انجنیر محمدرضا عبدی
فُرم/کالبُد را میتوان زبان فضا در معماری دانست؛ در حقیقت میتوان کالبد را زبان یا واسطی برای انتقال مفهوم فضایِ معماری به انسان بیان نمود که در اختیار طراحان/مهندسان در گذشته و امروز قرار دارد.
کالبد معماری مسکن در روستاها ساده و آرام است. درکمال بیپیرایگی بسیار پیچیده است. پیچیدگی معماری روستایی متظاهر نیست، بلکه آنچه که تظاهر میکند سادگی و آرامش است.
سادگی در سیما/نمای گِلی، سنگی، همرنگ، فارغ از تضاد، چشمنواز است. سادگی معماری مسکن روستایی بصری است. اما پیچیدگی معماری آن بصیرتی است. از اینرو به چشم ما میآید که عمق بَصر داشته باشیم. در پس مواد بهظاهر بیارزش معماری روستایی (گِل، خاک، سنگ) معنایی نهفته است، معنایی که امروز برای انسان مادی به یک راز تبدیل شده است. یکی از آن رازها فُرم/کالبُد در معماری مناطق مرکزی افغانستان است.
در گذشته معمولا مکان مناسب زندگی در مناطق مرکزی افغانستان توسط بزرگ خانواده (ارباب، خان و یا داروغه) با توجه به دسترسی زمینهای زراعتیشان انتخاب میشد؛ از طرفی یک موقعیت جغرافیایی خوب و مناسب در نظر بزرگ قوم حایز اهمیت بود. امکانات و دسترسی به آب مورد نیاز، دور بودن از سیلابهای موسمی و تامین علف مورد نیاز برای حیوانات از عوامل ابتدایی و حیاتی در تعیین مکان مناسب برای زیست در گذشته در معماری مناطق مرکزی افغانستان بود. افراد یک مسکن و یا قلعهاشخاصی هستند که بهطور معمول با هم رابطهی فامیلی/ قومی دارند. ساکنین قلعه بیشتر از سلسلهی پدر با هم رابطهی فامیلی داشتند و این بیانگر نظام پدرسالاری در بافت قومی هزارهها و تأثیر این بافت قومی در فُرم/کالبُد معماری مناطق مرکزی افغانستان در گذشته بوده است.
فُرم/کالبُد معماری مسکن و یا قلعه در مناطق مرکزی افغانستان بستگی به اهمیت و بزرگی آن دارد. وسعت و ابعاد قلعه در گذشته تابع افراد و اشخاصی که در آن میزیستهاند بوده است و این عامل نقش مهم و کلیدی در طرح فُرم/کالبُد قلعه بازی میکرد. معمولا فُرم/کالبُد قلعه طوری طرح و دیزاین میشد که افراد داخل ساختمان بیشترین احساس آسایش را داشته باشند. بهطور نمونه نحوهی قرارگیری اتاقها، طویلهها وکاهدانها در معماری مناطق مرکزی افغانستان بسیار مهم و حایز اهمیت بوده است . فُرم/کالبُد در معماری مسکن بهگونهیی طراحی/ دیزاین میگردید که سلسلهمراتب با بیرون و داخل رعایت میشد تا مشکل رفتوآمدِ افراد و حیوانات داخل قلعه حل گردد.
در قلعههای مناطق مرکزی چند خانواده بهصورت فامیلی کنار هم زندگی میکردند. بدین دلیل قلعه بهگونهیی در معماری مناطق مرکزی افغانستان طراحی میشد که هر خانواده دارای حداقل دو اتاق، مَطبخخانه و یک حمام مستقل داشته باشند. مهمانخانهی قلعه بهصورت مشترک و جداگانه طراحی و دیزاین میگردید. موضوع محرمیت فامیل در مقابل افراد بیرونی/ بیگانه کاملا رعایت می گردید. برای حل مشکل محرمیت در بسیاری از مناطق مرکزی کشور، مسیر و دید مهمانخانهی قلعه بهصورت کاملا جدا از هم طراحی میگردید تا به هیچوجه افراد بیرونی/ بیگانه بهصورت مستقیم به درون قلاء (فضای خصوصی) دسترسی نداشته باشند و یا در بعضی از قلعهها مهمانخانهها بهشکل مستقل و جداگانه در معماری در نظر گرفته میشد.
نتیجهگیری
واحدهای سکونتگاهی در مناطق مرکزی افغانستان، فُرم/کالبُد مسکن فارغ از عوامل طبیعی، اقلیمی، اکولوژیک نقش عاملِ اجتماعی (سطح خانواده) نیز تأثیرگذار در فُرم/کالبُد مسکن در روستاهای مرکزی افغانستان بوده است.
نوع معماریهایی که برگرفته از سُنتها/آداب و رُسوم زندهی مردم بودهاند از چندین دهه بدینسو با ورود فرهنگهای جدید، دچار آشفتگی گردیده و با توجه به معیارهای سُنتی/بومی در مسیر فروپاشی قرار گرفتهاند.
اما آنچه که امروزه در حال شکلگیری است فارغ از چهارچوپ سنتها/فرهنگهای رایج و بهدور از نمودهای مکانی و اصالت محلی/بومی در حال تغییر است. رویکرد بومی/سنتی با حفظ فرهنگها و با پذیرفتن عناصر مورد نیاز فرهنگِ مُدرن در سیاستهای توسعهیی مسکن در مناطق مرکزی افغانستان امری ضروری/حیاتی است که از طرف مسئولین امر و مهندسان در طراحی/دیزاین باید در نظر گرفته شود.