ریاست‌جمهوری در برابر حملات اخیر چه پاسخی داشته است؟

در چند روز گذشته، شش بار تروریست‌ها به تأسیسات و قرارگاه‌های نظامی و محلات غیرنظامی به روشی‌ تقریباً یک‌سان حمله کرده‌اند. طالبان در حمله به فرماندهی پولیس ولایت پکتیا در گردیز و حمله به یک پاتک نظامی در قندهار، از موترهای نظامی‌یی استفاده کردند که ایالات متحده‌ی امریکا در اختیار نیروهای دفاعی و امنیتی افغانستان قرار داده است. در حمله‌یی که داعش مسئولیت آن را به‌عهده گرفت، تروریستی به روشی قبلاً آشنا، در میان نمازگزاران انتحار کرد و جان 56 شهروند عادی را گرفت.
این حملات از نظر نوعیت و میزان آسیبی که سبب شد، بی‌رحمانه و سنگین بود. در حمله به مسجدی در غور، تقریباً تمامی کسانی که در این مسجد بودند، کشته شدند. این در حالی است که غور از ولایات نسبتاً دورافتاده است و در مسجدی که حمله‌ی تروریستی در آن صورت گرفت، هیچ فرد یا مقام نظامی/دولتی حضور نداشت. حمله مشخصاً به جان مردم و به هدف کشتار غیرنظامیان بود. حمله‌ی منسوب به داعش در مسجدی در غرب کابل نیز درست زمانی اتفاق افتاد که اولاً در آن مسجد برنامه‌ی رسمی‌یی برگزار نشده بود، ثانیاً با مراسم مذهبی خاصی نیز همزمان نبود. آماج حمله به هوتلی در تخار اما با تفاوتی دوباره غیرنظامیان و شهروندان عادی بود. مجموع تلفات این رویدادها از میان شهروندان عادی، دست‌کم 85 تن جان باخته‌اند.
این سه حمله به شهروندان عادی همزمان شد به پایان یافتن یک مجموعه حملات به تأسیسات نظامی. سه حمله‌ی تروریستی در گردیز، میوند قندهار و اندر در غزنی را می‌توان با حمله‌ی این گروه به شفاخانه‌ی نظامی سردار داوودخان و قرارگاه قول‌اردوی شاهین در بلخ مقایسه کرد. استفاده از لباس نظامی رسمی و وسایط نقلیه‌ی نظامی که علی‌الاصول در اختیار نیروهای دفاعی و امنیتی است و رقم قربانیان، سه مورد مشابهی‌اند که در گذشته نیز رخ داده بود. کشتن فرمانده پولیس ولایت پکتیا و دست‌کم 108 تن دیگر می‌تواند باری دیگر میزان کنترل نیروهای کشفی و جنگی کشور را بر وضعیت امنیتی به چالش کشید و باعث طرح سوال‌های بسیاری شد. مثلاً این‌که چه‌گونه مهاجمان انتحاری توانستند سه عملیات نظامی را در یک فاصله‌ی زمانی اندک انجام بدهند؟ به چه ترتیبی توانستند حملات‌شان را با موفقیت بسیار به پایان برسانند؟ برای نمونه می‌توان حمله به مرکز فرماندهی پولیس پکتیا و کشتن فرمانده امنیه‌ی این ولایت را در نظر گرفت. حمله در جایی اتفاق افتاد که ایست‌های بازرسی متعددی وجود دارد، نیروی امنیتی فعال دارد و امکان انجام عملیاتی تا این اندازه موفقیت‌آمیز را دشوار می‌سازد.
تاکنون حدس و گمان‌های بسیاری مطرح شده؛ از نشانه رفتن انگشت اتهام به پاکستان تا نقش سازمان‌های استخباراتی دخیل در مسایل منطقه‌یی و همین‌طور این گمان که طالبان و داعش به‌رغم اصرار مسئولان حکومتی، قوی‌تر شده‌اند. از طرف دیگر، این سلسله حملات همزمان شده با شروع تلاش دوباره‌ی حکومت وحدت ملی برای فراهم آوردن امکان مذاکره با طالبان و اصرار حامد کرزی برای برگزاری لویه‌جرگه‌ی عنعنوی و همین‌طور به شماره افتادن نفس‌های داعش در سوریه.
مهاجمان انتحاری چه‌گونه توانستند عملیات‌شان را بی‌عیب‌ونقص، با به حداکثر رساندن میزان تلفات و عدم اختلال نظم زمانی آن، به انجام برسانند؟ امنیت ملی پیش از این هیچ هشدار رسمی‌یی به شهروندان نداده بود، همین‌طور پولیس ملی. پس از آن نیز تاکنون هیچ مقام امنیتی‌یی در این مورد توضیحی نداده است. از مجموع اطلاعیه‌های دفتر ریاست‌جمهوری که قاعدتاً باید پاسخی به این سوال‌ها و معطوف به انتظار شهروندان باشد، چیزی بیش از محکومیت این نوع حملات به‌دست نمی‌آید. در این اعلامیه‌ها، اگر در مورد رخدادهایی بود که شهروندان غیرنظامی را هدف قرار داده، بر ضرورت تأمین همبستگی و وحدت تأکید شده و همین‌طور بر این‌که چنین حملاتی نمی‌تواند وحدت و اتفاق‌نظر مذاهب و شهروندان را مخدوش کند. در اعلامیه‌هایی که با حملات تروریستی به محلات نظامی مرتبط است، از قهرمانی نیروهای دفاعی و امنیتی ستایش شده و بر زبونی و انزوای تروریست‌ها تأکید شده است.
غیر از آن، این اعلامیه‌ها می‌گویند که حملاتی از این دست، نشانه‌ی «انزوا و نزدیک شدن زمان زوال‌» تروریست‌ها و «برای ایجاد فضای رعب و وحشت» است که به «دستور بیگانگان» انجام می‌شود. رییس‌جمهور غنی در دیدارش از خانواده‌های شهدای نیروهای امنیتی بی‌آن‌که به‌صورت مستقیم توضیحی در مورد این حوادث ارائه کند، قول داد که به این خانواده‌ها زمین و هدایای نقدی داده می‌شود و در بودجه‌ی سال آینده رسیدگی به این خانوادگی بیش‌تر لحاظ خواهد شد.
در این اعلامیه‌ها و مجموع واکنش‌های مقامات سیاسی و امنیتی حکومت، از باب مثال گفته نشده است که تروریست‌ها دقیقاً به چه دلیلی حملات‌شان را افزایش داده‌اند و این‌که در پشت این حملات طالبان افغانی است یا شبکه‌ی حقانی یا داعش؛ کاری که به خود این گروه‌ها واگذار شده است. چنین موضعی، دست‌کم دو دلیل می‌تواند داشته باشد: 1- نیروهای امنیتی و نهادهای کشفی و استخباراتی و به‌تبع آن رهبران حکومت غافل‌گیر شده‌اند و هنوز به جمع‌بندی درستی از این حملات نرسیده و مانند مردم در خلای اطلاعاتی به‌سر می‌برند یا این‌که، 2- به دلایلی که بازهم توضیح داده نشده، سعی می‌کنند بی‌آن‌که واکنش مشخصی داشته باشند، به کلی‌گویی و هم‌صدایی با مردم در محکومیت اعمال تروریستی بسنده کنند. در هر دو حالت، اعتماد مردم به حکومت بیش از هر زمانی در معرض آسیب قرار می‌گیرد و مهم‌تر از آن، جای‌گاه حکومت به نهادی غیرمسئول و ناپاسخ‌گو تقلیل می‌یابد. ضمن آن‌که هنوز دلایل این حملات در موجی از گمانه‌زنی‌ها شناور است و نتیجه‌یی غیر از افزایش ابهام در مورد وضعیت امنیتی و سیاسی کشور ندارد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *