بعدى نباشند، كميسيون اصلاحات انتخابات را مستقل بسازند، و خرد جمعى مردم را اينبار به تمسخر نگيرند. در صورتی كه يكبار ديگر در انتخابات مداخله صورت گيرد، كشور به بحران برگشتناپذيری خواهد رفت و بنبستهاى موجوده به شكستهاى جبرانناپذير منجر خواهد شد.