گفتوگوی ضمیر کابلوف با روزنامهی ایزوستیا در مورد افغانستان حاوی نکات نگرانکنندهی بسیاری است. اظهارات نمایندهی پوتین در افغانستان در خصوص خروج ایالات متحدهی امریکا از افغانستان در حالی صورت میگیرد که اخیراً مسألهی واگذاری جنگ به شرکتهای خصوصی امنیتی نیز در رسانهها مطرح شده است. به این ترتیب، وضعیت افغانستان باری دیگر به قبل از 2014 بازگشته است؛ زمانی که ادامهی جنگ در افغانستان با پرسشها و شک و تردیدهای بسیاری روبهرو شد. با توجه به اینکه حکومت بهصورت پیوسته از تغییر ماهیت جنگ هشدار داده و گروههای تروریستی نیز بر میزان فعالیتشان افزوده و میکوشند با کشتار و بیرحمی قلمرو جدیدی بهدست آورند، مسألهی اصلی اکنون به نظر میرسد این است که چهگونه حکومت میتواند بحران کنونی را بهدرستی مدیریت کند؟ به عبارت دیگر، در گردباد بحران امنیتی کنونی، تا کجا مقدور است که جلو مداخلهورزی کشورهای منطقه گرفته شود و امید به تأمین ثبات تقویت گردد؟
سخنان اخیر ضمیر کابلوف چند مسأله را همزمان برجسته میکند. روسیه که پیش از این از ابراز مخالفت صریح با امریکا در افغانستان پرهیز میکرد، اکنون تلاش میکند با بیباکی بر سر مسألهی افغانستان با کشورهای دیگر خطونشان بکشد. درخواست خروج نیروهای امریکایی از افغانستان پیش از آنکه یک مسألهی منطقهیی باشد، مسألهی داخلی است. حضور نیروهای امریکایی و زمان باقی ماندن آنها در افغانستان وابسته به توافق مردم و دولت افغانستان با ایالات متحده است. مداخلهی آشکار یک دیپلمات برجستهی روسی در این زمینه نشان میدهد که مسکو بیش از هر زمانی به مداخله در امور سیاسی و امنیتی افغانستان علاقهمند است.
نکتهی دیگر، ترس روسیه از حضور داعش در افغانستان و بنبست موجود در وضعیت امنیتی است. روسها ترس از حضور داعش و نزدیک شدن به کشورهای آسیای میانه را درک کرده و برای مهار آن تلاش میکنند. آنچه که در این میان باعث شده روسیه گامهای بلندتری در افغانستان بردارد و با طالبان در این زمینه همراه شود، این است که عوامل حضور داعش در افغانستان هنوز بهدرستی روشن نشده است. حکومت در توضیح حضور داعش و موضع رسمیاش در قبال آن، ناتوان مانده و نتیجتاً نتوانسته است به نگرانی این کشورها پاسخ مجابکنندهیی بدهد.
از جهتی دیگر، به نظر میرسد طرح خصوصیسازی جنگ که تا هنوز جزئیات چندانی از آن در دست نیست نیز سبب خلق سوءظنها و نگرانیهای بسیاری شده است. طرح خصوصیسازی جنگ اگر بهصورت رسمی در کاخ سفید مورد توجه قرار بگیرد، پیامدهای فاجعهباری بهدنبال دارد که یکی از آنها، تشدید مداخلهی کشورهایی مانند روسیه و ایران در امور امنیتی افغانستان است. نباید فراموش کنیم که کمپنیهای امنیتی بر اقتصاد جنگ استوار اند. بهصورت منطقی، جنگ ادامهی کار این کمپنیها را تضمین میکند. انتظار نمیرود مزدوران جنگی علاقهیی به پایان ناامنی و خالی کردن حسابهای بانکیشان داشته باشند. از جهتی دیگر، سروصدایی که این طرح موجب شده، فرصتی را خلق میکند تا کشورهای دخیل در مسایل افغانستان و بهصورت مشخص، پاکستان، به ناپایداری ثبات در افغانستان به گونهی دایمی، سرمایهگذاری کند.
در حالیکه از یکسو دودستگی در مورد آیندهی جنگ افغانستان در کاخ سفید به درازا میکشد و از سوی دیگر، کشورهایی مانند روسیه با علاقهی بیشتری در انتظار فرصت مداخله در امور افغانستان قرار دارد، با توجه به ناامنی فزاینده و احتمال حمایت طالبان از سوی برخی کشورها، باید به پرسش اولی خود بازگردیم؛ اینکه حکومت وحدت ملی تا کجا توانایی مدیریت وضعیت کنونی را دارد؟
برای حکومت جلب حمایت طولانیمدت امریکا مهم است؛ اما برای مهار ناامنی کافی نیست. تنشهای سیاسی داخلی و نیرومندتر شدن روزافزون طالبان و گروههای تروریستی در کنار عدم تمایل حکومت در کنار گذاشتن برخی از تصامیم و برنامههای جنجالبرانگیز، از جمله انحصارگرایی و وجود فساد در ارائهی خدمات به مردم، از عوامل داخلیییاند که زمینهی مداخله و خارج کردن کنترل جنگ از دست حکومت و حامیان بینالمللیاش را هموار میکند. با توجه به این مسأله، تا آنجا که مقدور است، حکومت باید تنشهای سیاسی داخلی را مهار کند و بر کسب رضایت عمومی، بهخصوص رییسجمهور غنی سرمایهگذاری کند. این کار شدنی نیست مگر اینکه به خواستهای مردم پاسخ روشنی داده شود.