رحمتالله ارشاد
نشست سران نظامی 29 عضو ناتو در آلبانی، برای افغانستان از این جهت اهمیت داشت که بخشی از گفتوگوی اعضای این نشست بر سر اعزام دوبارهی سربازان این سازمان به افغانستان اختصاص یافته بود. جنرال پاول، رییس کمیسیون نظامی ناتو به نمایندگان کشورهای عضو گفته که چند ماه دیگر فرصت دارند تا به اعزام نیرو در افغانستان فکر کنند. این رایزنی بهدنبال آن صورت میگیرد که چندی پیش جیمز متیس، وزیر دفاع امریکا از ناتو خواسته بود که این سازمان وظیفهاش را در قبال افغانستان انجام بدهد؛ درست پس از اعلام استراتژی تازهی امریکا مبنی بر افزایش نیرو و سرکوب تروریستها در افغانستان.
در مواجهه با این گفتوگوها و این مسأله که ناتو تصمیم بازگشت سربازانش را به افغانستان دارد یا نه، باید از دو منظر آن را ارزیابی کرد.
یکم؛ پیمان نظامی اتلانتیک شمالی/ناتو در ابتدای شروع جنگ علیه تروریسم در افغانستان تا آنجا از این جنگ حمایت کرد که در چند سال رهبری نیروهای خارجی بهشمول سربازان امریکایی را در افغانستان بر دوش داشت و در عمل سربازان این سازمان علیه طالبان و دیگر سازمانهای تروریستی میجنگیدند. بسیاری از کشورهای عضو این سازمان همواره از تصامیم ایالات متحده حمایت کردهاند. به همین دلیل، کشورهای عضو این سازمان در کنار حمایت نظامی، از بزرگترین حامیان مالی دولت افغانستان پس از سقوط طالبان بودهاند. کشورهای اتحادیهی اروپا تاکنون کمتر از چهار میلیارد دالر به افغانستان کمک نقدی کردهاند. از اینرو، این امیدواری بهصورت قطع وجود دارد که در صورت تمایل و خواست امریکا مبنی بر حضور نظامی بیشتر در افغانستان، کشورهای عضو این سازمان آن را بپذیرند.
پیش از این نیز، کشورهایی مانند فرانسه، آلمان و نیوزلند از این اقدام حمایت کردهاند. نیوزلند یکسرباز دیگرش را پس از اعلام استراتژی تازهی ترمپ در مورد افغانستان، به این کشور اعزام کرده است.
این تصمیم برای ناتو بسته به مسایلی است که با آن درگیر است. از آن جمله، میتوان به تنشها در اکراین، سوریه و عراق، موضوع جنجالی آزمایش موشکهای دوربرد کوریای شمالی اشاره کرد که ناتو بهصورت مستقیم و غیرمستقیم با این چالشها روبهرو است. مسألهی مهاجرت به اروپا و کشورهای عضو این سازمان نیز موضوع دیگری است که از یکسو سبب شده کشورهای عضو این سازمان اهمیت بیشتری به حفظ امنیت درونمرزیشان قایل شوند، از جهتی دستکم در مورد افغانستان به این فکر کنندکه چهگونه در تأمین امنیت این کشور کمک کنند تا جلو ورود سیلآسای مهاجران را به این کشورها بگیرند. افغانستان از نظر میزان صدور پناهجو، در جایگاه سوم ایستاده است.
علاوه بر آن، برای ناتو، حمایت از استراتژی امریکا و پاسخ دادن به آنچه که متیس وزیر دفاع امریکا، اجرای وظیفهی ناتو در افغانستان خوانده، مهم است و از سویی نیز، کشورهای عضو این سازمان هرکدام روابط نزدیکی با دولت افغانستان دارند که حفظ آن و کمک بر سرکوب تروریسم و تأمین امنیت برای آنها اهمیت مییابد. آلمان در شمال کشور حضور نظامی سنگینی داشت، همینطور فرانسه، کانادا و کشورهای دیگر، هرکدام در یکونیم دههی گذشته مسئولیتهای مهمی را در تأمین امنیت، حمایت از نیروهای امنیتی افغان و سرکوب تروریستها بر دوش داشتهاند. افزایش نیروی این سازمان در افغانستان در ماههای آینده، اگر تغییری در سیاستهای کلان بینالمللی رخ ندهد، قطعی به نظر میرسد.
دوم؛ امریکا عملاً 3800 سرباز دیگر به افغانستان میفرستد. اخیراً چند چرخبال بلکهاک نیز به اردوی ملی کمک کرده است. آنچه ترمپ در روز اعلام استراتژی تازهی دولتاش دربارهی کشورهای جنوب آسیا و افغانستان بر زبان راند، نشان میدهد که وی و ادارهاش اهمیت سرکوب تروریسم در لانههایشان را درک کرده و متمایل به افزایش حمایتهایشان از دولت در برابر تروریسماند. ترمپ در این مورد بهصورت استثنایی تا آنجا پیشرفت که به تندی از پاکستان انتقاد کرد. ناتو هم که عملاً گزینهی ارسال نظامیان بیشتر را روی میز کشورهای عضو گذاشته است. از اینرو، سه سال پس از 2014، فرصتی دوباره خلق میشود تا اجماعی بینالمللی برای سرکوب تروریسم بهمیان بیاید.
این فرصت که افغانها بیش از هر کسی اهمیت آن را درک میکنند، بهدست آمده است. حکومت با آن چهگونه برخورد خواهد کرد؟
نوعیت برخورد و استفاده از این فرصت، برای درک نتیجهی آن میتواند کمک کند. در گذشته، افغانستان بیشترین حمایت جهانی را چه در عرصهی نظامی و چه در بخش مالی و حمایتهای سیاسی، با خود داشت. اما ورود میلیاردها دالر، حضور بیش از یکصدهزار سرباز از چهل کشور و حمایت سیاسی بینالمللی از افغانستان در برابر تروریستها نتیجهی چندانی در پی نداشت. اگر بخواهیم نتیجهی این حمایتها را نشان بدهیم، صرفاً میتوانیم به سقوط امارت طالبان و فرار سران القاعده از افغانستان اشاره کنیم نه به چیزی بیشتر از آن. چه اینکه 16سال پس از سقوط طالبان، هنوز در افغانستان افزون بر 21 گروه تروریستی فعالیت میکنند. شبکهی حقانی، طالبان، داعش و شبکههای برجایمانده از القاعده، توانستهاند در این سالها بر شمار حملاتشان بیفزایند، قلمرو وسیعتری را به کنترل خود در بیاورند و با اجرای عملیاتی شبیه آنچه که در قول اردوی شاهین در بلخ و شفاخانهی نظامی داوود خان، مصئونترین محلات نظامی را به چالش کشیدند.
از اینرو، مهم است که با فرصت پیشآمده چهگونه برخورد میشود. به نظر دو راه بیشتر نداریم. یکی، مواجههی منتقدانه و متمرکز بر درک درست عوامل شکست حکومتداری، مبارزه با فساد و ناتوانی قانون و گرانیگاههای منازعهی جاری بهخصوص دربارهی طالبان، است؛ راهی که میتواند نشان بدهد چهگونه میشود از فرصتهای پیشآمده برای تأمین ثبات و حاکمیت قانون و رفع چالشهایی که به بیاعتمادی اجتماعی و سیاسی دامن میزند، بهره ببرند. دو دیگر، این نگرانی وجود دارد که حکومت با این فرصت کماکان با اغماض و سهلانگاری و فقدان چشمانداز روشنی دربارهی آینده، برخورد کند.
حکومت وحدت ملی تاکنون نشان داده که میکوشد تجربهی دو حکومت گذشته را تکرار نکند. رییسجمهور غنی در مورد اصلاحات در نهادهای امنیتی و حکومت اقداماتی انجام داده است. همینطور رهبری حکومت وحدت ملی تلاش کرده تا با استخدام نیروی جوان، تغییری در الگوی حکومتداری و نیروی انسانی این نهادها بهوجود بیاورد. اما این تلاشها تاکنون بسیار ناکافی و تا اندازهیی همراه با برخورد سلیقهیی و گزینشی بوده است. برای مثال، میتوان به دستگیری برخی از افسران نهادهای امنیتی به ظن فساد مالی اشاره کرد؛ اما همزمان حکومت وحدت ملی، کارنامهیی دارد که چندان درخشان نیست. میتوان به پروندهی کابلبانک، برشنا، شرکت الکوزی و جنجالهایی که بر سر کار ادارهی تدارکات ملی بهراه افتاده، اشاره کرد. مسألهی اصلی این است که بخش بزرگی از چالشهای امنیتی کنونی، ریشه در حکومتداری بد، عدم تأسیس یک دولت سامانمند و نیرومند و تنشهای سیاسی و اجتماعی دارد. به این دلیل، باید نتیجهی حمایت نظامی دوبارهی کشورهای عضو ناتو و امریکا را در ذیل این مسایل، جستوجو کنیم.
سرانجام ناتو به احتمال زیاد، با ارسال نیروی دوباره به افغانستان، در کنار امریکا خواهد ایستاد. اما نتیجهی آن بسته به چشماندازی است که رهبری حکومت در مورد آیندهی افغانستان دارد.