جنرال قمرجاوید باجوا، رییس ارتش پاکستان، دو روز پیش به کابل آمد تا با مقامات حکومت وحدت ملی، از جمله رییسجمهور غنی، دیدار و گفتوگو کند. در این سفر گفته شد که او را رییس اطلاعات ارتش-آیاسآی-نیز همراهی میکرد. با توجه به اینکه رییس ارتش در پاکستان از صلاحیت و اقتدار زیادی در سیاست خارجی و داخلی کشور برخوردار است، سفر جنرال باجوا را پس از اعلام استراتژی تازهی امریکا، میتوان سفر عالیترین مقام پاکستانی به افغانستان تلقی کرد.
پیش از این نیز دیدارهای بسیاری میان سران دو دولت اتفاق افتاده بود. غنی با نواز شریف، صدراعظم برکنارشدهی پاکستان، و همینطور با مقامات نظامی این کشور، از جمله با رییس ارتش دیدار کرده بود. جنجال سیاسی دوامدار در پاکستان سبب شد که پیش از آنکه استراتژی ترامپ در مورد افغانستان اعلام شود، نواز شریف از نخستوزیری کنار رانده شود و حکومت جدیدی در پاکستان شکل بگیرد. نخستوزیر جدید پاکستان در میانهی یک کشمکش جدی سیاسی تعیین شد. واکنش وی در ابتدا توأم با احتیاط و تأکید بر این مسأله بود که «جنگ افغانستان راهحل نظامی ندارد.» اما آقای عباسی تاکنون نتوانسته است در این مورد موضع روشنی بگیرد که بتوان آن را بهمعنای موضع حکومت پاکستان تلقی کرد.
بهرغم تحولات سیاسی، ارتش اما همچنان مسایل سیاست خارجی را دنبال کرده است. جنرال باجوا را از این منظر میتوان فعالترین رییس ارتش پاکستان نامید؛ کسی که دیدارهای پیوستهیی از کشورهای حوزهی خلیج و همینطور کشورهای مهم جهان اسلام داشته است. او به همین دلیل از ارتباط خوبی با عربستان، ترکیه و حتا ایران برخوردار است. تا آنجا که به مسایل مربوط به افغانستان ربط میگیرد، جنرال باجوا دومین سفرش را به کابل تجربه میکند. یکسال پیش نیز درست پس از رسیدن به ریاست ارتش پاکستان، آقای باجوا مهمان اشرف غنی در کابل بود. نتیجهی آن سفر اما چندان رضایتبخش نبود. چه اینکه پس از آن، نهتنها روابط میان دو کشور بهتر نشد که حتا رو به وخامت گرایید. پاکستان در جریان سال گذشته بارها دروازهی مرزی تورخم را بر روی کاروانهای تجاری افغانستان بست و در سطح سیاسی نیز دو کشور به اتهامزنی به همدیگر ادامه دادند.
از اینجهت، سفر جنرال باجوا به کابل و دیدار وی با رییسجمهور و مقامات ارشد حکومتی همزمان حامل دو معناست: یکی، اینکه این سفر با توجه به ساختار قدرت در پاکستان، در عالیترین سطح انجام شد و رییس ارتش این کشور به کابل آمد؛ کسی که از صلاحیت کافی برای گفتوگو بر سر مسایل امنیتی و سیاسی میان دو کشور برخوردار است و تصمیم و نقشاش در تعامل میان دو کشور بسیار با اهمیت. دو دیگر، بهرغم تمامی خوشبینیهایی که وجود دارد، با توجه به تجربهی گذشته، نباید در مورد تغییر سیاست پاکستان امیدوار بود. چه اینکه بارها رؤسای ارتش از جنرال شریف گرفته تا جنرال باجوا به کابل آمدهاند، اما سیاست این کشور در قبال افغانستان تغییر نکرده است.
در خبرنامهی ریاستجمهوری آمده که دو طرف بر سر مسایل امنیتی، روابط دوجانبه، مبارزه در برابر تروریسم و روابط تجارتی گفتوگو کردهاند؛ ضمن آنکه هر دو طرف بر سر گرم شدن روابط میان دو کشور نیز تأکید کردهاند. رییسجمهور غنی نیز گفته که گفتوگوها میان دو کشور تابع ساختار مشخص و بر اساس یکزمانبندی از قبل تعیینشده باشد.
بهرغم اینکه جزئیات دقیقی از این گفتوگوها به بیرون درز نکرده، واقعیت این است که مسایل مورد اختلاف میان دو کشور برای افغانستان تا حدی مشخص است. حکومت درک میکند که چرا پاکستان حاضر نیست، شبکهی حقانی را در این کشور تحت فشار بگذارد. به همین ترتیب، حمایت پاکستان از طالبان و رشد این گروه در جریان سه سال گذشته غیر قابل انکار است. اما برای حکومت همچنانکه غنی در نشست «پروسهی کابل» پرسیده بود، خواستهای پاکستان چندان روشن نیست. آیا این کشور یک همسایهی تحت کنترل و وابسته به اسلامآباد میخواهد یا خواستار قطع رابطهی افغانستان با هند است؟ یا اینکه پاکستان در بدل دست برداشتن از حمایت از تروریسم بهرسمیت شناخته شدن خط دیورند و حلوفصل مسایل آبی میان دو کشور به نفع پاکستان را میخواهد؟ به نظر میرسد برای پاکستان تأمین حداکثری منافعاش شرط ایدهآل برای همکاری است. در آنصورت افغانستان تا آستانهی یک کشور تحت کنترل و وابسته سقوط میکند.
از اینرو و با توجه به نیت واقعی پاکستان، ادامهی گفتوگو میان دو کشور تا گرم شدن روابط کابل و اسلامآباد، خوشبینانه است. واقعیت این است که پاکستان با توجه به حجم فشار بینالمللی که بهدلیل حمایت از تروریسم تحمل میکند، در وضعیت دشواری قرار گرفته است. سفر جنرال باجوا نیز با توجه به افزایش فشارهای بینالمللی بر اسلامآباد ممکن شده است. به نظر میرسد حکومت باید پیش از آنکه با خوشبینی مفرط به استقبال رییس ارتش پاکستان میرود، باید تغییر سیاست پاکستان در قبال گروههای تروریستی را پیششرط هرگونه گفتوگویی میان دو کشور تعیین کند. چنین خواستی بر پاکستان سنگینی میکند، اما با اتکا به تجارب گذشته، نمیتوان در غیبت تغییر محسوس سیاست پاکستان در قبال گروههای تروریستی، به این کشور اعتماد کرد.